- چهارشنبه ۹ تیر ۹۵
- ۰۴:۴۱
سهراب زند؛ سرویس سیاسی «انتخاب»: مدتی است که تیم احمدینژاد مدعیاند که تا خبر حضور احمدینژاد در رقابت انتخاباتی سال 96 می آید، مخالفان و رقبای وی به هراس می افتد. پرداختن به میزان صحت و سقم چنین ادعایی احتباج به مقدمهای دارد که پر این پایه است که:
محمود احمدینژاد و تیمش بیشتر تصویرسازند تا واقعگرا. آنها بلدند که فارغ از واقعیتها نقش و نگارهایی فریبنده بسازند تا در پی آن رأی بسازند و هوادار جمع کنند.
نماد تام و تمام منجی، مردمی، عدالت، ایستاده در مقابل زورگویان و قلدران داخلی و خارجی، مومن و خاکی، یاور ولایت، احیاکننده شعارهای انقلاب، مظلوم اما راسخ و... از جمله همین تصویرسازیهاست.
نماد منجی که داعیه مدیریت جهانی دارد
اما حتی از مدیریت پرونده هستهای در سالهای پایانی دولت خود نتوانست دخالت کند.(به گفته خود وی در آخرین گفتگوی زنده تلوزیونی وی با مردم که بیان نمودکه مدت هاست دخالتی در پرونده هسته ای ندارد.) مدیریت جهانی که مدعی شد دهها کشور از وی الگوی مدیریت خواستهاند اما هرگز حتی نام یک کشور را هم نبرد که از او الگوی مدیریت خواسته باشد!
مردی از جنس مردم
که اینگونه وانمود میکرد که همه مسئولین تافتههایی جدابافته از مردمند، و من نان و پنیر می خورم، گوشه پیادهرو نماز میخوانم، با لباس رفتگری به میان مردم می روم، چند ساعت در ترافیک هم بمانم و کار یک کشور روی زمین باشد خدایی نکرده از خط ویژه هم استفاده نمی کنم و... اما به وقتش در سفرهای خارجی خصوصا ایالات متحد امریکا کاروان فامیلی با حضور داماد و عروس و همسران مسئولین و... به تعداد حدودا 140 نفر راه میاندازد و به هتلی در منهتن میبرد و صدای کمیسیون اصل نود مجلس اصولگرا را در میآورد.
او نماد عدالت است
اما کابینهاش(حلقه اطرافیان) به گفته خودش خط قرمز اوست و هیچکس جمهوری اسلامی ایران حق ندارد به مفاسد اقتصادی و فرهنگی آنان رسیدگی کند وگرنه به گفته او به کشور آسیب میرسد(8تیر90). عادلانه وزرایش را بخاطر نقد مشائی اتوبوسی عزل میکند، و عادلانه حتی حق ندارند خبر عزلشان را از رئیس جمهور و دفترش بشنوند. وصف عدالت او در اتهامات بی پایهاش به سایرین که در موردی از سوی رهبر معظم انقلاب به صراحت"خلاف اخلاق و قانون و شرع و حقوق اساسی ملت"خطاب گردید، پرآوازه است. او تصویری از خود بعنوان نماد عدالت ساخته بود، اما بیعدالتیهای کلانش بدعتهایی بیسابقه بود.
او مقتدرانه به دهان قلدرهای خارجی میزند
اما به این صورت که با درشتگوییهای ابتدائی و غیرعقلانی هنرمندانه چین و روسیه را نیز علیه ما متحد میسازد تا در شورای امنیت بر علیه ما رای بدهند تا با اجماع شکل گرفته، ایران به فصل پرمصیبت هفتم برود تا بعنوان خطری برای امنیت جهانی، هر اقدامی حتی جنگ علیه ایران طبق این اجماع قانونی باشد! او با بیدقتی و بیمهارتی کامل، جای مظلوم را با ظالم عوض می کند، کاری که نتانیاهو مدتها تلاش کرد و از پس آن برنیامد! او وقتی ایران زیر کمرشکنترین تهدید به تحریمهای ظالمانه است و پرونده ایران راه سختی پیشرو دارد، اعلام میکند که قطار هستهای ایران ترمز و دندهعقب ندارد!(فارس،6اسفند85) و با کلمه"ترمز ندارد"ساعتها تلاش دیپلماسی را با یک جمله بهم میریزد و کار دشمن در همراه کردن سایر کشورها را آسان میسازد. او بارها سخنان مقتدرنمایانه گفته است اما در بک سخن اساسی کمر ملت را به راحتی میشکند آنجا که پس از آنکه پیشبینیاش مبنی بر اینکه «دیگر بیانیهای نخواهد بود چون همان قبلیها را هم تویش ماندهاند» غلط از آب درمیآید و دشمنان را به لج میاندازد و متهورانه به شورای امنیت سازمان ملل اعلام میکند که «انقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دانتان پاره شود» (4آذر87). نتیجه معلوم بود، شورای امنیت قلدر و ظالم باید به دنیا ثابت میکرد که بیخاصیت نیست و هزینهاش را هم مردم بدهند. احمدینژاد تصویرش اقتدار در مقابل زورگویان عالم بود اما در واقعیت مانند فرد ناتوانی بود که فقط فحش میدهد و فرار میکند و خانواده او باید از دشمنان سیلی بخورند.
