- شنبه ۸ خرداد ۹۵
- ۱۴:۲۶
بیوگرافی کامل شقایق فراهانی
شقایق فراهانی متولد ۲ مرداد ۱۳۵۱ در تهران، بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. دیپلم گرافیک را از هنرستان هنرهای تجسمی گرفته و فارغ التحصیل رشته نقاشی از دانشگاه آزاد اسلامی است.
شقایق فراهانی فرزند بهزاد فراهانی و فهیمه رحیم نیا، خواهر بزرگتر گلشیفته فراهانی بازیگر سینما و تلویزیون میباشد. شقایق از همان کودکی همراه پدر و مادرش (بهزاد فراهانی و فهیمه رحیمی نیا) به بازی در تئاتر پرداخت.
بهزاد فراهانی، پدر شقایق فراهانی
بهزاد فراهانی بازیگر و فیلمنامهنویس متولد ۱ بهمن ۱۳۲۳ روستای درمنک از توابع فراهان واقع در استان مرکزی (اراک) میباشد. دورههایی از تئاتر را در فرانسه گذراند و در کارگردانی، بازیگری و نویسندگی فارغالتحصیل شد. او فرزند دوم غلامرضا، همسر فهیمه رحیم نیا و پدر شقایق فراهانی و گل شیفته فراهانی و آذرخش فراهانی است.
گلشیفته فراهانی، خواهر شقایق فراهانی (بازیگری که کشف حجاب کرد)
گلشیفته فراهانی با نام شناسنامهای «رهاورد فراهانی» (زاده ۱۹ تیر ۱۳۶۲ در تهران) هنرپیشه و نوازنده ایرانی است.
عکس گلشیفته فراهانی
گفتههای شقایق فراهانی درباره رابطه خودش و پسرش
شقایق فراهانی و پسرش
دنیای بازیگری شقایق فراهانی:
شقایق فراهانی با حضوری کوتاه در فیلم "لیلا" وارد عرصه سینما شد. وی در فیلم "چتری برای دو نفر" توانست تواناییهای خود را به نمایش بگذارد. بازی او در این فیلم کاملا بر بازی بازیگران مقابلش رضا کیانیان و هدیه تهرانی برتری داشت. شقایق فراهانی با بازی بسیار خوبش در فیلم پروانه در سطح بین المللی هم توانست موفقیتهایی را بدست آورد.
کلاه پهلوی پس از کیف انگلیسی، دومین سریال تاریخی سید ضیاءالدین دری است که به تهیه کنندگی محمدرضا تخت کشیان برای پخش از شبکه اول سیما تولید شده است. شقایق فراهانی در سریال "کلاه پهلوی" نیز نقش آفرینی کرده است.
فیلم شناسی:
- 1392 خواب زده ها
- 1392 روز رستاخیز
- 1392 سایه روشن
- 1392 متروپل
- 1392 به تهران خوش آمدید
- 1392 کلاشینکف
- 1391 بی خداحافظی
- 1390 خنده در باران
- 1390 گناهکاران
- 1388 باغ قرمز
- 1388 روز رستاخیز
- 1387 محاکمه در خیابان
- 1387 دل شکسته
- 1387 وقتی همه خوابیم
- 1386 دایناسور
- 1386 مظفرنامه
- 1385 مقلد شیطان
- 1385 مهمان
- 1385 نصف مال من، نصف مال تو
- 1384 راه طی شده
- 1384 صحنه جرم، ورود ممنوع!
- 1384 قلقلک
- 1383 شارلاتان
- 1382 پروانه ای در باد
- 1380 آدمک ها
- 1380 سیندرلا
- 1379 چتری برای دو نفر
- 1379 سمفونی تاریک
- 1379 شب های تهران
- 1379 شهرت
- 1379 صدای سخن عشق
- 1377 طوطیا
- 1377 عشق کافی نیست
- 1377 مهره
- 1375 لیلا
- 1392 ماتادور
- 1392 مادرانه
- 1383 کلاه پهلوی
حرفهای شقایق فراهانی و پسر 23 سالهاش
آخرین نقش او حضور در سریال «فوقسری» بود که در ایام نوروز پخش شد و شقایق فراهانی علاوه بر حضور در نقشی متفاوت حتی ظاهر خود را بهشدت تغییر داد؛ کاری که بسیاری از بازیگران حاضر به انجام آن نیستند و دوست دارند ظاهر لوکس خود را حفظ کنند. شقایق فراهانی که حالا پنجمین دهه زندگی خود را سپری میکند، روزهای خوشی را در کنار پسرش سام میگذراند.
