همه چیز درباره گندم بچه اول آزاده نامداری و شوهر جدیدش | حاشیه های سینما و تلویزیون ایران

  • ۱۶:۳۷


دلیل اصلی جدایی آزاده نامداری و فرزاد حسنی

آزاده نامداری: ما اسم دخترمان را هم انتخاب کرده ایم!+ تصاویر

در این مطلب به بیان باقی مصاحبه آزاده نامداری و همسرش سجاد عبادی می پردازیم.

 به گزارش سینماخبر،در مطلب قبلی که مربوط به مصاحبه آزاده نامداری  و همسرش بود خواندید که آزاده نامداری پس از فوت کردن مادر سجاد عبادی به او پیغام تسلیت داد و حالا ادامه مصاحبه:

  آزاده نامداری: ما اسم دخترمان را هم انتخاب کرده

** در حقیقت آن پیام دوباره شما را یاد آقای عبادی انداخت؟

آزاده نامداری: البته ایشان می‌گویند که تماس نگرفتی اما من مطمئنم که یا زنگ زدم یا اس ام اس دادم و باز هم ارتباط ما قطع شد.

**و این ارتباط قطع شد تا کی؟

آزاده نامداری: اواخر شهریور سال 94 که خیلی اتفاقی همدیگر را دیدیدم. خیلی جالب است برای‌تان بگویم چون همه زندگی‌ام در ملا عام بود و همه حتی کسانی که مرا نمی‌شناختند به واسطه مصاحبه‌ای که با شما داشتم از ریز ماجرا خبر داشتند، ایشان همه چیزهایی که می‌خواستم بگویم را می‌دانستند ولی من هیچ اطلاعی از زندگی‌شان و این سال‌هایی که ندیده بودم‌شان نداشتم.

**اصلا نمی‌دانستید آقای عبادی در این سال‌ها کجا بوده‌اند و چه کار کرده‌اند؟

آزاده نامداری: اصلا هیچ اطلاعی حتی کوچک از ایشان نداشتم. جالب بود که در نخستین برخورد، آقای عبادی هیچ صحبتی از گذشته نکردند و من برعکس شروع کردم به حرف زدن، مثل آتشفشان شروع به فوران کردم و اینکه نمی‌دانی چه بلایی سرم آمد و...

**عین دو دوست قدیمی که بعد مدت‌ها دوباره یکدیگر را دیده‌اند؟

آزاده نامداری: بله و ما به سرعت و خیلی زود تصمیم گرفتیم اشتباهی را که چند سال قبل کرده بودیم جبران کنیم و این دفعه با هم ازدواج کنیم.

**اما خیلی به سرعت تصمیم گرفتید ازدواج کنید؟

آزاده نامداری: بله و اواسط مهرماه ازدواج کردیم  و دوماهی هم هست که زیریک سقف زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.

**چرا این قدر سریع؟

آزاده نامداری: ببینید وقتی من سجاد را دیدم اصلا احساس نمی‌کردم ما تازه به هم رسیده‌ایم و قرار است همدیگر را بشناسیم چون احساس آشنایی خیلی زیادی به هم می‌کردیم؛ به هر حال این اتفاق برایم آن قدر دلنشین بود که من برای خودم و زندگی‌ام با او صحبت کردم و هر دو طرف دلیلی برای مکث ندیدیم.

     به خودتان نگفتید اجازه بدهیم مدت بیشتری با هم وقت بگذرانیم؛ شاید اصلا ما آدم‌های سابق نباشیم و طی این سال‌ها دغدغه هر دوی ما تغییر کرده باشد؟

آزاده نامداری: متاسفانه این چیزی که شما می‌گویید در کاراکتر من نیست و مطمئن بودم که هردوی ما داریم به هم راست می‌گوییم و هیچ دروغی به هم نگفته بودیم.

** به هر حال ۷ سال گذشته بود و شما بزرگتر شده بودید و کلی اتفاق در زندگی هر دوی شما افتاده بود؟

آزاده نامداری: ما دفعه قبل هم به خاطر اینکه از کاراکتر هم خوشمان نیامده بود، تصمیم نگرفته بودیم ازدواج نکنیم بلکه ما به خاطر شرایط چنین تصمیمی گرفته بودیم.

**این ازدواج از نظر شما یک ازدواج عاشقانه است ؟

آزاده نامداری: من فکر می‌کنم عاشقانه است و در آن شکی ندارم و باید بگویم این آقای عبادی با شخصیت ۷ سال پیش‌شان یک تفاوت بزرگ دارند و با کلام خیلی خوب توضیح دادند که ما اشتباه کردیم و من خیلی راحت پذیرفتم.

**نظر شما در این‌باره چیست آقای عبادی؟

سجاد عبادی: به نظر من هم این ازدواج عاشقانه و البته عاقلانه و منطقی است.

**مگر ممکن است؟

سجاد عبادی: بله، چون من علاوه بر عشق و علاقه پیش آمده در مورد شخصیت و شناختم نسبت به ایشان با تحلیل و استدلال تصمیم گرفتم.

**شما اصلا فرصت محاسبه داشتید که ببینید این ازدواج چقدر عاقلانه است؟

سجاد عبادی: من کلا چه این ‌بار چه ۷ سال پیش کاملا محاسبه کرده بودم و شناخت ما بر مبنای بار اولی که آشنا شده بودیم پروسه کوتاهی نبود.