او مومن و خاکی است
اما همه او را با اتهامات و لیست سیصدنفره و هاله نور و ... میشناسند. او نماد ایمان است اما از حضور در بیت مراجع هم منع میگردد و سالها در بیت مراجع تقلید به روی او بسته است! و بدترین رابطه را در میان دولتها با بیوت مراجع دارد. این نماد ایمان چند رمال مانند عباس غفاری دارد(کیهان18اردبیهشت) و در نهایت حامی جدی احمدینژاد مومن، که پیروزی او را مشحون به کرامات و معجزات میدانست(اولین دیدار آیتالله مصباح یزدی با احمدینژاد پس از انتخابات ریاستجمهوریدر سال84) در نهایت به این نتیجه رسید که این دولت بزرگ ترین خطر از صدر اسلام تاکنون است. (24فروردین90)
یاور ولایت
خود را اینگونه معرفی میکند و با زیرکی نزد بچههای انقلاب وانمود میکند که باید در پاستور سنگری زد تا ترکشها به بیت رهبری نرسد، اما بلافاصله در ابتدای دولتش، ماجرای ورود زنان به ورزشگاهها را راه میاندازد و زیرکانه با اطلاع از تصمیم نظام، غافلگیرانه آزادی ورود زنان به ورزشگاه را بصورت علنی اعلام میکند و پس از بیاعتنایی به نامه مراجع، رهبر معظم انقلاب را مجبور به ورود مینماید، در قضیه معاون اولی مشائی بی اعتنایی دو هفتهای به مخالفت رهبر معظم انقلاب تکرار میشود تا حدی که آقای ابوترابی این مخالفت را در مجلس علنی میسازد و سپس در خانهنشینی یازده روزه، اوج ولایتمداری را به ظهور میرساند، تابوشکنی و جسارتی که در هیچ دولتی سابقه نداشته است.
احیاکننده شعارهای انقلاب؛ جلدی که او پس از هجمه اصلاحطلبان تندرو به ارزشهای اسلامی و انقلابی به خوبی برای خود برگزید.
او میدانست که بین نیروهای انقلاب محبوبیتی بالاتر از این نیست که فردی با شعارهای انقلابی ثابت کند که مردم به این شعارها رای میدهند و توی دهن کسانی میزنند که می گویند دوران انقلابیگری به پابان رسیده و باید شعارهای نو داد وگرنه مردم انتخابتان نمیکنند. او خود را زنده کننده شعارهای انقلاب نامید اما در عمل در فاصله انداختن بین نیروهای انقلابی و تضعیف نظام چنان موفق عمل نمود که دشمنان تا سالهای سال خواب توفبق این ایجاد آشفتگی را در بین نیروهای انقلابی نمیدیدند!