افرادی که برای نخستینبار این مادر و فرزند را میبینند به اولین نکتهای که برمیخورند شادابی رابطه آنهاست؛ آنقدر که سخت متوجه میشوند این روح تقسیم شده در دو بدن واقعا متعلق به دو آدم مجزاست. خود سام میگوید از وقتی چشم باز کرده و توانسته اندک تشخیصی درباره مسائل پیرامونش داشته باشد متوجه شده خانوادهشان تفاوتهایی با خانوادههای دیگر دارد ولی برعکس تصور، او جوانی است که همه چیز را کاملا منطقی نگاه میکند و آنقدر فارغ از غرور، صادقانه و محکم درباره مادرش و شغل او صحبت میکند که بعید به نظر میرسد او تنها 23 سال داشته باشد.
به هر حال از خانواده بزرگ و هنرمند فراهانی اصلا بعید نیست نسلی را به جامعه امروز و فردا تحویل دهد که شعور جمعی و روابط عمومی خوبی داشته باشند. با شقایق فراهانی و پسرش همراه میشویم تا از ایدهآلهای آنها در زندگیشان بیشتر بدانیم.
نقشی درست و بجا
قطعا بخش مهمی از شخصیت و نقش در داستانی که نوشته شده بود، شکل گرفت. من هم در صحبتهایی که با آقای فخیمزاده داشتم سعی کردم چیزی را که ایشان میخواهند به خوبی اجرا کنم. سعی من این نبود کاری کنم که نقش خاصی دیده شود بلکه هم برای من و
مجموعهای برای ماندگاری
دغدغه من این نبود که چون نقشم کوتاه است آن را پررنگ جلوه دهم. نقشی که درست کار شود حتی اگر کوتاه هم باشد در ذهن مخاطب میماند. من وقتی خودم را با آن گریم و لباس دیدم بیشتر به درک شخصیت رسیدم اما الزاما گریم و لباس یک نقش را برجسته نمیکند. یک مجموعه کامل و درست کمک میکند تا نقش خودش را بیرون بکشد؛ مثلا در فیلم «محاکمه در خیابان» هم نقش کوتاهی داشتم که گریم خاصی نداشت اما چون جایگاه درستی داشت و خوب پرداخت شده بود، خوب از آب درآمد.
بازیگر پرکار سال
سال گذشته جزو بازیگران پرکار بودم و چند کار سینمایی داشتم؛ این پرکاری هم در سینما بود و هم در سریالهای تلویزیونی هرچند اصلا به این شکل خطکشیها و جدا کردن رسانهها از هم عقیدهای ندارم. در هر مدیومی اگر کار خوبی باشد و پیشنهاد شود، بازی میکنم.
تاثیرگذاری فیلمنامه
خوب یا اثرگذار بودن یک نقش کوتاه حتی در فیلمنامه هم مشخص است و اینطور نیست که شما بتوانید نقش بدی را به یک نقش خیلی خوب تبدیل کنید؛ آن هم بدون آنکه در خود فیلمنامه هویت درستی داشته باشد. البته باز هم بستگی دارد؛ مثلا وقتی متنی از بیضایی باشد حتی رهگذری که در سکانسی گذاشته شده، حتما برایش فکر شده است.
یک نصیحت خانوادگی
هیچ موقع در قید بلندی و کوتاهی نقش نبودم،؛ این نصیحتی است که همیشه خانواده به من داشتهاند. هم پدر و هم مادرم همیشه به من گفتهاند بهتر آن است که بهدرستی و در جایگاه خودت قرار بگیری؛ مثلا در «محاکمه در خیابان» نقش خیلی کوتاهی داشتم اما نقشی بود که کوتاهی آن مشخص نبود و کاملا به چشم آمد.