**فکر نمی‌کردید تجربه‌ها ممکن است آدم‌ها را عوض کند؟

آزاده نامداری: ما وقتی دوباره همدیگر را دیدیدم شرح حالی از امروز و گذشته‌مان به هم دادیم و متوجه شدیم همان آدم‌های سابق هستیم؛ البته معتقدم این جزو معجزات خداوند است که برخی از آدم‌ها فرصت جبران اشتباهاتشان را پیدا می‌کنند و این فرصت برای همه پیش نمی‌آید که دوباره به هم برسند و خداوند را شاکرم دوباره چنین فرصتی به ما داد

**خانواده‌هایتان چطور؟ آنها درباره این ازدواج سریع چه نظری داشتند؟

خدا را شکر هر دو خانواده همراهی‌مان کردند و سنگی جلوی پایمان نینداختند.

**یعنی هیچ دغدغه‌ای نداشتند؟

طبیعتا همه پدر و مادر‌ها دغدغه دارند اما چون ایشان را از سال‌ها قبل می‌شناختند و در جریان خواستگاری‌شان بودند، موافقت کردند.

**همان سال‌ها شما را ملامت نکردند که چرا پیشنهاد آقای عبادی را قبول نکردید؟

من شاید در برخی مواقع آدم زیادی مستقلی هستم و خب، بشخصه پیشنهاد ایشان را رد کردم و کلا پدر و مادر من خیلی به نظر من احترام می‌گذارند؛ بنابراین با توضیحات من خیلی زود قانع شدند.

**خانواده شما چطور آقای عبادی؟ در باره این ازدواج دغدغه مهمی نداشتند؟

خانواده من در دوره گذشته به ‌طور کامل اتفاقا مشوق و علاقه‌مند به این ازدواج بودند و خب، این ‌بار هم خیلی کمک و من را همراهی کردند.

آزاده نامداری: ما اسم دخترمان را هم انتخاب کرده


**شما که به تشابهات و اشتراکات زیاد تاکید دارید، می‌توانید تعدادی از آنها را به ما بگویید؟

سجاد عبادی: دقیقا تاکید دارم کاملا با علم و فکر بوده و حتی بابتش یک لیست تقریبا بلندی تهیه کرده بودم. بگذارید چند تا از مهم‌ترین آنها را برای شما بگویم: استقلال شخصیت و حضور فعال در جامعه، نوع نگاه به زندگی و اهداف مشترک و بزرگ، دیدگاه‌ها و اعتقادات فرهنگی و اجتماعی، خانواده‌محور بودن و تناسبات خانوادگی، سطح تحصیلات، شباهت‌های شخصیتی که اتفاقا خانم نامداری هم در منزل و زندگی، شخصیت بسیار آرام و همراهی دارند و علاوه بر فعالیت‌های بیرونی تمامی امور خانه را هم مدیریت می‌کنند؛ البته اشتراکات ظاهری، دغدغه‌ها، دوستان مشترک و... هم از جمله دیگر موارد بودند.

**خانم نامداری، به نظرتان آقای عبادی از کدام ویژگی شما خوشش می‌آید؟

آزاده نامداری: من فکر می‌کنم سجاد یک مادر خیلی فعال داشته است که در زمینه‌های مختلفی کار می‌کرده. ایشان از نظر شخصیتی بسیار جسور بوده‌اند و یک کاراکتر قابل احترام و متمایز از همسرشان داشتند که دارای جایگاه اجتماعی بالا و کلا آدمی خودساخته بودند و همیشه سجاد به نقشی که مادرش در خانواده و اجتماع داشتند افتخار می‌کردند؛ همچنین به خاطر چیزهایی که سجاد از مادرش تعریف می‌کند و از من هم می‌خواهد، احساس می‌کنم که زنی جسور و فعال را دوست دارد.


**آقای عبادی از ابتدای مصاحبه می‌خواستیم از شما بپرسیم که شما آدم پولداری هستید؟

سجاد عبادی: نه؛ به هیچ عنوان و ما هم مثل قشر عظیم طبقه متوسط جامعه زندگی می‌کنیم.

آزاده نامداری: متوجه می‌شوم که می‌خواهید به کجا برسید چون با این سوال چند باری مواجه شده‌ام که تو با یک آقازاده ازدواج کرده‌ای و من توضیح دادم که اصلا لفظ آقازاده از کجا و برای چه کسانی ساخته شده است با آن تعاریف، سجاد به هیچ عنوان آقازاده محسوب نمی‌شود. به سجاد از پدرش یک نام نیک رسیده است و ابدا تا به حال نه یک شغل دولتی داشته است نه پول و نه هیچ رانت و امثال این چیزها و اگر سجاد در جایگاه فعلی است فقط با تلاش خودش، تحصیلاتش و حضور در فضای دانشگاه و کاملا شخصی و براساس زحمات خودش بوده است. من خودم بارها پیش آمده که از مجری بودنم مثلا در برابر جریمه شدن استفاده کرده‌ام اما ایشان هیچ وقت نخواسته که از نام پدرش سوء استفاده کند و اگر می‌خواست، می‌توانست الان یک شغل راحت دولتی داشته باشد و به علائقش در حوزه بین‌الملل بپردازد.

آزاده نامداری: ما اسم دخترمان را هم انتخاب کرده


**مراسم عروسی‌تان چه شکلی بود؟

آزاده نامداری: از آنجا که سجاد خیلی سنتی است و من هم یک خانواده کاملا سنتی دارم ما تمام مراحل را به صورت کاملا سنتی طی کردیم؛ از خواستگاری، بله‌برون، عقد، عروسی و همه مراسم سنتی این چنینی را کاملا برگزار کردیم.