او بر خلاف شعارهای خود با مهارت مثالزدنی تخریبها، سمپاشیهای مخالفان نظام را از رسانههای خارجنشین به تریبون رسمی نظام آورد و با تهوری اساسی به فرموده رهبری به"سیاهنمایی افراطی کارنامه دولتهای قبلی و کمرنگ جلوه دادن کارنامه درخشان سی سال انقلاب"پرداخت(29خرداد88). او در سخنرانی خود رسما میگفت:
"برخی بهانههای دیگر میآورند و میگویند عدالت خیلی سخت است و ما زورمان نمیرسد. چطور از دهان این قلدری که شیلنگ ۸ اینچ به بیتالمال وصل کرده و با یک پمپ و برق سه فاز میمکد و به حساب و به جیب خود میریزد و بستگان خود را متنفع میکند، چهطور جلوی او را میگیرید؟! او با تو برخورد میکند پس ول کن، سکوت کن. من میگویم خدا میفرماید ما به اندازه توان تلاش کنیم خداوند برکت میدهد. بعضی به ما نصیحت میکنند که فلانی چرا جلوی این قلدرها ایستادهای فشار میآورند و علیه تو طراحی میکنند کمی کوتاه بیا، کمی لبخند بزن، کمی هم کف دست آنها بگذار! پاسخ من روشن است. مردم به من رای دادند که دست این قلدرها را از بیتالمال قطع کنم و اگر بنا باشد در مقابل تبعیض ساکت شوم این مسوولیت یک ریال هم برای من ارزش ندارد. من اگر لباس سوپوری بپوشم و شهر شما را جارو بزنم صدها برابر برایم عزیزتر است تا اینکه سکوت کنم".(خرداد ۱۳۸۶ در جمع مردم گرمسار)
قلدری که اطرافیان احمدی نژاد، میگویند رییس جمهور زورش به او و خانوادهاش که علناً ثروت کشور را تاراج می کند، نمی رسد آنهم با شلنگ ۸ اینچ و پمپ و برق سه فاز! کیست؟
کیست که سالها کسی جلوی او را نگرفته، سازمانهای نظارتی و بازرسی نگرفتهاند، و در مجموع، نظام در مقابل شلنگ هشت اینچ او به زانو درآمده! اما احمدینژاد به قیمت پوشیدن لباس سوپوری کوتاه نمیآید، زانو نمی زند و دست دزدان بیتالمال را قطع خواهد کرد! هشت سال این سخنان انتخاباتی ادامه داشت تا زمانی که او دیگر دوست و دشمن برای خود نگذاشت و تمام مسئولین را زخمی کرد و بارها از لیستهای سیصد نفره در جیب گفت و رئیس قوه قضائیه، آن ادعاها را در اکثر موارد بیاساس خواند.
او بیش از آنکه احیاکننده شعارهای انقلاب باشد، فردی موفق در بیاعتماد کردن مردم به انقلاب بود که بارها با تذکرات به موقع رهبری بخش زیادی از ضربات او خنثی گردید.
او نماد مظلومیت بود
او زیرکانه با وجود داشتن تمامی حمایتهای گسترده تمامی نهادها و تریبونهای جمعه و جماعات که از او انتظار احمدینژادی که ادعا میکرد را داشتند، به لطایفالحیلی خود را مظلومی که پناهی جز خدا و ملت ندارد معرفی میکرد. بک بار ادعا میکرد جلوی بار گوجه را میگیرند تا به دولت آسیب بزنند، یک بار میگفت سه دولت در مقابل من هستند، بار دیگر از قلدرهایی میگفت که فلانند و فلان اما مرور کوتاهی بر سخنان وزرای خودش نشان میدهد که او چقدر مظلوم بود!
احمدینژاد نماد مبارزه با فساد بود و آن موقع که جوان ما شعار میداد فقر و فساد و تبعیض، احمدینژاد به پا خیز!، باور نمیکرد معاون اول او سایر وابستگانش، امروز بخاطر مفاسد سنگین در زندان باشند. و سایرین هم در صف محاکمه!
حالا احمدینژاد با دو تصویرسازی جدید آمده است. یکی اینکه با زمزمههای حضور وی سایرین ترسیدهاند!
او و تیم رسانهای وی مرتب در حال تولید این نقاشی و تصویر در ذهن مخاطب هستند که اسم احمدینژاد هم برای رقبایش رعبآور است. ساختن گفتگوی ساختگی تلگرامی مضحک هاشمی روحانی و خاتمی که با حضور احمدی نژاد در گروه سراسیمه فرار میکنند در راستای همین تصویرسازی کودکانه است.
تصویرسازی دوم امروز تیم وی اینگونه است که تنها منجی اصولگرایان برای رأیآوری محمود احمدینژاد است. کسی نمیتواند آنها را به قدرت اجرایی کشور بازگرداند بجز محمود احمدینژاد.
اما عقلای اصولگرایی یادشان نمیرود که بدترین سیلیها و بیاعتباری و فاصله گرفتن بخش عظیمی از مردم را مرهون احمدینژادیسم هستند. و باج دادن دوباره به وی گزیده شدن مضاعف و مرگباری را در پی دارد.