سکته در شنبهها
رفتن سمت کاری به جز بازیگری یا بیزینس برای من پیش نیامده و تا به حال موقعیتش ایجاد نشده است چون فارغ از هر نکتهای مهم این است که کار از نظر روحی برایم خوشایند باشد. این را میدانم که اگر کار دیگری را شروع کنم قطعا مورد علاقهام نخواهد بود؛ مثلا پیش آمده که برای دل خودم عکاسی کردهام ولی چیزی نبوده که بخواهم به دیگران هم نشان دهم. دلم میخواهد کاری را انجام دهم که دوستش دارم؛ یعنی فکر میکنم آدم موفق و راضی کسی است که کاری را که انجام میدهد، دوست داشته باشد.
اگر در دنیا نگاه کنیم میبینیم حال آدمها خیلی خوب نیست و این شاید به همین علت باشد که عمده افراد کاری را انجام میدهند که آن را دوست ندارند! مساله این است که همه ما کودک درونی داریم که دوست دارد در جایی که لازم است بروز پیدا کند اما وقتی این کودک درون را سرکوب میکنیم، دست به انتقامجویی میزند و این انتقام به شکل افسردگی و احساس نارضایتی خودش را نشان میدهد. همین مساله به نارضایتی شغلی هم میانجامد و چون کاری را انجام میدهیم که دوست نداریم، دلمان نمیخواهد شنبهها که شروع کارمان است در محل کارمان حاضر شویم و به همین علت است که شاید آمار سکتهها در ایران در روز شنبه بیشتر است!
عشق من و عشق پسرم
در رابطه با پسرم بیشتر از آنچه بخواهم او را در بازیگری یا در کار دیگری تشویق کنم، دلم میخواهد کاری را انجام دهد که به آن عشق میورزد؛ حالا اگر عشق او به بازیگری بود او را تشویق میکنم و اگر هم کار دیگری را دوست داشته باشد، باز هم حمایتش خواهم کرد. البته شدت علاقه پسرم به بازیگری به میزان علاقه من به این رشته در آن زمانیکه همسن و سال او بودم، نیست.
راستش تلخ است اما باید بگویم این روزها شاید عشق من به بازیگری به اندازه سالهای اولیه ورودم به این حرفه باشد اما انگیزه آن روزها را دیگر ندارم! نمیدانم شاید دو ماه دیگر یا دو سال دیگر باز این عشق شدت بگیرد اما فعلا آن حس و حال اولیه را ندارم!
نگرانی مادر برای فرزند
شاید این را در مصاحبههای دیگری هم گفته باشم که والدین همیشه نسبت به فرزندان خود حساسیتها و نگرانیهایی دارند و واقعا این موضوع چیزی است که همه خانوادهها با آن درگیر هستند. هرچند با تغییر نسل، این موارد نیز تغییر میکند ولی باز هم نقش مهمی در زندگی خانوادهها دارد. آینده، تربیت و حتی روند زندگی یک فرزند، قطعا برای والدین او و مخصوصا مادرها خیلی مهم است.
دو روی سکه غم و شادی
زندگی همیشه دو روی سکه غم و شادی را با هم دارد و برای ما هم این روزها اتفاق افتاده و میافتد. بعضی از مردم فکر میکنند بازیگرها همیشه در خوشی هستند و اصلا چیزی به اسم اندوه و ناراحتی را درک نمیکنند اما زندگی برای همه ما چنین لحظاتی را دارد. اتفاقا وجود اینها در کنار هم است که به زندگی معنا میدهد و هر لحظه خوب و بدی در زندگی ما گذراست.
پناهگاه عاطفی
سام درک بالایی دارد و همیشه در زندگی بهترین کسی بوده که توانستهام حرفهایم را با او بزنم. ما با هم و در کنار هم شاهد همه اتفاقهای زندگی بودیم و سعی کردیم به هر شکلی پناهگاه عاطفی هم باشیم. خوشحالم سام هم با این روحیه و نگاهی که حتی بیشتر از سن و سالش بوده بزرگ شده است.
دوستی من و مادرم
مادر من از سالیان دور در تئاتر بازی میکرد و در طی این سالها جسته و گریخته با وی و پدرم بازی میکردم. سال 75 بود که در کار «مهره» در کنار مادرم به ایفای نقش پرداختم. من و مادرم مثل دو دوست هستیم و او همیشه مرا راهنمایی میکند البته گاهی من به وی کملطف هستم که از او در همین مصاحبه عذرخواهی میکنم.