**واکنش مردم در این مدت که ازدواج کرده‌اید به چه صورت بوده است؟

سجاد عبادی: واکنش‌های مردم خدا را شکر خیلی خوب و مثبت بوده و همه به ما لطف دارند.

آزاده نامداری: در مجامع عمومی مثل همین جشنواره فیلم که چند روز قبل برگزار شد یا کنسرت، تئاتر یا جا‌های این‌چنینی که رفته‌ایم بسیار خوب و با احترام بوده است و به طرز عجیبی مردم وقتی من را در کنار سجاد می‌بینند می‌گویند چقدر دوست‌داشتنی هستید و چقدر به هم می‌آیید و این، احساس خوب را در من چندبرابر می‌کنند.

**واکنش منفی هم داشته‌اید؟

آزاده نامداری: واقعا نداشته‌ایم.

**در فضای مجازی چطور؟

آزاده نامداری: البته در فضای مجازی و خصوصا اینستاگرام نظرها مختلف است و هیچ وقت همه طرفدار تو نیستند.

**آقای عبادی این واکنش‌ها شما را اذیت نمی‌کند؟

سجاد عبادی: در فضای مجازی شما به هیچ‌وجه نمی‌توانید اصل و فرع را از هم تشخیص بدهید و متاسفانه این همان معضلی است که در ابتدا هم خدمت‌تان گفتم. نقابی بر صورت زده شده که سره و ناسره را نمی‌توان تشخیص داد.

**آقای عبادی هیچ وقت شده که به خانم نامداری بگویید فلان پست را از اینستاگرام پاک کن یا در مورد این مورد بخصوص اظهار نظر کن؟

سجاد عبادی: واقعیتش این است که من همیشه نظر می‌دهم و همیشه چه در مورد اینستاگرام یا مصاحبه‌ها و موارد شبیه به این با تفاهم و گفت‌وگوی مشترک مساله را حل می‌کنیم و هیچ وقت روابط ما بر اساس دستور یا توصیه مستقیم نبوده است.

آزاده نامداری: در حقیقت این صفحه اینستاگرام برای هردوی‌مان است.

**آقای عبادی آخرین باری که از دست خانم نامداری عصبانی شدید کی بود؟ دوست داریم خیلی صادقانه جواب بدهید.

آزاده نامداری: یک بار که سجاد خواب بود من نیمه‌شب یک پست در اینستاگرام گذاشتم و وقتی فردا صبح از خواب بلند شد ناراحت شد. (خنده جمعی)

سجاد عبادی: یک دوره‌ای بود که من در دانشگاه به اینترنت دسترسی نداشتم. آن روز بعد که به خانه ‌آمدم ‌دیدم خانم نامداری یک پست گذاشته و تعداد لایک‌ها به سه، چهار هزار تا رسیده و متوجه ‌شدم که ساعت دو نیمه‌شب آن پست گذاشته شده است. (خنده)

آزاده نامداری: خیلی وقت‌ها که سجاد می‌خواهد صبح‌ها سر کار برود یا شب‌ها قبل خواب می‌گوید تو رو خدا من فردا صبح بلند نشوم ببینم یک پست گذاشتی! (خنده)

**اختلاف‌نظر جدی با هم دارید؟

 سجاد عبادی: نه؛ اتفاقا خیلی کم که البته واقعا وجودش را برای رشد یک زندگی خیلی مفید می‌دانم.

آزاده نامداری: سجاد در خیلی از موارد زندگی چه کوچک چه بزرگ نگاه سنتی‌تری نسبت به من دارد؛ البته من هم سنتی بودن را دوست دارم ولی متاسفانه یا خوشبختانه سنتی زندگی نکرده‌ام؛ هر چند احترام به سنت‌ها همیشه اولویت زندگی‌ام بوده اما ما به توافق رسیده‌ایم که با هم کنار بیاییم و مشکلی نداریم. خدا را شکر توانستیم که علایق‌مان را به هم نزدیک کنیم.

آزاده نامداری: ما اسم دخترمان را هم انتخاب کرده

**در موارد دیگر زندگی چطور؟ مثلا به توافق رسیده‌اید که در آینده چند بچه داشته باشید؟

آزاده نامداری: خوشبختانه در این مورد با هم خیلی هم‌عقیده هستیم و بچه داشتن بخش مهم زندگی‌ام خواهد بود چون هم من و هم سجاد عاشقانه دوست داریم بچه داشته باشیم؛ البته وقتی جدی به موضوع نگاه می‌کنم می‌بینم چقدر مسوولیت سختی است و شاید آماده نباشم. همین چند روز قبل به سجاد می‌گفتم که من الان به تو تعهد دارم و باید بعد از بچه‌دار شدن به یک فرد جدید هم تعهد داشته باشم اما زمانی که حوصله ندارم   این حرف‌ها بی‌معنی می‌شود.

**به دنبال چه آینده‌ای هستید؟

 سجاد عبادی: یک زوج موفق در زندگی، تحصیلات و تشکیل خانواده که بتوانند در حوزه‌هایی که علاقه و توانمندی دارند به بهترین شکل فعالیت کنند؛ همسرم در حوزه روانشناسی و خودم در حوزه بین‌المللی.

**خانم نامداری فکر می‌کنید شما پنج سال بعد کجا هستید و چه می‌کنید؟

آزاده نامداری: من قطعا یک رمان نوشته‌ام و یک روانشناس هستم و ممکن است در آینده یک برنامه ثابت تلویزیونی در حوزه روانشناسی داشته باشم.