نگرانی برای کلیت کار
بارها و بارها برای خودم پیش آمده که نقش من از پشت تا جلوی دوربین یا به عبارتی از قبل تا شروع کار دچار تغییراتی شده است؛ یعنی اتفاقاتی در پشت دوربین رخ میدهد که روی کار بازیگران و اهمیت حضورشان تاثیر میگذارد و این در حالی است که کارگردان متوجه این موضوع نمیشود.
این مسائل باعث دلزدگی یا پشیمانی من از بازیگری نشده است، تنها باعث شده اعتمادم را نسبت به آن کارگردان از دست بدهم. البته اینکه میگویم به معنی دفاع از شقایق فراهانی نیست بلکه بیان ظلمی است که نسبت به آن نقش و داستان یا به عبارتی ماهیت کل کار شده است.
من همیشه کل نگرانیام برای کار بوده چون واقعیت این است که اگر کاری خوب دیده شود من بازیگر هم با تلاشهایم خوب دیده میشوم ولی اگر کار ضعیف باشد، هرقدر هم که تلاش کنم باز هم به چشم نمیآید!
انتخاب برای امرار معاش
زمانی که میخواستم در دانشگاه ادامه تحصیل دهم، رشته بازیگری به این صورت وجود نداشت ضمن آنکه من خودم از کودکی به نقاشی علاقه داشتم و همیشه نقاشی میکردم حتی در هنرستان گرافیک خواندم یا مثلا عکاسی همیشه از علایقم بود. از طرفی برادر و خواهرم استعداد خوبی در موسیقی داشتند؛ چیزی که در وجود من استعدادش به آن خوبی نبود! به هر حال استعدادهای هر شخصی متفاوت است.
یادم میآید آن زمان در دوره ما یک دانشگاه نمایش در اراک بود و من نمیتوانستم به آنجا بروم اما همیشه دوست داشتم آن را با پایه آکادمیک دنبال کنم. الان وضعیت خیلی فرق کرده، دانشگاه آزاد و مراکز بسیاری وجود دارد که بچههای علاقهمند میتوانند برای آموزش بازیگری به آنجا بروند. در زمینه آموزش بازیگری، بچههای حالا موقعیت بهتری نسبت به ما دارند.
یک عکس قدیمی از خانواده شقایق فراهانی
عکس شقایق فراهانی و برادرش آذرخش فراهانی
سام حسامی درباره شقایق فراهانی چهمیگوید؟
آموزگار عشق و محبت
در این سالها عمده چیزی که از مادرم یاد گرفتهام عشق و محبت به دیگران است. اگرچه این به صورت ناخودآگاه بوده اما بخشی از آن هم اکتسابی است؛ یعنی همیشه عشق مادرم به خانواده و اطرافیان را دیدهام. تمام وجود مادرم پر از عشق و علاقه به عالم هستی است. این را تنها من نمیگویم، تمام آدمهایی که با او در ارتباط هستند همین نظر را دارند.
شهرت خانوادگی
آدمی که وارد بازیگری میشود و این حرفه را میپذیرد باید تمام حاشیههای آن را هم قبول کند. من هم به هرحال در تمام این سالها در خانوادهای متولد و بزرگ شدهام که از نزدیک شاهد این مسائل بودهام و شهرت مادر و خانوادهام چیزی نیست که باعث اذیت من شود. 8،7 ساله بودم که مادرم اول در فیلم «لیلا» و بعد هم در فیلم «توتیا» بازی کرد. تا قبل از آن تئاتر کار میکرد.
نمیتوانم دقیقا به این سوال جواب بدهم که از چه زمانی متوجه معروف بودن مادرم شدم چون به همان نسبت از همان شروع کار مادرم هم من بزرگ شدم و هم مادرم در کارش پیشرفت کرد؛ یعنی این اتفاق یکدفعه نیفتاد که بگویم از یک لحظه خاص متوجه این موضوع شدهام. به هرحال رشد آدمها در حرفه بازیگری امری تدریجی است.
بازی ماندگار مادرم
کارهای مادرم را به هر شکلی که بتوانم دنبال میکنم؛ گاهی پشتصحنه کارهایش میروم و گاهی در سینما تماشا میکنم. در کل هم کارش را دوست دارم و هم نوع بازیاش را؛ هرچند بازیهای خاصش را بیشتر دوست دارم. مثلا یکی از بازیهایی که از مادرم در ذهنم مانده و آن را فراموش نمیکنم صحنهای است که در فیلم «پروانهای در باد» در یک بلیزر گیر میکند.
احساسی فراتر از یک بیننده
بههرحال رابطه مادر و فرزندی ما آنقدر مهم است که تاثیر خودش را هنگام فیلم دیدن هم میگذارد یعنی وقتی فیلمی از او میبینم نمیتوانم کاملا فراموش کنم که او مادر من است. بیشتر از خود نقش، مادرم را میبینم. برای مثال در سریال «ماتادور» که خودش را کشت، بسیار ناراحت شدم یا صحنههای مشابه این موضوع زیاد بوده که باعث شده فراتر از آن نقش و تنها به عنوان مادرم به او نگاه و فکر کنم. این مساله نهتنها در مورد مادرم بلکه در مورد پدربزرگ و خالهام هم وجود دارد چون به هرحال خانواده من هستند و نسبت به آنها حس عمیقی دارم.
قضاوتهای خوب و بد
اگرچه بازیگری را دوست دارم اما یکسری حواشی آن باعث میشود که خیلی برای این کار عطش و علاقه نداشته باشم. بخشی از آن هم به نگاه بعضی از آدمها درباره بازیگرها بازمیگردد. بهنظرم مردم درباره بازیگرها تنها دو جور فکر میکنند؛ از نظر آنها بازیگرها یا خوب هستند یا بد! حتی نسبت به نقشهایی که از یک بازیگر میبینند دربارهاش قضاوت میکنند! به هرحال یک بازیگر باید این نگاهها را بپذیرد و این مساله برای من کمی سخت است.
راستش را بخواهم بگویم دوربین را دوست دارم و قطعا به خاطر کار خانوادهام که در این سالها در آن بزرگ شدهام، بازیگری برای من شغل محترم و جذابی است اما ترجیح من تئاتر است. عامه مردم تصورشان از سینما، شغلی ساده و راحت است در حالی که واقعا کار دشواری است.
مثل همه مادر و فرزندها
عشق مادر و فرزندی فراتر از هر چیزی است. در خانه، من و مادرم یک رابطه عاطفی و مادر و فرزندی مانند همه مادرها و فرزندهای دنیا داریم. بحث سینما و بازیگری در رابطه من و مادرم تاثیرگذار نیست!
دشواری انتخاب دوست
همیشه دیالوگهایی مبنی بر اینکه مادرت بازیگر است و میتواند ما را وارد سینما کند را میشنوم اما خودم سعی کردم دوستانی را انتخاب کنم که نگاهشان این گونه نباشد. بههرحال مادرم، مادرم هست و دوستانم، دوستانم و نمیتوانم فقط یکی از آنها را داشته باشم. فکر میکنم رفقایی که دارم، آدمهایی نیستند که فقط به خاطر این موضوع در کنارم باشند، درواقع من با افرادی که نگاهشان این گونه است معاشرتی ندارم.
البته این شکل ارتباطات بیشتر بحث خانوادگی به خود میگیرد و نگاه آنها هم این است که این خانم مادر دوست ماست و سعی میکنند رعایت کنند.
عواقب پز دادن
اگر بگویم پز مادرم را ندادهام، دروغ گفتهام اما خب، این خیلی هم خوب نیست و سعی میکنم خیلی این کار را انجام ندهم چون بعضی وقتها نتیجه عکس میدهد و چیزی که طرف به شما میگوید کاملا دور از انتظار شماست! واقعیت این است که همیشه قرار نیست تایید شوید و ممکن است گاهی این عدم تایید توی ذوق آدم بزند.
گرافیک کامپیوتر خواندهام اما دانشگاه را خیلی ادامه ندادم و به شکل تجربی عکاسی و گرافیک را دنبال میکنم. یکی از چیزهایی که دوست دارم موسیقی است اما بیشتر دوست دارم روی عکاسی تمرکز داشته باشم.
گفتگو با شقایق فراهانی بعد از اینکه خواهرش (گلشیفته فراهانی) از ایران رفت
در ابتدا بیوگرافی مختصری از خودتون بفرمایید.