**دوست دارید دختر داشته باشید؟

آزاده نامداری: بله.

**اسمش را هم انتخاب کرده‌اید؟

بله اما نمی‌خواهیم الان بگوییم.

**مادرتان در دوره اول با ازدواج‌تان موافق بودند ؟

سجاد عبادی: بله، خیلی خوشحال، مشوق و کاملا موافق بودند.

**خانم نامداری شما هیچ وقت مادر آقا سجاد را دیده بودید؟

بله؛ خدمت‌شان رسیده بودم و ارادت قلبی زیادی نسبت به ایشان داشتم. الان هم اگر به خانه ما تشریف بیاورید بیشترین تصاویر و دست‌نوشته‌ها را از ایشان می‌بینید.

**یادتان هست مادر آقای عبادی را سال‌های پیش کجا دیدید؟

آزاده نامداری: بله؛ در مراسم جشنی در یکی از دانشگاه‌ها که مادر و خواهر ایشان هم حضور داشتند.

**شما در آن مراسم مجری بودید؟

آزاده نامداری: نه من هم دعوت شده بودم و مهمان همایش بودم.

**آقای عبادی، بار دومی که شما خانم نامداری را دیدید یک تفاوت بزرگ در زندگی‌شان اتفاق افتاده بود و دیگر مجری تلویزیون نبودند برای شما چقدر این موضوع مهم بود؟

سجاد عبادی: شاید خیلی‌ها باورشان نشود اما من همان حس اولیه‌ای را که سال‌ها قبل داشتم دوباره نسبت به ایشان پیدا کردم و اصلا برایم فرقی نمی‌کرد که مجری تلویزیون هستند یا نه و من هیچ وقت آزاده نامداری را که در تلویزیون حضور دارد نمی‌دیدم. کاراکتر ایشان به عنوان مجری برای من هیچ وقت اولویت نداشته است بلکه شخصیت حقیقی و واقعی ایشان برای من همیشه اهمیت داشته است.

**چه چیزی در شخصیت خانم نامداری دیدید که دوست داشتید با ایشان ازدواج کنید؟

سجاد عبادی: آدم‌ها وقتی در محیط‌هایی بزرگ می‌شوند که شبیه هم است و اشتراکات زیاد به ویژه فرهنگی با هم دارند، به هم تمایل پیدا می‌کنند و این شباهت‌ها در زمان‌های مختلف باعث می‌شود که بخواهند در کنار هم باشند.

**خانم نامداری شما خودتان مشاور خانواده هستید و اگر کسی با مورد مشابه خودتان سراغتان بیاید و بگوید کسی که سال‌ها قبل به من پیشنهاد ازدواج داده بود دوباره چنین پیشنهادی داده است اما من به تازگی از یک زندگی ناموفق بیرون آمده‌ام حال چه کار کنم، چه مشاوره‌ای به او می‌دادید؟

آزاده نامداری: من به تازگی از زندگی قبلی بیرون نیامده بودم و دو سال از ازدواج سابقم گذشته بود و اگر مورد مشابهی با همین ویژگی‌ها از من مشورت می‌خواست حتما می‌گفتم بررسی کن و اگر همه چیز به نظرت درست و منطقی می‌آید ازدواج کن. در حقیقت من با غریبه‌ای که نمی‌شناختم قرار نبود ازدواج کنم و به خوبی ایشان را می‌شناختم و علاوه بر آن حس و انگیزه واقعی را دو طرفه می‌دیدم.

 

**اگر بخواهید یک جمله برای پایان بگویید الان وقت مناسبی است.

سجاد عبادی: آدم‌ها در لحظه و آن زندگی می‌کنند و در طول زندگی تجربه‌هایی کسب می‌کنند که حتی ممکن است در گذشته شکست‌هایی هم داشته باشند و قطعا مهم این است که نگاه به آینده باشد و از اتفاقات خوب و بد که در گذشته افتاده درس بگیرند و در عمل این تجربه‌ها به درد آینده بخورد. به نظرم این موضوع خیلی مهم است که بدون توجه به حواشی با اراده قوی، تصمیم و عزم درونی و مشترک با یک هدف بلند به تشکیل زندگی بپردازید و یک ضرب‌المثل فرانسوی پایان حرف‌های من هدیه به خوانندگان شما:

هر اقبالی به موقع خود برای شخص صبور پیش خواهد آمد.

آزاده نامداری: یکی ازدوستانم در سال‌های دور حرفی به من زد که خیلی جدی‌اش نگرفتم اما این روزها خیلی به آن فکر می‌کنم و الان زمان مناسبی است که برای شما هم بگویم این دوست می‌گفت: در زمین طوری زندگی کنید که احساس کنید تنها هستید و آن موقع است که که با هیچ کس رقابت نمی‌کنید و در پی آن نیستید که دیگران چه می‌کنند. پس باید به خودتان بگویید که من تنها روی زمین هستم و هر روز در حال نقاشی کردن روزهای آِینده‌ام و خدا کمک می‌کند و خودم هم تلاش می‌کنم که نقاشی‌هایم رنگی باشد و درست از آب دربیاید. امیدوارم این اتفاق بیفتد و اگر روزی بچه‌دار شوم دوست دارم او هم به همین صورت زندگی کند چون با وجودی که دنیا سخت است و تلخ و گاهی دشوار من آن فانتزی را دوست دارم و در خودم نگه داشته‌ام و دوست دارم بچه‌ام هم در یک دنیای سراسر فانتزی بزرگ شود و خوشحال زندگی کند.