شقایق فراهانی متولد 1351 و دانشجوی رشته نقاشی،به خاطر داشتن پدر و مادری بازیگر علاقهمند به کار بازیگری شدم و از سنین کودکی صحنه تاتر را تجربه کردم و همیشه عشق خودم را در بازیگری دیدم و در نهایت سال 72 با یک سریال تلویزیونی کار تصویر را شروع کردم و کار سینماییام را هم با یک نقش کوتاه در فیلم"لیلا" ساخته داریوش مهرجویی شروع کردم.
اینکه شما و خواهرتون هر دو کار حرفهای بازیگری رو با آقای مهرجویی آغاز کردید ارتباطی با رابطه پدر شما و آقای مهرجویی داشت؟
خیر،من
سر سریال "علی آقا 110"ساخته محمد صالح علاء بودم که از تلویزیون هم پخش
شد که آقای امیر سیدی در آن کار با من آشنا شدند و مرا به آقای مهرجویی
معرفی کردند. در مورد گلشیفته هم به نوعی تقدیر بود. هنگامی که آقای
مهرجویی قصد ساخت "درخت گلابی"را داشتند به دلیل اینکه پدر و مادرم با ورود
گلشیفته به عرصه بازیگری مخالف بودند؛ من و آقای شریفینیا عکسهایی از
گلشیفته گرفتیم و به مهرجویی نشان دادیم و همانطور که مشخص بود؛ گلی برای
این کار انتخاب شد. در واقع حضور گلشیفته در "درخت گلابی"به دلیل شیطنت من
بود، چون قرار بود که من نقش دوران بزرگسالی گلشیفته را در این فیلم بازی
کنم که بعد فیلم نامه تغییر کرد و این نقش به کلی حذف شد.
شقایق فراهانی با این که میتوانست به کار سینمایی ادامه دهد ولی باز در سریالهای تلویزیونی ظاهر شد.چرا؟
به دلیل یک سری مسائل شخصی. البته من در خیلی از کارها به یک سری نشانهها توجه میکنم که ممکن است بعضی از این نشانهها اشتباه باشد.
اگر شما از سنین کودکی به بازیگری علاقه داشتید چرا در دانشگاه نقاشی خواندید؟
من از بچگی نقاشی میکردم و این یک استعدادی بود که در من وجود داشت ولی در کل هنر یک رشتهای نیست که بگویید چرا ادامه دادید یا نه چون انتها ندارد و مدام باید به جلو رفت.
به عقیده خیلی از منتقدین شما یکی از بهترین بازیهای خود را در"چتری برای دو نفر" ارائه دادید؛ چرا این روند خوب و رو به رشد ادامه پیدا نکرد؟
ببینید،
من هنوز هم همان شقایق فراهانی "چتری برای دو نفر" هستم و مسئله این جاست
که بازیگران باید با کارگردانان خوب کار کنند و آن چه که مسلم است زندگی
این اجازه را به خیلی از بازیگران نمیدهد. یعنی شما میتوانید ببینید که
خیلی از بازیگران خوب ما میآیند و در سریالهای روتین شبانه بازی میکنند.
آیا هیچ از خود سوال کردهاید که دلیل این موضوع چیست؟ مشخصآ این برای حل
دغدغههای مالی بازیگر است و من هم یکی از آنها هستم. نمیشود شما گرسنه
باشی و شب خوب بخوابی.
معیار اصلی شقایق فراهانی در انتخاب نقش چیست؟
متن خوب، چون معتقدم اغلب کارگردانهای خوب ما متنهای خوب را انتخاب میکنند.
و چه شد که در "وقتی همه خواب بودیم" بیضایی بازی کردید؟
خب کاربا آقای بیضایی یکی از آرزوهای من بود و خواست شدید قلبی من این بود که روزی با ایشان کار کنم و خیلی سعی کردم تا خودم را به ایشان اثبات کنم که موفق شدم.
اگر این فیلم به جشنواره برسد فکر میکنید شانس برنده شدن سیمرغ را دارید؟
نه، چون کلآ سیمرغ را به ما نمیدهند. اگر دقت کرده باشید برندگان سیمرغ یک ارتباطی با تیم برگزار کننده جشنواره و یا داوران دارند البته به نظرم مافیا در اسکار هم هست به همین دلیل اصلا به سیمرغ فکر نمیکنم.