مطالب مرتبط با موضوع


دلیل اصلی جدایی آزاده نامداری و فرزاد حسنی ، هنوز آزاده نامداری و فرزاد حسنی شمع یک سالگی ازدواج‌شان را فوت نکرده بودند که خبر طلاق‌شان در محافل پیچید. این دو چهره تلویزیونی که مثل چهره‌های دیگر مورد توجه رسانه‌ها و مخاطبان‌شان بودند،

 

روزهای اول با اشتیاق در مورد عشق‌شان مصاحبه می‌کردند و با خبرنگاران گپ می‌زدند. هنوز مدت زیادی از مصاحبه‌های متعددشان نگذشته بود که خبر طلاق‌ش ان نقل محافل رسانه‌ای شد. این بار آزاده نامداری پیشقدم شد و در مصاحبه‌ای تلویحا شایعات گفته شده را به خبر داغ روز تبدیل کرد.

 

 فرزاد حسنی مدت‌هاست با مطبوعات مصاحبه نکرده و خلاف همسر سابقش سکوت اختیار کرده است اما آزاده نامداری با روزنامه‌ها و مجلات مصاحبه‌های متعددی داشته و به قول خودش در مورد کار، فلسفه، عشق، دنیا و همه چیز حرف زده است.

 

آنچه در مورد زندگی مشترک کوتاه این دو مجری در مصاحبه‌های‌شان منعکس شده را با هرایر دانلیان، روانشناس و زوج‌درمانگر در میان گذاشتیم. حرف‌های آزاده نامداری در مورد زندگی خصوصی و باورهایش و تحلیل این روانشناس از گفته‌های او را در ادامه می‌خوانید.

 

آزاده نامداری و فرزاد حسنی در روزهای اول ازدواج‌شان، دعوت ما را پذیرفتند. نامداری در این مصاحبه گفت: «من یک خودخواهی دارم؛ برای من مهم نیست که یک نفر چقدر دوستم دارد بلکه برای من مهم است که خودم چقدر کسی را دوست دارم. اصلا حاضر نیستم این امتیاز را به شخصی بدهم که کنارش باشم چون او مرا دوست دارد و از اینکه با کسی است که دوستش دارد، لذت ببرد اما من نصف او لذت ببرم.»

دلیل اصلی جدایی آزاده نامداری و فرزاد حسنی
 
نظر کارشناس سیب سبز: خودخواهی الزاما صفت ناپسندی نیست. در مراحل رشد، انسان از خودخواهی است که به دگرخواهی می‌رسد.
 
کودک در دنیای خودش وقتی چیزی بخواهد، دیگر ملاحظه نمی‌کند که پدر و مادر پولش را دارند یا نه. نمی‌تواند فکر و تحلیل کند که آیا چیزی که می‌خواهد به نفعش هست یا نه. هر قدر هم بزرگ‌تر در این باره حرف بزند، فایده‌ای ندارد چون در آن مرحله از رشد، بیش از این مقدار توقع نمی‌رود اما به مرور و در مراحل بعدی رشد، انسان قدرت تحلیل پیدا می‌کند. در بزرگسالی هم مواقعی خودخواهی باعث نجات فرد می‌شود.
 
 

اگر واقع‌بینانه به مسئله ازدواج نگاه کنیم، می‌بینیم بر پایه منفعت‌طلبی ذاتی انسان بنا می‌شود؛ یعنی به طور طبیعی مرد و زن به کسی علاقه‌مند می‌شوند که بتواند از عهده تامین نیازهای اصلی آنها برآید.

 

برای زن و مرد یافتن چنین کسی، با یکسری هیجانات شدید همراه است که به اشتباه آن را عشق تلقی می‌کنند. ممکن است بعد از بین رفتن هیجانات یک کدام از طرفین ببیند احساس قبلی‌اش واقعی نبوده است و از این نظر احساس خسران به او دست بدهد؛ چرا که مدام فکر می‌کند طرف مقابلش خوشبخت‌تر است.

 

 

او عاشق حقیقت من شد

چند ماه بعد در برنامه «زنده‌باد زندگی» این زوج در هم کنار قرار گرفتند. نامداری در مقابل دوربین گفت: «مشابهت‌های ما خیلی زیاد بود. برای من تفکر مشترک خیلی اهمیت داشت.» او گفته بود: «من آن آزاده نامداری که تصور بیرونی مردم است، نیستم. تصور بیرونی این است که من خیلی شیطونم و زیاد حرف می‌زنم اما من آدم آرام‌تری هستم. فرزاد با حقیقت من ازدواج کرده است نه تصویر بیرونی‌ام.»


نظر کارشناس سیب سبز:
در جامعه امروز ما جوان‌ها به ازدواج یک دید تخیلی و غیر واقعی دارند که معمولا بعد از ازدواج اصلاح می‌شود و آسیب‌هایی را با خود به دنبال می‌آورد.

 

مثال بارزش آشنا شدن با کسی است که به هر دلیلی به نظر جذاب می‌رسد. درست در این مقطع باید احساسات مدیریت و یک تصمیم عاقلانه اخذ شود. رابطه جدی مشترک اگرچه شاید در شروع برحسب تصادف پیش بیاید اما یک تصادف صرف نیست

 

بلکه دوطرف باید بر اساس گفت‌وگو و شناخت همه‌جانبه به یک سناریوی مشترک دست پیدا کنند. تفکر مشترک در ازدواج مهم است ولی در مواقعی اگر زن و شوهر مکمل هم باشند، زندگی خوب پیش می‌رود. هوشمندی در این است که طرفین تشخیص بدهند کجا چطور عمل کنند.

 

 

من فقط یک مجری هستم

نامداری در مصاحبه بعد از جدایی‌اش با روزنامه صبا که واکنش‌های زیادی را همراه داشت به صحبت‌هایی که در مورد حضورش در ویژه‌برنامه عید در کنار فرزاد حسنی مطرح می‌شد، این‌طور پاسخ داد: «قبل از اینکه همسر کسی باشم، مجری تلویزیون هستم.

 

کارم را دوست دارم و دوست دارم تجربیات خوبم را تکرار کنم. من سه سال مجری سال تحویل بودم، سال اول با جعفر خسروی، سال دوم با احسان علیخانی و سال سوم با فرزاد حسنی. حالا ممکن است حالت خوب باشد و برنامه خوب شود

 

ممکن هم هست که حالت بد باشد و برنامه بد شود.» او پیش از این مصاحبه و در ماه‌های اولیه زندگی‌شان در یک برنامه تلویزیونی گفته بود: «می‌خواهم همه‌چیز صادقانه باشد. یک دهه زندگی نکرده‌ایم که خیلی تجربه داشته باشیم.

 

به نظر من دو تا آدم باید با هم رفیق بمانند و به همین خاطر نباید «من» شان خیلی بزرگ باشد. وقتی «من» بزرگ باشد به اشتراک رسیدن با یک آدم سخت است. کابوس من این است که یک روز احساس کنم مهم شده‌ام و همه فلش‌ها به سمت من برمی‌گردد. الان یک مایی تشکیل شده و دیگر «من» مهم نیست.»


نظر کارشناس سیب سبز:
هیچ رابطه‌ای بدون تنش قابل تصور نیست. هر رابطه‌ای تنش‌های خاص خودش را دارد و این روش برخورد با تنش‌هاست که موفقیت یا شکست یک رابطه را می‌سازد.

 

یکی از تنش‌های طبیعی، جنگ بر سر قدرت است حتی در رابطه مادر و کودک رقابتی هست بر سر در دست گرفتن قدرت. طبیعتا انتظار می‌رود مادر بتواند اوضاع را تحت کنترل دربیاورد چون اگر این اتفاق نیفتد، کودک مادر را کنترل می‌کند که دردسرساز است. در ارتباط دو انسان بالغ اوضاع کمی فرق می‌کند.

 

اگر هر دو طرف خودخواه باشند و هیچ کدام حاضر نشوند کوتاه بیایند، آن وقت اختلاف پیش می‌آید.  وقتی یکی از طرفین قدرت را در دست بگیرد و از خودش انعطاف نشان ندهد، آرامش از زندگی مشترک رخت برمی‌بندد. اگر قبلا زن و شوهر سر موضوعات مختلف به توافق نسبی برسند، یک جاهایی زن کوتاه می‌آید و یک جاهایی مرد و دیگر نزاع‌های بی‌مورد شکل نمی‌گیرد.

 

ثبات را دوست ندارم

تصویری که رسانه‌ها از این زوج نشان می‌دادند، از شباهت‌های‌شان حکایت می‌کرد اما به هر دلیلی آنها مجبور به بستن پرونده زندگی مشترک‌شان شدند. نامداری اوایل ازدواج‌شان در مصاحبه‌ای گفته بود: «تکیه بر من، تکیه بر باد است.

 

من حضور واقعی در زندگی هیچ کسی ندارم. وقتی زندگی خودم را با زندگی مثلا خواهرم مقایسه می‌کنم، می‌بینم که بله، من زندگی نرمالی ندارم و آدم‌های کمی هستند که این مدل زندگی و شخصیت را درک کنند. هر چیزی را غیرمنتظره دوست دارم.»


نظر کارشناس سیب سبز:
ثبات داشتن یا ثبات نداشتن مسئله این نیست! نمی‌توانیم بگوییم ثبات خوب است یا بد است. این ویژگی در کنار سایر ویژگی‌های فردی و اجتماعی معنا پیدا می‌کند؛ مثلا کسی تصادف شدیدی کرده و به کما رفته است.

 

درباره‌اش می‌گویند به کما رفته و از اینکه فوت نکرده است، خوشحال هستند اما یک ماه بعد در کما بودن دیگر نشانه خوبی محسوب نمی‌شود و نوعی پسرفت است چون شرایط فرق کرده و  تعریف از کما هم تغییر می‌کند. بعضی افراد ثبات را دوست ندارند. اینکه ثبات را دوست ندارند یعنی از ثبات می‌ترسند ولی زندگی‌شان در مسیر طبیعی پیش می‌رود؛ یعنی این مسئله باعث نشده روابط شخصی، شغلی و اجتماعی فرد دچار مشکل شود.

 

 

اشتباه می‌کنم

نامداری که در مصاحبه با روزنامه صبا حالش را چیزی بین خوب و بد تصویر کرده بود، گفت: «کاراکتری دارم که اشتباه کردم و اشتباه زیاد می‌کنم و متاسفانه فعل خواهم کرد را هم می‌توان به آن اضافه کرد. چون اشتباه کردن را جزو حقوقم می‌دانم.