تعریف شما از ماندگاری چیست؟
ماندگاری چیزی است که زمان ندارد و مختص زمان و یا مکان یا کشور و ملت خاصی نیست و در واقع زبان انسانیت است و جاودانگی همیشگی دارد.
و کدام کارتان را ماندگار میدانید؟
"چتری برای دو نفر"،"پروانه" و سریال"کلاه پهلوی" که در آن نقش"مه لقا" را بازی میکنم.
سوپر استار از دید شقایق فراهانی کیست و آیا او هم دغدغه سوپر استار شدن را دارد؟
در
یک مقطع خاص علاقه شدید مردم به یک انسان؛ آن انسان را تبدیل به سوپر
استار میکند که این لقب بیشتر برای هنرمندان استفاده میشود و معمولآ
تاریخ نشان داده است که یک طلوع دارد و یک غروب. در مورد خودم هم باید
بگویم من سعی میکنم بعد از 10-15 سال کار بازیگری، بیشتر کار خوب انجام
بدهم و خیلی دغدغه ستاره شدن ندارم و فکر میکنم اکثر بازیگران هم سن و سال
من هم اینگونه باشند.
به نظر شما ساخته شدن زیاد تله فیلم و تله تاتر خوب است یا بد؟
به نظرم باید احترام بیشتری به مردم گذاشته بشود. به طور مثال ما یک تله تاتر کار کردیم که خیلی کوتاه هم بود ولی با این وجود این داستان کوتاه را اینقدر سانسور کردند که من ماندم اصلآ برای چه ساخته شد و در مورد تله فیلم باید بگوریم شاید این سیاست گذاری دولت بود که خواستند بخش خصوصی به نوعی بخش دولتی مستقل شود. سود و ضررهایی هم داشته است که دست اندرکاران از آن بیشتر مطلع میباشند. آنچه مشخص است این است که تله فیلمها متاسفانه از کیفیت فیلمهای 35 برخوردار نبودند.
ایده آل شما در بازیگری کیست؟
آقای پرستویی. فکر میکنم ایشان بیننده را به سمت باورپذیری یک نقش سوق میدهند و همچنین آقای عبدی.
دوست دارید چه ژانری را تجربه کنید؟
طنز را خیلی دوست دارم و دوست دارم آن را تجربه کنم.
نظرتون در مورد افزایش دستمزد بازیگران که این روزها به موضوع داغی هم تبدیل شده چیست؟
موافقم. وقتی در این روزگار همه چیز تجارت شده به نظرم اگر به سینما هم به دید تجارت نگاه بشود مشکلی پیش نمیآید. البته تعداد بازیگرانی که دستمزدهای بالا میگیرند خیلی کم است و به نظرم هم این حق رو باید بهشون داد که دستمزد بالا بخواهند. چرا که باعث میشوند مردم به سینما علاقهمند شوند.
در خواستی از مسولین فرهنگی کشور دارید؟
در خواست که زیاد هست اما فکر نمیکنم که برای کسی مهم باشه که هنرمندان چه در خواستی دارند.
نظرتون در مورد حجاب در سینمای ایران چیست؟
حجاب جزء اصول و قوانین کشور ماست و من هم به عنوان یک ایرانی مسلمان به آن احترام میگذارم ولی به نظرم حجاب در سینما باید همون حجاب متعارف در جامعه باشد.
اگر پیشنهاد بازی درهالیود به شما شود جواب شما به این پیشنهاد چه خواهد بود؟
خب این موقعیت برای همه یک موقعیت خوب و طلایی محسوب میشود ولی من عاشق ایرانم و اگر بنا باشد که بروم در خارج از کشور بازی کنم و دیگر نتوانم در ایران فعالیت داشته باشم آن را نخواهم پذیرفت.
اولین کلمه یا جملهای که در مورد اسامی زیر به ذهنتان می رسد را بفرمایید:
بهزاد فراهانی: امیدوارم به آرزوهایش برسد.
بهرام بیضایی: امیدوارم هر سال کار کند نه ده سال یک بار.
فهیمه رحیمی نیا: یک پدیده.
گلشیفته: ره آورد.
سام: امیدوارم عاقبت به خیر شود.
شقایق فراهانی: با اسم مستعار شاناتا.
داریوش مهرجویی: همیشه دوست داشتم باهاشون کار کنم.
خسرو شکیبایی: یک انسان عاشق و به تمام معنا ماندگار.