 

من اشتباه می‌کنم و می‌گویم دوست داشتم که این کار را انجام دهم، می‌خواستم ببینم چه جوری است! در علم روانشناسی به این جور آدم‌ها می‌گویند فلانی آدم «های ریسک»ی است و من هم جزو همین دسته هستم. دویدن، نشستن، شکست خوردن و دوباره پاشدن جزئی از زندگی من است.»


نظر کارشناس سیب سبز:
مفهوم ریسک کردن خودش به تنهایی یعنی به استقبال خطر رفتن و پذیرش خطر. حالا وقتی با صفت‌ «های» همراه باشد می‌شود زیاد با خطر دست و پنجه نرم کردن. کسانی که روحیه خطرپذیری بالایی دارند باید بیش از بقیه مراقب خودشان باشند چون این ریسک کردن‌ها یا

 

به نفع‌شان تمام می‌شود یا به ضررشان پس در زندگی یا خیلی اشتباه می‌کنند و خیلی شکست می‌خورند یا خیلی موفق می‌شوند. آدم‌های خلاق معمولا بیش از بقیه به دل خطر می‌زنند. اینها همان گروه دوم هستند اما از آن جایی که شکست خوردن تبعات روحی فراوانی دارد، گروه اول باید چاره‌ای بیندیشند. در مجموع خود فرد می‌تواند زندگی و حالش را بررسی کند و بفهمد به کدام گروه تعلق بیشتری دارد.

 

نمی‌توانم بگویم دوستت دارم

باز هم می‌خواهیم به مصاحبه‌های این زوج در روزهای اول ازدواج‌شان بازگردیم. مصاحبه‌ای که آزاده نامداری در آن گفته بود: «هیچ وقت شجاعت این را نداشته‌ام نفر اول باشم که به کسی بگویم دوستت دارم. متاسفانه روابط عمومی خوبی هم ندارم.

 

به‌طور کل سختم است با کسی که برای اولین‌بار می‌بینم، شروع به حرف زدن کنم. شاید عجیب باشد اما من برخلاف خیلی از دوست‌های مجری‌ام، اصلا نقل مجلس نیستم و اصولا جایی ساکت می‌نشینم و به آدم‌ها نگاه می‌کنم تا یخم آب شود.»


نظر کارشناس سیب سبز:
انسان یک موجود اجتماعی است و خواسته یا ناخواسته روابط متعددی را در زندگی تجربه می‌کند. بعضی از روابط انتخابی نیستند؛ مثلا روابط خانوادگی به طور طبیعی ایجاد می‌شود و کسی پدر و مادر و خواهر و برادرش را انتخاب نمی‌کند

 

اما سایر روابط براساس انتخاب‌های فردی شکل می‌گیرد. دوستان، همکاران و شریک زندگی را خود فرد انتخاب می‌کند. بعضی‌ها نمی‌توانند روابط اجتماعی‌شان را درست تنظیم کنند که دلایل مختلفی برایش وجود دارد. از جمله دلایل شایع این است که فرد اعتماد به نفس کافی ندارد. در این صورت باید عواملی را که در کاهش اعتماد به نفس موثر هستند، شناسایی کنیم و بعد راه‌حل متناسب با آن را در پیش بگیریم.

 


می‌ترسم

 «آدمی هستم که 90 درصد زندگی‌اش خودش هست و 10 درصد زندگی‌اش کس دیگری.» این ادعایی است که آزاده نامداری در دوران مجردی‌اش مطرح کرده بود.

 

او در مصاحبه‌ای که در سال 1391 داشت، گفته بود: «من خیلی آدم ترسویی هستم برای اینکه به کسی بگویم دوستت دارم و همین باعث شده که این عشق در من ذخیره شود. من هیچ‌وقت شجاعت این را نداشته‌ام نفر اول باشم که به کسی می‌گویم دوستت دارم. متاسفانه روابط عمومی خوبی ندارم.»


نظر کارشناس سیب سبز: به طور طبیعی در زندگی هر کسی پیش می‌آید که نسبت به کسی از جنس مخالف گرایش پیدا کند. حالا ممکن است این احساس خوش آمدن از کسی مورد جدی‌ای نباشد ولی به هر حال بخشی از داستان را طبیعت و هورمون‌ها رقم می‌زنند. 

 

بعضی‌ها چنین تجربه‌هایی ندارند. یعنی خیلی به‌ندرت پیش می‌آید که از کسی (جنس مخالف) خوش‌شان بیاید یا _ به تعبیر عام _ عاشق شوند. بخشی از این مسئله شاید به این برگردد که فرد در زندگی‌اش با آدم‌های مناسب و دلخواه برخورد نکرده است یا کمتر برخورد کرده است

 

اما ممکن است مشکل در طرز تفکر شخص به مسائل باشد. در هر صورت مسئله مهمی است و باید بررسی شود چون وقتی این احساسات طبیعی ضبط می‌شوند ممکن است یک دفعه برای یک فرد خاص آزاد شوند.

 

 

در قبل گفتیم فرد ناخودآگاه جذب کسی می‌شود که بتواند به نیازهایش پاسخ بدهد. وقتی این نیازها قرار باشد همه توسط یک نفر برطرف شوند، در روند رابطه مشکل ایجاد می‌شود.

 

 

مسئولیتش را می‌پذیرم

مصاحبه نامداری با روزنامه صبا بیشتر از هر چیزی مواضعش در مورد ازدواج و جدایی را روشن کرد. او گفته بود: «آزاده نامداری که الان روبه‌روی تو نشسته قطعا زندگی‌اش آبستن یک اتفاق بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتوانسته

 

جلوی منظر بیرونی این اتفاق را بگیرد اما من اصلا سعی نمی‌کنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش فرد دیگری بوده. من می‌خواهم بگویم این اتفاق می‌تواند در زندگی هرکسی بیفتد. آدم‌ها می‌توانند خیلی خوب باشند ولی برای‌شان اتفاقات تلخ بیفتد. عکسش هم صادق است ولی در کل من معتقدم باید مسئولیت اتفاقی را که افتاده، بپذیریم. من مسئولیتش را بر عهده می‌گیرم. من همانم، همان آزاده نامداری سابق. فقط یک کم بزرگ‌تر شده‌ام و بیشتر می‌دانم و بیشتر می‌فهمم.»

 


نظر کارشناس سیب سبز:
در زندگی هر کسی اتفاقات مهم زیادی رخ می‌دهد. فارغ از اینکه چه عواملی باعث وقوع‌شان شده باشد، نحوه مقابله و حل مشکل ادامه راه را برای شخص سخت یا آسان می‌سازد. طلاق یا هر نوع شکستی در رابطه ممکن است

 

اتفاق بیفتد اما این سؤال ایجاد می‌شود که چرا چنین شد؟ برای رسیدن به جواب صداقت لازم است. هر کسی باید سهم خودش را در هر اتفاقی بپذیرد. اگر چنین شد، مطمئنا بعدا می‌نشیند فکر می‌کند که در آینده چطور جلوی تکرار این اشتباه را بگیرد. اما در ادامه طبیعی است که هر کسی راه خودش را پیدا کند و به زندگی ادامه دهد.

 

هیچ فرمولی وجود ندارد که دوره نقاهت پس از شکست عاطفی را تعیین کند؛ سه هفته باشد، سه ماه یا سه سال. بستگی به خود فرد دارد. در گذشته اگر طرفین با هم نمی‌ساختند، به شیوه بسوز و بساز تا آخر عمر زندگی را هر طوری بود ادامه می‌دادند حتی اگر از همدیگر متنفر بودند، باز کسی اسم جدایی را به زبان نمی‌آورد چون جرات نداشت خودش را مورد قضاوت دیگران قرار بدهد.

 

نگاه جامعه دید خوبی به این مسئله نداشت. اما امروز دیگر این‌طور نیست. اگر طرفین واقعا ببینند که از زندگی در کنار هم لذت نمی‌برند و نمی‌توانند زندگی مشترک را ادامه بدهند، آن وقت جدا شدن شهامت می‌خواهد. البته این به شرطی است که دلایل جدایی واقعی و منطقی باشند در غیر این صورت نه‌تنها تصمیم سازنده‌ای نخواهد بود بلکه به آسیب‌ها دامن خواهد زد.

 

 

در این یک سال و اندی بر آزاده نامداری چه گذشت؟

در ماه سوم سال 92، آزاده نامداری و فرزاد حسنی که پیش از این به عنوان دو مجری در کنار هم دیده شده بودند، خبر ازدواج‌شان را علنی می‌کنند. «خانومی که شما باشید …. یه قبله پشت چشماته….. که مغناطیس رد کرده….. تو احساسی بهم میدی….شبیه غیرت تختی …» این بخشی از شعری بود که فرزاد حسنی در مقابل دوربین‌های برنامه«صبحی دیگر» به همسرش تقدیم کرد.آزاده نامداری همان روزهای اول ازدواج هم اهل مصاحبه کردن بود.

 

 

به خبرنگاران مطبوعاتی نه نمی‌گفت و قصه عشق‌شان را شجاعانه به زبان می‌آورد. اسفندماه 92 بود که خبر طلاق‌شان که علنی اعلام نشده بود در محافل گوش به گوش می‌پیچید اما حضورشان در ویژه‌برنامه نوروز 93 در کنار هم تا اندازه‌ای به این شایعات پایان داد.

 

فرزاد حسنی در ماه‌های بعد از طلاق میلی به گپ زدن با رسانه‌ها در مورد زندگی خصوصی‌اش نداشت اما آزاده نامداری کمی با مطبوعات خودمانی شد و از حرف‌هایی که به قول خودش در مورد موضوع طلاق‌شان گفته نشده بود و تنها نگاهش به زندگی را روشن کرده بود، حاشیه‌های بسیاری بیرون آمد.

 

 

آزاده نامداری در واکنش به انتقادات ازمصاحبه اش با صبا گفت در این مصاحبه‌ها کلمه «طلاق» را به زبان نیاورده و توضیح داد:«من یک زن کاملا سنتی ایرانی هستم و در مرام و ادبیات خودم و خانواده‌ام نیست که بروم جار بزنم «من جدا شده‌ام.»

 



ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مجله اینترنتی سیمرغ شهر اخبار بازیگران بیوگرافی بازیگران اخبارسینمای ایران اخبار سینمای جهان اخبار تلوزیون ایران اخبار تلوزیون جهان اخبار موسیقی ایران اخبار موسیقی جهان


مجله اینترنتی سیمرغ شهر حذف
اخبار روز حذف
اخبارسینما حذف
اخبار موسیقی حذف
اخبارتلویزیون حذف
اخبار فناوری مصالب طنز وسرگرمی حذف
بیو گرافی بازیگران حذف
اخبار داغ سلبریتی های ایرانیx
بیوگرافی بازیگران سینما و تلویزیون ایرانx
فرهنگ وهنر ایران
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
نویسندگان
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan