با ستاره های جریان ساز هالیود آشنا شوید معرفی و بیوگرافی وتصاویر بازیگران برجسته سینمای آمریکا

  • ۱۶:۲۴

به سال 1940 در هارلم نیویورک با نام آلفردو جیمز پاچینو به دنیا آمد. در همان کودکی پدر و مادرش از هم جدا شدند و نزد خانواده مادری اش بزرگ شد. سرگرمی کودکی اش تقلید صدا و تکرار بازی هنرپیشگان بزرگ در فیلم هایی بود که روی پرده می دید. علاقه چندانی به تحصیلات آکادمیک نداشت، برای همین در 17 سالگی دبیرستان هنرهای نمایشی منهتن را رها کرد و شغل هایی مختلف را تجربه کرد، هر چند علاقه اش یعنی بازیگری را به شکل آماتوری و در اجراهای محلی دنبال کرد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (1): آل پاچینو

در 1960 به مدرسه بازیگری هربرت برگهاف رفت تا زیر نظر چارلز لافتن آموزش ببیند. با مرگ لافتن، به اکتورز استودیو رفت و متدهای بازیگری را از لی استراسبورگ آموخت که بعدتر در قدرتمندترین نقش آفرینی هایش از آن استفاده فراوانی کرد. در مراسم آبی فصل 67-1966، برای نمایش «سرخپوست ها برانکس را می خواهند» جایزه برد و دو سال بعد برای «ببر کروات می زند؟» جایزه تونی را دریافت کرد.

در 1971 با نمایش خیره کننده اش در «وحشت در نیدل پارک» نظر فرانسیس فورد کوپولا را برای بازی در نقش مایکل کورلئونه «پدرخوانده» جلب کرد و به رغم مخالفت همه در استفاده از یک بازیگر گمنام برای این نقش، پاجینو برای نقش مایکل قراردادی 35 هزار دلاری با پارامونت بست. این، دو سال پس از بازی در نخستین فیلمش «من، ناتالی» در نقشی کوتاه بود و البته اصرار کوپولا به تبار سیسیلی او هم برمی گشت.

 «پدرخوانده» جدا از شهرت جهانی که برای پاچینو به ارمغان آورد، او را به نخستین نامزدی اسکار برای نقش دوم رساند. این نامزدی در اسکار امتداد داشت. از 1973 تا 1975 پاچینو سه بار دیگر نامش در فهرست آکادمی و این بار برای نقش اول قرار گرفت. دو فیلم از این کارها، «سرپیکو» و «بعدازظهر نحس»، ساخته سیدنی لومت و بر پایه دو داستان واقعی، پاچینو را در دو نقش متضاد، یکی مرد قانون و دیگری ضد قهرمانی مقابل قانون قرار داد و سومین فیلم «پدرخوانده قسمت دوم» بود که سبب تثبیت او به عنوان یک ستاره بین المللی شد و پاچینو را در کنار استادش لی استراسبورگ قرار داد. در چنین شرایطی، انتظارات از پاچینویی که برای هر فیلمش نامزد اسکار بود، بالا رفت.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (1): آل پاچینو

در جستجوی نقش های متفاوت و البته به خاطر یک مشکل شخصی در 4 سال بعدی، تنها در یک فیلم نه چندان مهم از سیدنی پولاک ظاهر شد و در بازگشت، حضوری فوق تصور در «... و عدالت برای همه» داشت که یک نامزدی اسکار دیگر حاصلش بود. دهه هشتاد برایش با بدبیاری آغاز شد و دو سه فیلمش در گیشه و نزد منتقدان کار نکرد اما «صورت زخمی» اوضاع را تغییر داد؛ هر چند این تغییر مقطعی بود و یک بیماری سبب شد پاچینو به استثنای یک فیلم، 6 سالی از پرده دور باشد.

درت آستانه دهه نود، بازی در دو سه فیلم رمانتیک را تجربه کرد که آثار موفقی نبودند و حتی قرار گرفتن دوباره در قالب مایکل کورلئونه هم چندان کارگر نیفتاد؛ هر چند این نقش آفرینی دستمزدش را به 5 میلیون دلار افزایش داد. در میان این آثار، تنها یک نقش دوم در «دیکتریسی» ساخته وارن بیتی چشمگیر بود که برایش ششمین نامزدی اسکار را به همراه داشت اما در سال 93، سرانجام مجسمه طلایی را به دست گرفت؛ در سالی که هم برای «بوی خوش زن» در رشته بهترین بازیگر مرد و هم برای «گلن گری گلن راس» در رشته بهترین بازیگر نقش دوم نامزد دریافت جایزه بود، آکادمی سرانجام او را شایسته دریافت اسکار دانست.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (1): آل پاچینو

پاچینو در «بوی خوش زن» نابینایی بود که کاریزمای همیشگی اش جذابیتی خاص به او بخشیده بود. در ادامه دهه، در «راه کارلیتو» در هیبتی متفاوت نقش آفرینی کرد و بعدتر در دو فیلم پیاپی مایکل دان، «مخمصه» و «نفوذی» بازی هایی ماندگار داشت. در «وکیل مدافع شیطان»، شیطان مجسم بود و همزمان با «نفوذی»، در «برنامه هر یکشنبه» الیور استون هم بازی کرد که مهمترین شاخصه فیلم بود. او همچنین در این دهه کارگردانی را هم با «در جستجوی ریچارد» آزمود که چندان موفق نبود. در پایان دهه دستمزدش به بالای 10 میلیون دلار برای هر فیلم رسید و بازی در تله فیلم های مهم و گرفتن جایزه از گلدن گلوب و اِمی را به بازی در فیلم های کم مایه ترجیح داد، هر چند هر بازی اش در فیلمی هالیوودی هم همچنان یک اتفاق مهم محسوب می شود.

سکانس دیدار وینست هانا و نیک مک کالی، دو شخصیت اصلی «مخمصه»، جدا از اهمیت داستانی، که مایکل مان به دلیل آن تا حد امکان با تاخیر برگزارش می کند، یک ارزش فرامتنی دارد. آل پاچینو و رابرت دنیرو پس از سال ها قیاس، بالاخره مقابل هم می نشینند، آن هم در فصلی که در سکون مطلق می گذرد و دو بازیگر همه آنچه را که در چنته دارند باید رو کنند.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (1): آل پاچینو

آنها البته پیش تر در یک فیلم مشترک، پدرخوانده قسمت دوم بازی کرده بودند اما در آن فیلم هر دو پیش برنده داستان در دو مقطع زمانی بودند و هرگز کنار یکدیگر قرار نگرفتند (و بعدتر در یک فیلم بد تمام مدت کنار هم قرار می گیرند که اهمیت تاریخی ندارد). فصل نفسگیر دیدار در «مخمصه» که انتظارها را هم برآورده می کند، در مقیاسی بسیار کوچکتر نشان از مقایسه همیشگی میان دو بازیگر دانش آموخته اکتورز استودیو دارد. آل پاچینو در این سال ها همواره به عنوان یکی از بهترین های تاریخ سینما معرفی شده و در کنار دنیرو، مورد بحث ترین بازیگر برای بهترین بودن در میان تمام بازیگران معاصر است.

نمایش های حیرت انگیز او در قالب عاصیانی پرشور در دهه های هفتاد و هشتاد و سرخوردگانی قدرتمند یا پس زده شده از اجتماع در دهه نود که به طور نمونه ای در شخصیت مایکل کورلئونه «پدرخوانده»ها می توان سراغ شان را گرفت، آن چیزی است که پرسونای سینمایی پاچینو را شکل داده است.

گزیده کاری پاچینو در این سال ها، همواره زبان زد بوده است. در واقع پس از بازی در نخستین «پدرخوانده»، او مقابل سیل پیشنهادات پول ساز کمپانی ها ایستاد و با انتخاب «سرپیکو» ثابت کرد که قرار است متفاوت باشد. انتخاب های بعدی پاچینو، همگی نشن از انتخاب درست کوپولا از میان چندین گزینه مطرح برای نقش جانشین کورلئونه بزرگ بود. در 1971 کوپولا پس از دیدن بازی پاچینو به نقش یک معتاد خیابانی در «وحشت در نیدل پارک»، علیرغم مخالفت های کمپانی، سرمایه گذاران و حتی بازیگران دیگر فیلم، او را به چهره هایی چون رابرت ردفورد، جک نیکلسون، وارن بیتی، رایان اونیل و رابرت دنیرو ترجیح داد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (1): آل پاچینو

کارنامه سینمایی پاچینو به لحاظ کمی، کارنامه چندان پرباری نیست. در بسیاری از سال ها او حتی به زحمت یک فیلم بازی کرده و همین سبب می شود که عمده فیلم هایش آثاری شاخص باشند. در کنار این کارنامه، پاچینو کلکسیونی از نقش های رد شده هم دارد که خیلی های شان، بعدتر و در فرهنگ نمایش، بازیگری را به مقام ستاره رسانده اند. کریمر علیه کریمر، متولد چهارم ژوئیه، اینک آخرالزمان، زن زیبا و حتی نقش هان سولو در جنگ های ستاره ای از جمله این نقش ها و فیلم ها هستند.

پاچینو که یکی از بیشترین تعداد نامزدهای مردان برای نقش اول و دوم تاریخ آکادمی را دارد، از جمله مغضوبین اسکار تلقی می شود که نخستین مجسمه اش را 21 سال پس از نخستین نامزدی در نقش های مشکل و متفاوت، برای «بوی خوش زن» دریافت می کند؛ هر چند در تمام این سال ها چه در جوایز گوی طلایی، چه در جشنواره ها و چه در جوایز کانون های منتقدان همواره یکی از نفرات اصلی بوده است.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (1): آل پاچینو

 او همچنین تنها بازیگری است که در یک سال، هم برای نقش اول و هم برای نقش دوم، نامزد دریافت جایزه شده است. پاچینو از جمله بازیگرانی است که علاقه اصلی اش تئاتر است و در این سال ها همیشه سعی کرده به این علاقه پشت نکند. اجراهای قدرتمندش در این عرصه هم، چند جایزه تونی برایش به همراه داشته است. به حرفه اش اهمیت خاصی می دهد و زمانی که فهمید سیگار کشیدن به صدایش آسیب می زند،استفاده اش از سیگار را از دو پاکت در روز به حداقل کاهش داد.

آل پاچینو بازیگری است که نقش ها را از آن خود می کند، برای همین در هر فیلم و در نخستین دیدار با او، این پاچینوست که دیده می شود و شگفت اینکه پرسونای او آنقدر قوی هست که تماشاگر در قالب های مختلف و به همین شکل باورش کند. در متفاوت ترین بازی هایش، کاریزمایی با خود دارد که جذب کننده است و همین، از پاچینو ستاره ای را ساخته که شرح حال نویسان هالیوودی بر او نام «افسانه» را نهاده اند.



در تصویرش روی پوستر «شجاع» (آخرین فیلمی که او در شمایل یک ستاره زن روی پرده سینماها داشت) بیش از همیشه شبیه تصویر واقعی اش است. افسرده و خسته با دستی که روی سرش قرار گرفته و بخشی از چهره اش را پوشانده و پایین تر، با اسلحه ای در دست به نشانه این که کوتاه نمی آید و حقش را می گیرد. درست همان چیزی که شمایل فاستر چهل و چهار ساله در طول چهار دهه حضور در هالیوود به نام خودش ثبت کرده، پیکر شکننده ای که اگر قرار باشد بجنگد هیچ حد و مرزی نمی شناسد.

در همه این سال ها هیچ کس در هالیوود همانند جودی فاستر سعی نکرده تصویر خودش را مخدوش کند. درست در سال هایی که همه آرزوی ستاره شدن داشتند، او در جایگاهی بود که می توانست تصمیم گیران کمپانی ها را معطل خودش کند اما بانوی جوان تر آن روزها تنها از هالیوود کناره گرفت و سعی کرد مستقل باشد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (2): جودی فاستر

آنچه او در این سال ها پرداخته و جایگاهی را که با دیگران تقسیم کرده، بهای استقلال است. تاوان تصمیمی که روزگاری فاستر را بر آن داشت که به جای بازی در سالی سه فیلم، هر دو سه سال یک بار جلوی دوربین برود و دلیل بازیگری اش هم فقط نقش هایی بود که وسوسه اش می کرد. گاهی هم کمک یا همراهی به یک کارگردان جوان یا یک دوست برای کسی که در یک مقطع زمانی سه ساله دو اسکار برای «متهم» و «سکوت بره ها» در کارنامه دارد و هر بار دیگری که خواسته – مثلا در «نل» - آکادمی، منتقدان و هالیوود را مسخ خود کرده، چه دلیلی برای مبارزه وجود دارد؟

اما جودی فاستر است، نه همانند جولیا رابرتز و مگ رایان ستاره جریان سینمای عامه پسند دوران خودش است – که می توانست هم باشد – و نه مثل میشل فایفر تنها به بازی در محصولات متفاوت اتکا کرد – که می توانست این کار را هم انجام دهد – تا فید شود. در عوض جاه طلبی هایش در این حد بود که همان ابتدای دهه نود در مرز سی سالگی یک کمپانی فیلمسازی تاسیس کند و فیلم بسازد و در ادامه، از نیمه های دهه نود هر دو سه سال یک بار روی پرده خودی نشان دهد و قدرتنمایی کند و باز به کارهای خودش برسد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (2): جودی فاستر

همین جاه طلبی باعث شد استودیوها حاضر شوند در قبال حضورش روی پرده دستمزدهای بالای یک بازیگر زن را تحمل کنند و همین گونه او جنگید تا برای «آنا و سلطان» پیش از همه بازیگران زن پانزده میلیون دلار دریافت کند و راه را برای ستارگان زن باشگاه بیست میلیون دلاری ها باز کند. او به سبک خودش پیش رفت و جایگاه خودش را به دست آورد.

از نیمه دهه نود اگر نقش اولی پذیرفت آن نقش قطعا کاراکتر محوری داستان بود؛ اگر نه نقش های مکملی را بازی کرد که دوست داشت. هیچ وقت در سایه یک بازیگر مرد قرار نگرفت و اگر چنین کرد باز فاتح مطلق بازی بود.
در شروع هزاره منعی را که برای خودش بعد از «سکوت بره ها» گذاشته بود برداشت و ستاره فیلم های پرحادثه ای همانند «نقشه پرواز» و «شجاع» شد. قصه را خودش به تنهایی پیش برد و منتقدان از خرج کردن واژه محبوب شان «جواهر» برای او هیچ ترسی به خرج ندادند.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (2): جودی فاستر

او جواهر پیشانی هر فیلمی است که در آن بازی می کند و قابل اتکاترین وزنه فیلم. هیچ فرقی هم نمی کند فیلم را یک فیلمساز تازه کار آلمانی بسازد – از «نقشه پرواز» حرف می زنم – یا نیل جردن کهنه کار که قبلتر فاستر را در «نل» هم هدایت کرده بود. وقتی او بازی می کند، ستاره بازی است و نگاه ها روی او دوخته می شود. درست شکل همان بازیکنانی که در زمینه مسابقه حق اشتباه ندارند.

ما واقعا برای جودی فاستر چه چیزی اهمیت دارد؟ برای جوان ترین ستاره ای که تا 1975 جلوی دوربین «نمایش زنده شنبه شب» تلویزیون آمریکا نشسته، برای کسی که قبل از سی سالگی دو مجسمه طلایی به دست آورده یا برای چهره ای که دو دکترای افتخاری را تا همین جا در کارنامه دارد اصلا چیز پر اهمیتی در دنیا باقی مانده؟ هنوز وسواس هایش را حفظ کرده.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (2): جودی فاستر

اگر فیلمی بازی می کند، قطعا در نسخه فرانسوی آن خودش جای کاراکترش حرف می زند که دلیلش تسلط کامل بر این زبان است و حتی در این سال ها دو سه باری هم جلوی دوربین فیلمسازان فرانسوی رفته.

 اگر نخواهد در فیلمی بازی کند، قطعا بازی نمی کند حتی اگر هوادارانش از او بخواهند یا کمپانی حاضر شود دستمزدش را تا مرز بیست و پنج میلیون دلار هم بالا ببرد. مگر کسی باور می کرد او پیشنهاد بازی دوباره در نقش کلاریس استرلینگ را که بخش اصلی شمایل فاستر به آن وابسته است رد کند؟ او خیلی راحت چنین کرد. خاطره «سکوت بره ها» را خراب نکرد و جولین مور در «هانیبال» سایه ای از فاستر هم نبود.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (2): جودی فاستر

او این انتخاب ها را کرد و تاوانش را هم در همه سال های بعد داد اما مگر برای فاستر اهمیتی دارد؟ او در همه این سال ها بهای استقلالش را پرداخته است. حتی اگر این بها، تکیه زدن بازیگرن زن متوسط بر رأس سینمای تجاری و مستقل باشد. جایگاهی که در همه این سال ها بی شک متعلق به جودی فاستر بوده و او خودش آگاهانه آن را نخواسته است.


زندگی سینمایی پیتر اتول را باید زندگی بسیار شگفت آوری دانست. ستاره ای که برای هشت نقش مختلف نامزد دریافت اسکار شد، اما همیشه او را با یک نقش به خاطر آوردند؛ نقشی که از بازیگرش خیلی مشهورتر شد؛ لارنس عربستان. پیتر اتول – همانند تی ای لارنس – از کشور زادگاهش به کشوری دیگر رفت تا آنجا زندگی جدیدی را تجربه کند و باز همانند لارنس بدل شد به چهره ای شهیر، پیش رو و تاثیرگذار در تئاتر و سینمای بریتانیا و جهان.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (3): پیتر اتول

آنچه او را به سمتب ازیگری کشاند، دیدن نمایش «شاه لیر» بود. در آن اجرا مایکل در گریو نقش شاه لیر را ایفا می کرد. اتول شاه لیر نشد اما دو بار به خاطر ایفای نقش هانری دوم|، نامزدی جایزه اسکار را تجربه کرد. در ابتدای راهش، چندان بختی برای حضور در سینما نداشت و به همین دلیل همگان او را به عنوان بازیگری تئاتری می شناختند اما بخت ناگهان به او روی آورد. دیوید لین برای انتخاب نقش لارنس سرگردان بود. کسی به پیتر اتول فکر نمی کرد. او در عرصه تئاتر جبروت خودش را داشت اما سینمایی ها کمتر سراغش می آمدند. کسی فکرش را نمی کرد در جایی که گزینه هایی اسطوره ای چون مارلون براندو و آلبرت فینی مد نظر کارگردان فیلم هستند، بازی در این فیلم به اتول برسد.

ماجرا البته به این سادگی ها نبود. لین تست بازی اتول را پسندیده بود اما تهیه کننده (سم اسپیگل) دنبال چهره مشهورتری می گشت، نظری که بلافاصله با دیدن تست اول تغییر کرد. البته به شرط عمل جراحی بینی. فیلمبرداری «لارنس عربستان» دو سال طول کشید و لوکیشن های آن هم در کشورهای مختلفی قرار داشت. اتول طی فیلمبرداری چند بار دچار مصدومیت های جدی شد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (3): پیتر اتول

«لارنس عربستان» سرانجام در سال 1962 روی پرده رفت و به عنوان یک شاهکار سینمایی از آن استقبال شد اما روایت خود اتول از بازخوردی که فیلم برایش داشت بسیار جالب است: «شب خوابیدم و صبح که بیدار شدم، فهمیدم مشهور شده ام. رفتم یک رولز رویس سفید خریدم و در سانست بلوار رانندگی کردم. در حالی که عینک دودی بر چشم و پیراهن سفیدی بر تن داشتم و مثل ملکه انگلستان برای جماعت دست تکان می دادم.»

اتول با همین یک فیلم نخبگی خودش را به عالم سینما اثبات کرد. جدال برای تصاحب اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را البته به رقیب قدری چون گریگوری پک واگذار کرد که در «کشتن مرغ مینا» خوش درخشیده بود. پیتر اتول بدل شد به بازیگری محبوب و جهانی اما آنقدر جلال نخستین نقش اصلی اش زیاد بود که کسی جرأت نمی کرد نقش دیگری به او محول کند. انتخاب برای خودش هم سخت بود. شش سال طول کشید تا دوباره نقش مهمی به دست بیاورد: نقش هانری دوم در «شیر در زمستان» ساخته آنتونی هاروی؛ بلافاصله «خداحافظ آقای چیپس» و باز سه سال انتظار برای یک نقش خوب دیگر در فیلم «طبقه حاکمه» ساخته پیتر مداک.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (3): پیتر اتول

اتول با میمک، با حرکات منعطف بدن، با شیوه منحصر به فرد ادای دیالوگ ها و با خودنمایی کاملا تئاتری خودش هنگام ایفای نقش، چیزی به سینمای جهان اضافه کرد که شاید تا آن زمان هیچ بازیگری موفق به افزودنش نشده بود. جوهره بازیگری تئاتر به سبک انگلیسی.

کارنامه بازی های سینمایی اتول چندان عریض و طویل نیست اما او در دوران اوج 5 ساله اش هر بار که در فیلمی ظاهر شد، همه را شگفت زده کرد. نقش های مهمی کهانتخاب کرد، همگی برای یک بازیگر حرفه ای با شهرت او ریسک بزرگی محسوب می شدند: پادشاه یک دنده و دائم در چالش «شیر در زمستان»، رابرت دونات آموزگار و عصا قورت داده عاشق «خداحافظ آقای چیپس» و از همه مهمتر ارل اف گرنی دیوانه و متوهم فیلم «طبقه حاکم» که خود را مسیح می پندارد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (3): پیتر اتول

این انگلیسی چشم آبی لاغر اندام با آن صورت استخوانی و کشیده، سیمای باوقار نوینی بود برای قهرمانان سختکوش و لجوج، مردان با هوش و با اراده و حتی مردان سودازده آریستوکرات.

پیتر اتو هشت بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد و از این بابت در فهرست رکوردداران این جایزه جای می گیرد. غیر از نامزد شدنش برای «لارنس عربستان»، با مرور ادواری که او در میان گزینه های احتمالی این جایزه بوده، می توان گفت قدری کم شانسی آورده؛ همانطور که در سکانس نخست «لارنس عربستان» مردی که تمام توفان های نبرد در کنار اعراب علیه امپراتوری عثمانی را پشت سر گذاشته، در جریان حادثه ای طی یک موتورسواری ساده بدشانسی می آورد و از دنیا می رود.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (3): پیتر اتول

اتول وقتی برای فیلم «بکت» نامزد اسکار بود، جایزه به رکس هریسون داده شد به خاطر بازی در فیلم تحسین شده و تبلیغ شده «بانوی زیبای من»، وقتی برای «شیر در زمستان» کاندید شد، جایزه به کلیف رابرتسون داده شد و فیلم «چارلی»؛ در «خداحافظ آقای چیپس» رقابت را جان وویت و فیلم True Gift برد؛ مارلون براندو با حضور در قسمت اول «پدرخوانده» نگذاشت او در نقش لرد دیوانه «طبقه حاکم» جایزه را از آن خود کند؛ بن کینگزلی با ایفای نقش «کاندی» اتول را با فیلم «سال محبوب من» ناکام گذاشت و زمانی که رابرت دنیرو برای «گاو خشمگین» نامزد باشد، کیست که بتواند جایزه را به پیتر اتول و فیلم «بدلکار» بدهد و آخرین رقیب هم فارست ویتاکر بود با فیلم «آخرین پادشاه اسکاتلند» که «ونوس» پیتر اتول را از جایزه دور نگه داشت و سرانجام این انگلیسی صبور ناچار شد به دریافت یک عمر دستاورد هنری اما شاید هنوز هم هیچ یک از نقش های یادشده در اذهان هواداران سینما نمانده باشد. پیتر اتول یعنی لارنس عربستان و لارنس یعنی پیتر اتول.



پن متولد 1960 است و این بدان معناست که نوجوانی او در دهه 70 سپری شده؛ دهه ای که معنای اصلی اش شورش و عصیان به منظور رسیدن به دنیایی آرام و بدون آشوب بود. فرهنگ «راک» فرهنگ مسلط دهه بود و پن که در سال های میانی دهه هفتاد یک نوجوان بود به شدت تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفت. او یک بچه تخس به معنای واقعی کلمه بود. یک کله شق به تمام معنا که 32 روز از سال 1987 را به جرم ضرب و شتم یک خارجی در زندان سپری کرد.

همین بی کله بودن باعث شد مدونا را جذب کند و تبدیل به شوهر جنجالی ترین ستاره زن پاپ آن دوران شود. آن موقع ها خیلی کسی روی پن حساب باز نمی کرد. این ازدواج چهار سال بیشتر دوام نیاورد و پن در سال جدایی از خانم خواننده (سال 1989)، دو فیلم مهم ابتدایی کارنامه اش را بازی کرد، یعنی «تلفات جنگ» (برایان دی پالما) و «ما فرشته نیستیم» (نیل جوردن). اولی تبدیل به تجربه ای ناموفق درباره جنگ ویتنام شد و خیلی زود از یادها رفت و فیلم دوم که بازسازی فیلمی به همین نام ساخته مایکل کورتیز (1955) بود، توانست نام او را بر سر زبان ها بیندازد و همبازی بودن با رابرت دنیروی بزرگ را برایش رقم بزند.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (4): شان پن

هر چقدر تجربه اول با دی پالما ناموفق بود، پن در دومین فیلمی که با این کارگردان بزرگ کار کرد، نظرها را به طرف خود برگرداند و نشان داد که بازیگر توانایی است. بازی در نقش دیو وکیل کارلیتو (آل پاچینو) در «راه کارلیتو» اولین نامزدی گلدن گلاب را برای پن به ارمغان آورد و بازی پن در نقش این وکیل مو فرفری نامتعادل اینقدر خوب بود که خیلی ها او را مهمترین برگ برنده فیلم به حساب آوردند.

پن دو سال بعد اولین نقش اول مهم اش را بازی کرد که نتیجه اش اولین نامزدی اسکار و اولین جایزه معتبر بازیگری از جشنواره برلین بود. بازی در نقش ماتیو پانسلت در «راه رفتن مرد مرده/ اعدامی» (تیم رابینز) که فاصله ای با مرگ ندارد از آن چیزهایی بود که می توانست هر بازیگر باهوشی را جذب خود کند.

حالا که سیزده سال از ساخت فیلم می گذرد، می شود گفت که بازی پن در این فیلم در زمره سه نقش آفرینی مهم کارنامه بازیگری اش است. نقش یک آدم گناهکار که سعی می کند خود را بی گناه جا بزند، نیاز به نوعی ظریف کاری داشت که پن آن را به شکل اعلا در بازی اش لحاظ کرد و یکی از بهترین بازی های سینمای آمریکا در دهه 90 را جلوه گر شد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (4): شان پن

دومین جایزه مهم بازیگری پن که آن را از جشنواره کن دشت کرد، بازی در فیلم «او بسیار دوست داشتنی است» بود که پسر کارگردان محبوب  پن – جان کاساوتیس – یعنی نیک کاساوتیس آن را ساخت؛ فیلمی که خود کاساوتیس پدر قصد ساختنش را با پن داشت ولی اجل به او مهلت نداد تا کاساوتیس پسر آن را بسازد. پن در این فیلم با همسر دومش رابین رایت همبازی شد و رنگی از شور و دیوانگی به کاراکتر ادی زد که یادآور دیوانه بازی های خودش در دهه هشتاد بود.

«چرخش کامل / پیچ تند» (الیور استون) و «بازی» (دیوید فینچر) دو فیلم مهم دیگری بودند که او در سال 1997 بازی شان کرد. نقش مرد سرگردانی که پن در نئو نوآر استون بازی کرد، بدون ذره ای اغراق بدل به بدشانس ترین کاراکتر دهه شد و نقش اش در فیلم دوم در حالی به او رسید که ابتدا قرار بود خواهر نیکلاس (مایکل داگلاس) کلی بلا سرش بیاورد و او را وارد آن لیبرنت پیچیده کند اما وقتی جودی فاستر از بازی در فیلم انصراف داد، فینچر به درستی شان پن را برای بازی در این نقش انتخاب کرد و جنسیت کاراکتر را تغییر داد تا سرتق بودن خود پن به نقش چیزهایی اضافه کند که اگر فاستر آن را بازی می کرد وجود نمی داشت. بازی پن در نقش کانراد برای خیلی ها مهمترین جاذبه فیلم بود و دیالوگش در رستوران خطاب به نیکلاس در مدت زمان کوتاهی کالت شد. «نیکلاس؛ اینجا سیگار نکش. سیگار کشیدن تو رستوران های کالیفرنیا قدغنه... کانراد: گند بزنن به کالیفرنیا»

بازیگران درخشان تاریخ سینما (4): شان پن

می توان گفت که «وزن آب» به همراه «راه رفتن مرد مرده» و «21 گرم» (الخاندرو گونزالس ایتاریتو) فیلم هایی هستند که پن بهترین بازی هایش را در آنها انجام داده است. بازی در نقش سام پدر عقب افتاده و عاشق بیتل های لوسی (که اسم شخصیت از ترانه معروف بیتل ها یعنی «لوسی در آسمان با الماس ها» می آمخد) در «من سام هستم» (جسی نلسون) پن را به سومین نامزدی اسکار بعد از «راه رفتن مرد مرده» و «لطیف و عاطفی» (وودی آلن) رساند. با این حال پن برای رسیدن به مجسمه طلایی باید دو سال دیگر صبر می کرد. سال 2003 به عنوان سال طلایی کارنامه بازیگری پن هم او را برای بازی در «رودمیستیک» با جلوه های برون گرایانه افراطی عملا چیزی نداشت که بخوهد او را به اسکار برساند؛ اما خب، داد و فریادهای پن موقع دیدن جنازه دخترش، هوش از سر اعضای آکادمی ربود و او را به اسکار رساند.

هر چه بازی پن در «رود میستیک» معمولی به نظر می رسید، نقش آفرینی اش در دیگر شاهکار سال یعنی «21 گرم» هم پای خود فیلم و هم پای بازی دو بازیگر دیگر آن یعنی نالومی واتس و بنیسیو دل تورو (رفیق قدیمی شان پن که امسال به خاطر بازی در فیلم «چه» (استیون سودربرگ) جایزه بازیگری کن را از آن خود کرد و پن در مقام رییس هیات داوران رلسم رفاقت را به جا آورد!) درخشان و از یادنرفتنی بود.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (4): شان پن

پن بعد از دو بازی آرام و بی تاکیدش در «راه رفتن مرد مرده» و «وزنآب» جلوهای افراطی از هیچ کار خاصی نکردن را در این فیلم به نمایش گذاشت و وقار و حزنی به کاراکتر ریورز بخشید که مشخصه بارزش، کندی در حرکات و نگاه های خالی و غمینی بود که کیفیت غیرعادی چشمان پن (به طرز عجیبی چشمان پن همیشه خمارآلود است) آن حزن را چند برابر می کرد و رنگی از وصل نبودن به آن می زد. بازی پن در این نقش هم کلاس و مرتبه بازیگری در سینمای معاصر آمریکا را بالا برد و هم نشان داد که او چه بازیگر بزرگی است و چه توانایی های شگرفی دارد.

از اوایل دهه اول هزاره جدید، او به همراه جرج کلونی، تبدیل به نمادهای اعتراض فرهنگ و هنر آمریکایی شدند و فیلم هایی ساختند و بازی کردند که شکل و شمایلی ایدئولوژیک و سیاسی داشتند. اگر جرج کلونی «شب به خیر و موفق باشید» را ساخت و در «سیریانا» (استفن گیگن) و «مایکلکلایتون» (تونی گیلروی) بازی کرد، شان پن هم در «ترور ریچارد نیکسون» (نیلز مولر) و «همه مردان شاه» (استیون زیلیان) بازی کرد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (4): شان پن

 فیلم دوم بازسازی فیلمی بود که رابرت راس آن را در سال 1947 ساخت و جایزه اسکار بهترین فیل نصیب اش شده بود. در این سال ها کلونی و پن فعالیت های غیرسینمایی با رویکردی کاملا سیاسی انجام دادند و به نوعی دست به کاری زدند که در دهه هفتاد رواج داشت و هنرمندان را معترض و متعهد جلوه می داد.

(عنوان این مقاله ترجمه نام ترانه ای بسیار معروف از باب دیلن، مربوط به دهه شصت میلادی است که خیلی ها از جمله گروه The Band آن را بازخوانی کرده اند.)




حصیلات آکادمیک نداشت. نخستین حضور جدی این بازیگر، خواننده و رقصنده آمریکایی مقابل دوربین، در 21 سالگی و در مجموعه «به خانه خوش آمدی، کونر» بود. مجموعه محبوب نوجوانان و جوانان در ابتدای دهه هفتاد که محصول شبکه ای بی سی بود و پخش اش تا سال 1979 به طول انجامید. در نخستین سال پخش مجموعه، در «باران شیطان» نقشی کوتاه را ایفا کرد و بعد، در یک فیلم تلویزیونی نخستین نقش بلندش را مقابل دوربین رندال کلیزر بازی کرد. همان کارگردانی که بعدتر «گریس» را کارگردانی کرد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (5): جان تراولتا

اولین بازی که تراولتا در یک پروژه سینمایی بزرگ به بازی گرفته شد، «کری» برایان دی پالما بود. اقتباسی از رمان استفن کینگ، و هر چند نقش تراولتا آنقدرها هم بلند نبود اما نقشی جدی در کارنامه کوتاهش به حساب می آمد. حضور در فیلم های وحشت و تریلرهای جنایی اما، راه موفقیت تراولتا نبود.

در 1977 و در «تب شنبه شب»، برای اولین بار مقابل دوربین سینما قابلیت هایش را به نمایش گذاشت. تراولتا یک رقصنده ماهر بود و نقش تونی مانرو، اساس این فیلم موزیکا را شکل می داد. فیلم قرار بود به نوعی یک «شورش بی دلیل» معاصر تلقی شود و هر چند فیلم از اساس با این هدف بیگانه بود اما فروش عالی اش در گیشه و در پی آمد آن محبوبیت یک باره تراولتا، برایش نامزدی اسکار را هم به ارمغان آورد.

یک سال پس از «تب شنبه شب»، «گریس» روی پرده رفت و رکورد آن فیلم را هم شکست. پرفروش ترین موزیکال تاریخ سینما که اقتباس از نمایشنامه ای موفق در برودوی بود، بیش از هر چیز بر زوج بازیگرش تکیه داشت. اولیو بانیوتن جان با آوازهایش و جان تراولتا با رقص هایش؛ این اما پایان رویاهای تراولتا در یک مقطع خاص بود.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (5): جان تراولتا

یکی دو فیلم بعدی او در گیشه موفقیت چندانی نداشتند و حتی دنباله سازی برای «تب شنبه شب» توسط سیلوستر استالون در 1983 هم، در گیشه پاسخ مناسبی نیافت. با پایان دوره محبوبیت موزیکال های جوانانه، تراولتا هم زمان در یکی دو کار جدی ظاهر شد که موفق نبود. هر چند در میان این فیلم ها، کار مهمی چون «ترکیدن» برایان دی پالما هم به چشم می خورد.

در چنین وضعیتی، تراولتا به تلویزیون کوچ کرد و در 1987 در مجموعه «خدمتکار احمق» به کارگردانی رابرت آلتمن بازی کرد. در 1989 «نگاه کن چه کسی حرف می زنه؟» در اکران فیلم موفقی از آب درآمد اما عمده موفقیت فیلم در سبک کمدی و داستانش بود، نه بازیگری چون تراولتا که دیگر حتی آن چهره دلنشین ابتدای دهه هشتاد را هم نداشت.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (5): جان تراولتا

این روند تا 1994 ادامه داشت تا زمان ایفای نقش وینسنت وگا در پالپ فیکشن کوئنتین تارانتینو. یک اوج گیری دوباره که در باور خیلی ها نمی گنجید. تراولتا در این فیلم معصومیت و خشونتی توأمان داشت و نامزدی برای اسکار، کوچکترین پاداش این بازگشت شکوه مندانه بود. این البته نوعی تغییر پرسونا از قهرمان دوست داشتنی به ضد قهرمان دوست داشتنی هم بود.

پس از «پالپ فیکشن»، تراولتا تقریبا سالی یک فیلم پرفروش را در کارنامه اش ثبت کرد که مهمترین آنها «تغییر چهره» جان وو بود، هر چند دیگر نتوانست موفقیتی را که با فیلم تارانتینو به دست آورده بود، تکرار کند.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (5): جان تراولتا

نامزدی های اسکار در کارنامه تراولتا، گویای همه چیز است. او در هالیوود دو چهره کاملا مجزا دارد. یکی تراولتای جوان که رقص های پرتحرک و جذابش در «تب شنبه شب» و «گریس» از خاطره جمعی یک نسل پاک نمی شود و یکی تراولتای میان سال که از نیمه دهه نود، یکی از اصلی ترین انتخاب ها برای نقش های منفی دوست داشتنی است.

در کارنامه او، دو بار با این پرسونا بازی می شود. یکی در همان درگردیسی بزرگ «پالپ فیکشن» که تارانیتنو، هر چند تراولتا را در نقشی منفی به بازی می گیرد اما معصومیت از دست رفته پرسونای او را هم تا آنجا که می تواند تصویر می کند و حتی اصلا یک صحنه چند دقیقه ای رقص برای او و اوما تورمن تدارک می بیند؛ و یک بار هم در شکلی روتر و سطحی تر، جان وو اساس داستانش را بر همین موضوع استوار می کند.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (5): جان تراولتا

تراولتای «تغییر چهره» در نیمی از فیلم چهره ای دوست داشتنی و جذاب است و در نیمی از فیلم کاراکتری منفور. این دقیقا همان چیزی است که کارنامه تراولتا برایش به همراه داشته است. او بازیگری است منعطف با توانایی های فراوان در تغییر آنی حالت.

درباره تحصیلاتش به کنایه می گویند فارغ التحصیل تلویزیون است و از معدود بازیگران سرشناس هالیوود که شمار کارگردانان صاحب نام در کارنامه اش، به زحمت به تعداد انگشتان یک دست می رسد.


ستاره فلوریدایی سینمای دهه های 60 و 70، در 22 سالگی و پس از پایان تحصیل در رشته هنرهای نمایشی دانشگاه بوستون، به نیویورک رفت تا بازیگری را به صورت حرفه ای پی بگیرد. حاصل این سفر قراردادی بود که داناوی با کمپانی Lincoln center repertory بست و ثمره آن، بازی در شماری از مطرح ترین نمایش های برودوی در فاصله زمانی 1962 تا 1967 شد. نمایش هایی چون «مردی برای تمام فصول» و «پس از پاییز» آرتور میلر، در نقشی که اصلا برای مریلین مونرو نوشته شده بود.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (6): فی داناوی

در 1967 سه فیلم نخستین همزمان به نمایش درآمد که از این میان، «بانی و کلاید» داناوی را به ستاره ای بین المللی تبدیل کرد. نقش بانی پارکر گنگستر عاشقی که مرگش تماشاگر را به شدت آزرده می کرد و زوج شیرینی که در کنار وارن بیتی شکل گرفته بود، درهمان نخستین سال بازیگری حرفه ای، نامزدی مجسمه طلایی اسکار و جایزه آکادمی بریتانیا را برایش به ارمغان آورد تا 1974 و دومین نامزدی اسکار برای «محله چینی ها»، ستاره درام های عاشقانه و فیلم های گنگستری مشابه «بانی و کلاید» بود. در این مدت به جز همکاری دوباره با آرتور پن و حضور در «ماجرای توماس کراون» که از پرفروش ترین های اواخر دهه شصت بود، به بازیگر آمریکایی محبوب کارگردانان اروپایی تبدیل شد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (6): فی داناوی

«تله مرگبار» رنه کلمان در کنار فرانک لاتجلا و «مکانی برای عشاق» ویتوریو دسیکا در کنار مارچلو ماسترویانی، از جمله نقش آفرینی های داناوی برای فیلمسازان معروف اروپایی در آن مقطع بود.

نقش اولین مالری در «محله چینی ها» رومن پولانسکی، هر چند برای دومین بار هم نتوانست برای داناوی اسکاری به همراه داشته باشد اما توانایی های او در مقابل بازیگر باهوشی چون جک نیکلسون را نشان داد. انتظار فی داناوی برای اسکار اما خیلی طول نکشید. دو سال بعد «شبکه» او را به جایزه آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا رساند. فیلم سیدنی لومت یک بیانیه رو درباره نقش رسانه جمعی آمریکایی بود و داناوی، در ترسیم نقش دایانا کریستنس مدیر جوان و جاه طلب یکی از این شبکه های تلویزیونی کاملا موفق عمل کرد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (6): فی داناوی

در ادامه دهه هفتاد و تمام دهه هشتاد همچنان ستاره ای پر سروصدا بود. هرچند جز چند مورد، فیلم درخشان دیگری از او دیده نشد. در «مامان جون» (1981) داناوی به نقش جوآن کرافورد ستاره دهه های سی و چهل هالیوود حضوری پر قدرت داشت و دوگانگی این کاراکتر را در بیرون و درون خانه کاملا واقعی به تصویر کشید. در سال های میانی دهه هشتاد، نقش های منفی چون سلنای «سوپرگرل» را هم تجربه کرد و درخشان ترین حضورش در سال های پایانی دهه، به «مشتری دائمی میخانه ها» در کنار میکی روزک برمی گردد.

در 1989برای تلویزیون Cold sassy tree را تهیه و در آن با ریچارد وید مارک همبازی شد. در دهه نود کم کارتر شد و حضورش در آثار کارگردانان متفاوت را پررنگ تر کرد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (6): فی داناوی

«رویای آریزونا» ساخته امیر کاستاریکا و «پیام آور: داستان ژاندارک» ساخته لوک بسون، در ابتدا و انتهای این دهه از همین نقش آفرینی ها بود. در 1995 در کنار مارلون براندو و در فیلم دون ژوآن دی مارکو همچنان مسحور کننده می نمود.

رومن پولانسکی از بازی داناوی تعریف جالبی دارد. او که در «محله چینی ها» داناوی را هدایت کرده، فقط یک کلمه در توصیف خصوصیات بازی او به کار می برد. «جنون آمیز»، این جنون تقریبا در همه چهار دهه حضور فی داناوی در سطح اول سینمای تجاری و هنری دیده می شود. از یک سو، می تواند به راحتی ستاره پولساز آثار یک کمپانی باشد و از سوی دیگر، در کنار کارگردانی چون ویتوریو دسیکا و بازیگری چون مارچلو ماسترویانی غافلگیر کننده ظاهر شود.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (6): فی داناوی

همین روحیه است که سبب می شود در «شبکه»، علیرغم محوریت داستان مبارزه مردان، بیشتر از دیگران دیده شود. به همین دلایل، کارنامه داناوی یکی از پر افت و خیزترین کارنامه های بازیگری زنان هالیوود است. کارنامه ای که می توان در آن فیلم های کم مایه هم فراوان یافت اما حتی در این دست فیلم هاف داناوی با همان انرژی و جنون ذاتی اش ظاهر شده است.




با نام هنری وارن بیتی در ریچموند ویرجینیا به دنیا آمد. مادرش تئاتر درس می داد و او همراه با خواهر بزرگترش شرلی مک لین در برخی از نمایش های مادرش بازی می کرد. در دانشگاه نورث وسترون درس خواند و از نیمه های راه، آموختن بازیگری را زیر نظر استلا آدلر آغاز کرد. عمده شهرتش را، پیش از حضور در سینما و با بازی در چند مجموعه پرطرفدار تلویزیونی همچون The Many Loves of Dobie Gillis (60-1956) کسب کرد. به طور همزمان برای بازی در دو پروژه پولساز سال 1961 یعنی «شکوه علفزار» و «داستان وست ساید» تست داد که برای اولی انتخاب و با فروش بالای فیلم، تبدیل به یک ستاره شد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (7): وارن بیتی

با موفقیت فیلم کازان، بیتی برای ایفای نقش مقابل ویوین لی در «بهار رمی خانم استون» انتخاب شد. با فیلم های بعدی اش در دهه شصت، به نقش مرد محوری جذاب اما دو چهره و گاه عاصی تثبیت شد. از میان فیلم هایش تا پیش از «بانی و کلاید»، نقشش در «لیلیت واپسین» ساخته رابرت راسن با پیچیدگی های میان عقل و جنون ماندگارتر بود. در بانی و کلاید برای نخستین بار تهیه کنندگی را تجربه کرد و هم برای خود فیلم و هم برای بازی اش در نقش کلاید بارو نامزد دریافت اسکار شد. تا نیمه های دهه هفتاد، مقابل دوربین چند کارگردان مطرح قرار گرفت اما هیچ کدام از این فیلم ها، نتوانست موفقیت «بانی و کلاید» را برایش تکرار کند.

در 1973 مستندی با عنوان «سال زن» را کارگردانی کرد و دو سال بعد به خاطرش نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه ارژینال شد.

«شامپو» را خود بیتی تهیه و در آن در کنار جولی کریستی بازی کرد. در اواخر دهه، کم کار شد و ترجیح داد پروژه هایش را خود سروسامان دهد. در 1978 «بهشت می تواند منتظر بماند» و در 1981 «سرخ ها» را در 4 سمت تولید کرد. او هم نویسنده، تهیه کننده و بازیگر این فیلم ها بود و هم کارگردانی را خودش به عهده گرفت؛ هر چند دل اولی کارگردانی به طور مشترک با هال اشبی انجام شد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (7): وارن بیتی

حاصل هر دو فیلم هم درخشان بود. بیتی تبدیل به تنها چهره در تاریخ سینما شد که در یک سال برای یک فیلم در چهار رشته متفاوت اسکار، نامزد می شد و این موفقیت برای هر دو فیلم هم رخ داد. از میان این نامزدی ها، بیتی سرانجام اسکار را برای کارگردانی «سرخ ها» دریافت کرد که اثری سیاسی اجتماعی بود و بیتی مدت ها بر سر پیدا کردن کارگردانی برای آن معطل شده بود. در هنگام فیلمبرداری با دایان کیتون بازیگر مقابلش رابطه ای نزدیک داشت.

پس از «سرخ ها»، بیتی عمده فعالیت هایش را روی مسائل اجتماعی، سیاسی متمرکز کرد و سعی کرد به تمایلات لیبرالی اش بپردازد. او شش سالی را دور از صحنه گذراند و سرانجام با «ایشتار» در کنار دو دوست قدیمی، یعنی الین می در پشت دوربین و داستین هافمن در مقابل دوربین به صحنه بازگشت اما حاصل، یک فاجعه تجاری هنری بود.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (7): وارن بیتی

پس از سه سال تجدید قوا، فروش بالای «دیک تریسی» با کارگردانی، تهیه و بازی خودش سبب شد اعتبار از دست رفته اش را پس بگیرد. یک سال بعد با تهیه و بازی در «باگزی» بری لویتسون، ثابت کرد که هنوز هم در انتخاب پروژه ها هوشمند است و در هر دو رشته نامزد دریافت اسکار شد.

در 1992 با بازیگر مقبلش در «باگزی» یعنی آنت بنینگ ازدواج کرد. در ادامه دهه کم کار بود و به جز «ماجرای عاشقانه» که دلیل اصلی حضورش، بیشتر بازی در یک فیلم مشترک دیگر در کنار همسرش بود، در کار دیگری ظاهر نشد. در سال های پایانی دهه 1990 با «بول ورث» یک بار دیگر ثابت کرد که در کارگردانی و بازیگری، همچنان توانایی های منحصر به فردی دارد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (7): وارن بیتی

وارن بیتی با بازیگری آغاز کرد ولی موفقیت های متعددش در عرصه های دیگر سینما که مثال واضحش تنها اسکار کارنامه اش برای کارگردانی «سرخ ها» است، سبب می شود نتوان او را صرفا یک بازیگر دانست. در واقع اکثر موفقیت های بیتی بازیگر، در فیلم هایی است که خودش در تولید آنها نقش داشته و شاید اغراق نباشد اگر گفته شود بهترین بازی هایش در فیلم هایی است که خودش پشت دوربین قرار داشته و کارهایی را کرده که خود می خواسته؛ همین ویژگی هاست که بیتی را از دیگر هالیودنشینان متمایز می کند.

او بازیگری را از تصویر کردن پسران بد (bad boys) روی پرده سینما آغاز کرد. تصویر عصبانی و دو پهلو از کاراکترهایی که در اواسط دهه شصت، تکلیف خودشان را نمی دانستند. در «بانی و کلاید» این دو چهره بودن عمق بیشتری یافت. کلاید بارو در کنار بانی، عاشق و معشوقی بودند که قاتلان و دزدانی خطرناک هم به حساب می آمدند؛ در حالی که در خلوت، بیشتر به دو کودک شبیه بودند.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (7): وارن بیتی

 این خصیصه در کاراکتری که بیتی نقشش را ایفا می کرد، بیشتر هم به چشم می آمد. در سال های بعد و در هر دهه، بیتی سعی فراوانی کرد تا همرنگ با اجتماع اطرافش شود. در 1975 با «شامپو» کنایه های اجتماعی می زد و در 1981 با «سرخ ها» کنایه هایش سیاسی و واضح تر از آنی بود که حتی بتوان کنایه تلقی شان کرد.

با بالا رفتن سن، بیتی هرگز جاذبه اش را از دست نداد. او همچنان در تمام سال های دهه 80 و 90 چهره ای جذاب بود که تماشاگر می توانست دوستش داشته باشد. وارن بیتی را شاید بتوان آغازگر راهی دانست که در سال های بعد بازیگران زیادی وسوسه اش شدند. وسوسه تسلط بر فیلمی که با محوریت حضور آنان ساخته می شد؛ هر چند تقریبا هیچ یک از این بازیگران نتوانستند به جایگاه بیتی دست یابند. او یکی از حرفه ای ترین افراد حاضر در هالیوود در تمام سال های فعالیت این کارخانه رویاسازی و از مهمترین فعالان آن بوده است.



رکورددار دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن با چهار اسکار و بانوی پیشگام هالیوود به مدت بیش از 60 سال، با استقلال لجام گسیخته و شخصیت شاد و پرانرژی اش شناخته می شود. این ستاره هالیوودی با زیبایی، نبوغ و توانمندی بی بدیلش در بازیگری، هر کاراکتری را طوری بازی می کرد که بیش از شش دهه در اذهان مردم می ماند.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (8): کاثرین هپبورن

کاترین هوتون هپبورن، روز 12 مه 1907 در شهر هارتفورد در کانکتیکات آمریکا و در آغوش خانواده ای ثروتمند و مترقی به دنیا آمد. مادرش، کاثرین مارتا هوتون، فعال رأی زنان و پدرش دکتر توماس نوروال هپبورن، ارولوژیستی بود که می کوشید به مردم درباره جلوگیری از بیماری های آمیزشی اطلاعات و آگاهی بدهد. این خانواده روشنفکر شش فرزند خود را تشویق می کردند تا ذهن خود را تقویت کنند و به همین خاطر کاثرین جوان ورزش هایی نظیر شنا، دو و میدانی، شیرجه، اسب دوانی، کشتی، گلف و تنیس را یاد گرفت.

خوشبختی خانواده هپبورن با خودکشی پسر بزرگشان، تام، در سال 1921 خدشه دار شد و این کاثرین بود که جسد برادرش را کشف کرد که خود را در اتاقش حلق آویز کرده بود. غم از دست دادن برادر او را ویران کرد و تا سالها او اطرافیانش را از خود می راند و حتی تا مدتی تاریخ تولد برادرش (8 نوامبر) را تاریخ تولد خودش اعلام می کرد. خوشبختانه هپبورن بر غم این تراژدی غلبه کرد و تبدیل به یکی از افسانه های تاریخ سینما شد و 12 نامزدی اسکار و چهار برد اسکار را به نام خود ثبت کرد که تا این لحظه نظیر ندارد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (8): کاثرین هپبورن

زمانی که کاثرین در کالج برین مار نزدیک فیلادلفیا، پنسیلوانیا، تحصیل می کرد به تدریج عاشق بازیگری شد و پس از فارغ التحصیلی در سال 1928 در رشته تاریخ، سال های بعد از آن را به بازی در تئاتر در اطراف نیویورک هم داخل و هم خارج از برادوی پرداخت. ورود او به سینما و ظاهر شدن روی پرده نقره ای به لطف یک جوینده استعداد از «آر کی او رادیو پیکچرز» بود که او را در یکی از تئاترهایش در برادوی کشف کرد و برای تست بازیگری در نقشی مقابل جان بریمور در فیلم «طلاق نامه» معرفی نمود. هپبورن این نقش را بدست آورد و هرگز به عقب نگاه نکرد.

«طلاق نامه» موفقیتی آنی داشت و آر کی او قرارداد بلندمدت سودآوری به هپبورن پیشنهاد کرد تا برای این استودیو فیلم بسازد. او یک سال بعد، چهار جایزه اسکار خود را برای بازی در فیلم «شکوه صبح» در مقابل داگلاس فیربنکس جونیور و آدولف منجو برد. خیلی زود بازی او در نقش جو در فیلم اقتباسی موفق «زنان کوچک» از رمان محبوب لوئیزا می الکات برایش تحسین و تمجید فراوانی به همراه آورد و هپبورن با نقش آفرینی منحصر بفرد و هوش سرشارش در بازیگری در تمام دنیا شهره شد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (8): کاثرین هپبورن

ولی با گذشت زمان، علیرغم استعداد فراوان کاثرین هپبورن در بازیگری، هالیوود شروع به زیر سوال بردن رفتار غیرمتعارف و شخصیت پرمایه او نمود. کاثرین پیشنهادهای بازی در نقش های سنتی زنانه در هالیوود را رد می کرد و نمی خواست همیشه آرایش به صورتش داشته باشد یا مصاحبه کند یا از جاذبه های توجه رسانه ها به خود بهره ببرد. وی بیشتر عمرش را به اجتناب از رسانه ها و شهرت پرداخت.

با آنکه هپبورن در اواخر دهه سی در یک سری کمدی های محبوب بازی کرد که در میان آنها می توان به فیلم «بزرگ کردن بیبی» در سال 1938 در مقابل کری گرنت اشاره کرد، ولی بعضی از فیلم های او با شکست مواجه شدند و حتی بعضی از تهیه کننده ها برچسب «سم باکس آفیس» بر نام او زده بودند. کاثرین که بوی دردسر را حس کرده بود، قراردادش را با آر کی او فسخ کرد و به روی صحنه تئاتر بازگشت.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (8): کاثرین هپبورن

در برادوی در نقش تریسی لرد در نمایشنامه «داستان فیلادلفیا» ظاهر شد و تحسین عظیمی برای این نقش دریافت کرد. فیلیپ بَری این نمایشنامه را اختصاصاً با در نظر داشتن هپبورن در این نقش نوشته بود و مخاطب از تماشای این نمایشنامه فوق العاده هیجانزده شده بود. کاثرین حقوق تولید فیلم از روی این نمایشنامه را خریداری کرد و به هالیوود بازگشت و آن را به ام جی ام فروخت به این شرط که خودش نقش اصلی فیلم را بازی کند. با این حرکت، وی حرفه بازیگری اش را احیا کرد و در چشم مردم دوباره محبوب شد. این فیلم که محصول سال 1940 بود ستاره هایی همچون کری گرنت و جیمی استوارت را در کنار هپبورن داشت که برایش نامزدی های متعدد اسکار را به ارمغان آورد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (8): کاثرین هپبورن

دومین حرکت هپبورن که زندگی اش را زیر و رو کرد، شروع رابطه اش با اسپنسر تریسی بود. فیلم «زن سال» محصول سال 1942 اولین فیلم از نه فیلمی بود که این دو نفر با هم ساختند و موفقیتی عظیمی برایشان داشت. تریسی و هپبورن هم در فیلم هایشان و هم در زندگی عادی، رابطه ای نزدیک و صمیمی داشتند که کاملاً مشهود و ملموس بود. این زوج در هنگام تولید اولین فیلمشان عمیقاً عاشق یکدیگر بودند و رابطه آنها 27 سال دوام آورد، هر چند که فراز و نشیب های خود را نیز داشت.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (8): کاثرین هپبورن

کاثرین 5 سال از عمرش را وقف مراقبت از تریسی کرد و بازیگری را کنار گذاشت تا تریسی را به زندگی بازگرداند، ولی در نهایت در سال 1967 و درست پس از آنکه این دو آخرین فیلمشان یعنی «حدس بزن چه کسی برای شام می آید» را تمام کردند، این بیماری تریسی را از پا درآورد. هپبورن یک اسکار دیگر برای بازی در این فیلم به دست آورد، ولی او این اسکار را بیشتر یادبود آکادمی به عشق از دست رفته اش تلقی می کرد.

این بازیگر بی همتا در طول عمر پربارش فیلم های زیادی بازی کرد و 12 نامزدی اسکار به دست آورد که چهار تای آنها را برد. فیلم هایی که او در آنها نقش آفرینی نموده جزو تحسین شده ترین فیلم های تاریخ سینما محسوب می شوند که از میان آنها می توان به «داستان فیلادلفیا» (1940)، «ملکه آفریقایی» (1951)، «سفر دراز روز در شب» (1962)، «حدس بزن چه کسی برای شام می آید» (1967)، «شیر در زمستان» (1968) و «روی گلدن پاند» (1981) اشاره کرد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (8): کاثرین هپبورن

 هپبورن گوی سبقت بازی روی صحنه را از همه بازیگران مردی که در کنار او بازی می کردند، از جمله کری گرنت، جیمی استوارت، هامفری بوگارت، چارلتون هستون و لارنس اولیویه، می دزدید. در سال 1999، موسسه فیلم آمریکا، او را بزرگترین افسانه سینمایی آمریکا در تمام دوران ها نامید.

در دهه نود، این هنرپیشه افسانه ای دچار بیماری عصبی پیش‌رونده شد، ولی این باعث نشد که او در زادگاهش کانکتیکات بیکار بنشیند و حتی چند نقش نیز بازی کرد. آخرین فیلم او در هالیوود در سال 1994 ساخته شد، یعنی بیش از 60 سال پس از آنکه بازی به یاد ماندنی او در «طلاق نامه» روی پرده سینماها تماشا شد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (8): کاثرین هپبورن

 هپبورن معروف بود به اینکه از ماشین تبلیغاتی هالیوود پرهیز می کرد و از انتظارات جامعه از زنان پیروی نمی کرد. او رک و راست بود و ورزش می کرد و قبل از آنکه شلوار برای بانوان مد شود، همیشه شلوار می پوشید. با آنکه یک بار در جوانی ازدواج کرد، ولی پس از آن همیشه به عنوان یک زن مستقل زندگی می کرد. وی نماد و سمبل «زن مدرن» در قرن بیستم ایالات متحده بود و همیشه به عنوان یک شخصیت و چهره فرهنگی مهم در یادها و اذهان مردم باقی خواهد ماند.

کاثرین در روز 29 ژوئن 2003 در سن 96 سالگی در همان خانه ای که در آن بزرگ شد، از دنیا رفت. همانطور که خودش یک بار گفته بود: «زندگی سخته. هر چی باشه، این زندگیه که تو رو می کشه.»





او ستاره فیلم هایی به یادماندنی همچون «رانندگی برای خانم دیزی»، «رستگاری در شاوشنگ»، «دختر میلیون دلاری»، «نابخشوده» و «بتمن آغاز می کند» است و با صدای عمیق و بینهایت آرامش‌بخش خود بُعد چندمی به درخشش خود در میان ستارگان دیگر تاریخ سینما داده است. شاید اینکه او با بیش از 4.316 میلیارد دلار سود ناخالص کل باکس آفیس و 74.4 میلیون دلار میانگین فروش برای هر فیلم، سومین ستاره موفق دنیا در باکس آفیس است، معیار دیگری بر میزان محبوبیت او باشد. 

با آنکه عاشق بازیگری بود، بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان به نیروی هوایی پیوست تا خلبان جنگنده شود. بعدها فهمید که این چیزی نبوده که همیشه می خواسته و حرفه بازیگری را در پیش گرفت. پس از سال ها حضور در نقش های کوچک و کسب موفقیت های محدود و ناچیز، کم کم نقش های بزرگی نصیبش شد و تحسین منتقدین و عموم مردم را بدست آورد. او حالا یکی از برجسته ترین و محترم ترین ستاره های هالیوودی است.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (9): مورگان فریمن

مورگان فریمن زاده اول ژوئن 1937 در ممفیس تنسی، کوچکترین فرزند مورگان پورترفیلد فریمن و مِیم ادنا، در شیکاگو و میسیسیپی در خانواده ای با درآمد پائین بزرگ شد. کمی پس از تولدش، والدین او مانند بسیاری از آفریقایی-آمریکایی های دیگر، به شیکاگو نقل مکان کردند تا کار پیدا کنند. در این میان، مورگان به مادربزرگش در چارلستون میسیسیپی سپرده شد.

 در شش سالگی، مادربزرگش مرد و او به شمال بازگردانده شد تا نزد مادرش که حالا از پدر دائم الخمرش جدا شده بود، زندگی کند. در دوران نوجوانی، فریمن زمان زیادی از اوقات فراغتش را به دیدن فیلم هایی می گذراند که برای دیدنشان پول توجیبی هایش را کنار گذاشته بود و بدین ترتیب نسبت به بازیگرانی همچون گری کوپر، اسپنسر تریسی و سیدنی پوآتیه علاقه و حس تحسین زیادی پیدا کرده بود.

ورود فریمن به دنیای بازیگری کاملاً شانسی و تصادفی بود. وقتی هنوز در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد، بخاطر کشیدن صندلی از زیر پای دختری که دوستش داشت، تنبیه شد و مجازاتش این بود که در مسابقه تئاتر مدرسه شرکت کند. بر خلاف آنچه مسئولین مدرسه انتظارش را داشتند، این پسر 12 ساله روی صحنه ثابت کرد که بازیگری در ذات اوست و در این درس بهترین نمره ها را کسب کرد.

با آنکه از بازیگری لذت فراوانی می برد، ولی پرواز و به خصوص فکر اینکه یک جنگنده را به پرواز دربیاورد، بیش از هر چیزی او را به هیجان می آورد. به همین دلیل بود که پس از دبیرستان، در سال 1955 بورس نیمه کامل تحصیل در رشته تئاتر را رد کرد و به نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا ملحق شد. ولی ارتش خیلی از آن چیزی که تصورش را می کرد دور بود. بجای آنکه در آسمان ها مانور بدهد، او را به فعالیت زمینی به عنوان مکانیک و تکنیسین رادار گماشتند. همان زمان بود که فهمید اصلاً دلش نمی خواهد از آن بالا مردم روی زمین را هدف تیربار جنگنده قرار دهد.

بعدها در مصاحبه با یک مجله گفت: «من به یه درک ناگهانی رسیدم و اون این بود که من عاشق این کار نبودم، بلکه عاشق ایده و تصور اون بودم.» در سال 1959، مورگان از نیروی هوایی جدا شد و شانسش را در غرب امتحان کرد و به هالیوود رفت تا ببیند که آیا می تواند در حرفه بازیگری موفق شود یا خیر. زندگی به عنوان بازیگر چندان سهل و آسان نبود. در کلاس های بازیگری شرکت می کرد و برای پیدا کردن کار به هر دری می زد. اوایل دهه شصت بود که دوباره اسباب کشی کرد و این بار به نیویورک سیتی رفت، شهری که در آن کارهای روزانه بی اهمیتی انجام می داد و شب ها را به تست بازیگری می گذراند.

در سال 1967 یعنی همان سالی که با جینت ادیر بردشاو ازدواج کرد، با به دست آوردن نقشی در نمایش تماماً آفریقایی-آمریکایی «سلام دالی» در برادوی با هنرنمایی پرل بیلی، فریمن به موفقیت رسید. همان زمان ها بود که فریمن در نمایش «عشاق سیاه پوست» که نمایشی خارج از برادوی بود نیز بازی کرد.
 
بازیگران درخشان تاریخ سینما (9): مورگان فریمن

در سال 1971 در سطح ملی بیشتر مشهور شد، یعنی همان موقعی که شروع به حضور منظمی در برنامه تلویزیونی «شرکت الکتریکی» با موضوع آموزش خواندن برای گروه سنی کودک کرد. در برنامه ای که ستاره های مشهوری مانند ریتا مورنو، جوآن ریورز و جین وایلدر داشت، فریمن کاراکترهایی به یادماندنی مانند «کنت دراکولا» را زنده کرد. با این حال فضای تلویزیون زندگی دشوار و طاقت فرسایی را برای فریمن رقم زد.

علیرغم هنرنمایی روی صحنه تئاتر که برایش نامزدی جایزه تونی در اواخر دهه هفتاد را به همراه داشت، گویی فریمن نمی توانست نقشی در یکی از فیلم هایی که دوست داشت را بدست بیاورد. وقتی برنامه «شرکت الکتریکی» در سال 1976 لغو شد، حرفه او به نقطه ای بحرانی رسیده بود و زندگی شخصی اش هم دچار تلاطم و آشفتگی شده بود. مدتها قبل از آنکه این برنامه به پایان برسد، می دانست که زندگی مشترکش به بن بست رسیده و عادت نوشیدن نیز کم کم آغاز شده بود و در نهایت مورگان و جینت در سال 1979 متارکه کردند.

یک سال پس از جدایی، با به دست آوردن نقش یک زندانی دیوانه در فیلم «بروبیکر» رابرت ردفورد، کمی امیدوار شد. ولی جریان منظم فیلم هایی که دوست داشت در آنها بازی کند هرگز تحقق نیافت و مجبور شد دوباره به تلویزیون برگردد و دو سال آزگار را در سریال آبکی «دنیایی دیگر» بگذراند.

بقیه سال های این دهه نیز به همین ترتیب گذشتند و فریمن نقش هایی بازی کرد که برایش تاحدودی تحسین و مقبولیت آوردند، ولی آنقدر بزرگ نبودند که او را در لیست بازیگران درجه یک و مهم هالیوودی قرار دهند. در سال 1984 در فیلم «هری و پسرش» پل نیومن، نقش کوتاهی داشت و در مینی سریال تلویزیونی «قتل های کودکان آتلانتا» گویندگی کرد.

در سال 1987 بود که شانس فریمن برگشت و در فیلم «خیابان اسمارت» نقش فست بلک را بازی کرد که در عرصه سینما موفقیت بزرگی برایش محسوب می شد و حتی نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برایش به ارمغان آورد. پائولین کائل، منتقد فیلم، حتی تا آنجا پیش رفت که این سوال را پرسید: «آیا مورگان فریمن برجسته ترین بازیگر آمریکایی نیست؟» دو سال بعد فریمن تحسین و تمجید بسیاری کسب کرد و جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد و یک نامزدی اسکار دیگر را برای نقش راننده کله شق فیلم «رانندگی برای خانم دیزی» از آن خود کرد. در دهه نود دیگر او برای فیلم هایی با بودجه های سنگین انتخاب می شد و در همین دهه بود که در فیلم هایی افسانه ای و به یاد ماندنی همچون «رستگاری در شاوشنک» (1994)، «هفت» (1995) و «برخورد عمیق» (1998) هنرنمایی کرد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (9): مورگان فریمن

در سال 2005، فریمن جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای فیلم «دختر میلیون دلاری» ساخته کلینت ایستوود برد. بعدها نقش لوسیوس فاکس را که قبلاً در سال 2005 در فیلم «بتمن آغاز می کند» بازی کرد بود، در دنباله های موفق و پرفروش «شوالیه تاریکی» (2008) و «شوالیه تاریکی برمی خیزد» (2012) از سر گرفت. در مراسم گلدن گلوب 2012، فریمن جایزه سسیل بی. دیمیل را برای کمک های شایسته و برجسته به دنیای سرگرمی دریافت کرد.

وی درباره انتخاب نقش هایش می گوید: «دوست دارم تو نقش هایی که بازی می کنم تنوع باشه. هر چه نقش ها متنوع تر، بهتر. انگار من تو قالب آدم خوب و مثبت گیر افتادم و این در واقع ورای کنترل منه. ولی غیر از اون، یه قصه خوب و یک کاراکتر جالب چیزیه که دنبالشم.»

صدای متمایز و فصیح فریمن نیز برای گویندگی بسیار مناسب است. صدای او را می توانید در فیلم هایی فراموش نشدنی مانند «جنگ دنیاها» و مستند برنده اسکار «رژه پنگوئن ها» بشنوید. در سال 1997 وی با کمک شرکایش کمپانی فیلمسازی Revelations Entertainment را تأسیس کرد که شامل کمپانی توزیع فیلم آنلاین ClickStar نیز می شد.

با آنکه شکوفایی بازیگری فریمن خیلی دیرهنگام بود، ولی هرگز نسبت به این موضوع تلخی و ناراحتی به خود راه نداد. فریمن در این باره می گوید: «موفقیت زمانی پیش میاد که باید بیاد. من 30 ساله که تو این کارم و سابقه 30 ساله داشتن تو این کار چیز بدی نیست. اغلب به این فکر می کنم که شاید خیلی خوش شانس بودم که موفقیت زودهنگام در جوانی و در دهه هفتاد نداشتم. ممکن بود خیلی راحت تو اون دوره بسوزم.»

فریمن برند در حال توسعه خود را با اعمال نیکوکارانه همراه نموده و از آنجائیکه در دلتای میسیسیپی زندگی می کند، پس از وقوع توفان کاترینا کمک مالی زیادی به قربانیان این بلای طبیعی کرد. وی از طریق بنیاد راک ریور که خود آن را تأسیس کرده، میلیون ها دلار به برنامه های آموزشی و آکادمیک وقف کرده و بخشیده است. در سال 2004 نیز برای قربانیان گرینادا، وجوه مالی امدادی سازماندهی نمود.

انرژی او در حوزه ها دیگری نیز صرف می شود و در همین سال های اخیر بود که او پروانه خلبانی اش را نیز گرفت. در حالیکه زندگی شخصی اش در این سال ها آشفته و پرتلاطم بوده - او و همسر دومش میرنا در سال 2007 از هم جدا شدند و نزدیک بود در تصادف اتومبیل در چارلستون میسیسیپی کشته شود – ولی این بازیگر محبوب هرگز حتی نشانه ای از ناامیدی و کندی موفقیتش نشان نداده است.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (9): مورگان فریمن

 در سال 2009، فریمن دوباره با کلینت ایستوود همکاری کرد و نقش نلسون ماندلا، رئیس جمهور آفریقای جنوبی را در فیلم «شکست ناپذیر» بازی کرد، فیلمی که نامزدی اسکار دیگری برای فریمن به همراه داشت. انتخاب نقش ها و همچنین رفتار و منش خارج از فیلم او باعث شده که فریمن نزد همگان احترام بالایی داشته باشد و حتی آن دسته از افرادی که در مصاحبه ها و صحبت هایشان به تحسین و تأیید طرف مقابل عادت ندارند نیز به او احترام بگذارند.

مایک والاس که در سال 2006 با او مصاحبه کرد، گفته بود: «مورگان مردی بسیار خوش مشرب و دوست داشتنیه. اون خیلی فهمیده و مدبره و به هیچ وجه تلخ و نچسب نیست. اون هنوز هم در حال کاوش روی زندگیشه و این قابل تحسینه. من احترام فوق العاده زیادی برای مورگان فریمن قائلم.»




او هنرپیشه افسانه ای فیلم های دهه چهلی از جمله «کازابلانکا»، «شاهین مالت» و «داشتن و نداشتن» است. هامفری دیفراست بوگارت، زاده 25 دسامبر 1899 در نیویورک سیتی، به زعم بسیاری بزرگترین ستاره سینمایی تمام دوران ها محسوب می شود.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (10): هامفری بوگارت

بوگارت بازیگری را در دهه بیست در برادوی آغاز کرد و در دهه سی در هالیوود نقش هایی در فیلم های کم بودجه بدست آورد. نقطه عطف بازیگری او در دهه چهل بود که نقش هایی افسانه ای در فیلم های «شاهین مالت» و «کازابلانکا» بازی کرد. او در کل زندگی اش چند بار ازدواج کرد و آخرین همسرش لورن باکال بود. هامفری در سال 1957 در 57 سالگی از سرطان مری درگذشت.

بوگارت که نام خانوادگی اش به زبان هلندی به معنای "باغبان" است در خانواده ای ثروتمند و برجسته ساکن نیویورک به دنیا آمد که نسبت فامیلی مستقیم با اولین مهاجرین هلندی در نیویورک داشتند. پدرش، بلمانت دیفراست بوگارت، جراحی محترم و سرشناس و مادرش مائود هامفری، نقاش و مدیر هنری مجله مد موفقی بود. یکی از نقاشی های مادرش از او در کمپین تبلیغاتی ملی برای غذای بچه ملین مورد استفاده قرار گرفت که مدت کوتاهی هامفری کوچک را تبدیل به بچه ستاره مشهوری کرد. بعدها بوگارت اینطور از این تبلیغات یاد می کرد: «برهه ای در تاریخ آمریکا هست که هر مجله ای را که بر می داشتید و ورق می زدید، امکان نداشت دک و پوز مرا در آن نبینید.»  

با آنکه مادر هامفری بارها در مدت کودکی او نقاشی هایی از او کشید، ولی چنان جدیت و وسواسی نسبت به کارش داشت که هرگز صمیمیت و علاقه ویژه ای به پسرش نشان نداد. آنطور که خود بوگارت می گوید: «اگر وقتی بزرگ شدم روزی برای مادرم پیام تبریک روز مادر یا دسته گل می فرستادم، گل ها و پیام را پس می فرستاد.»

خانواده بوگارت ملکی در نزدیکی دریاچه کاناندی‌گوا، یکی از زیباترین دریاچه های کوچک شمال ایالت نیویورک داشتند و همانجا بود که بوگارت شادترین روزهای کودکی اش را گذراند. تابستان ها شطرنج بازی می کرد و قایق رانی می کرد و این دو سرگرمی گاهی در طول کل زندگی اش تا مرز وسواس کشیده شدند. وی به مدرسه معتبر و با پرستیژ ترینیتی در نیویورک سیتی رفت، جایی که در میان ثروتمندان دیگر فقیر و بی تفاوت محسوب می شد.

نمرات پایین، نام معمولی و لباس های تشریفاتی که مادرش مجبورش می کرد بپوشد و همچنین بی کفایتی اش در ورزش ها باعث شده بود که بوگارت سوژه جوک ها و شوخی های دوستانش شود. یکی از دوستانش درباره او اینطور می گوید: «بوگارت هیچوقت در هیچ کاری مشارکت نمی کرد. دانش آموز خیلی خوبی نبود... اون تو کلاس ما در هیچ چیزی کمک نمی کرد.» 

علیرغم وضعیت تحصیلی ضعیف در مدرسه، والدینش در سال 1917 تصمیم گرفتند که او را به آکادمی فیلیپس در اندوور ماساچوست بفرستند که مدرسه شبانه روزی سختگیری بود و زمانی جان آدامز مدیرش بود. در نتیجه بوگارت نتوانست با استانداردهای آکادمیک بالای این مدرسه خودش را تطبیق دهد و در ماه مه سال بعد اخراج شد.

هامفری که حالا جوانی بیقرار و نامطمئن از زندگی اش بود، تنها چند هفته پس از اخراج از مدرسه، داوطلبانه به نیروی دریایی ایالات متحده پیوست تا در جنگ جهانی اول بجنگد. او از طرز تفکر آن زمانش اینچنین می گوید: «جنگ خیلی چیز خوبی بود. پاریس! دختران فرانسوی! لعنتی! ... جنگ یه شوخی بزرگ بود. مرگ؟ مرگ برای یه پسربچه 17 ساله چه معنایی می تونه داشته باشه؟» شاید مهمترین واقعه خدمت هامفری در نیروی دریایی جای زخمی بود که سمت راست لب بالایی اش باقی ماند و بعدها تبدیل به یکی از ویژگی های اصلی صورت مردانه و سرسخت او شد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (10): هامفری بوگارت

با آنکه روایات مختلفی وجود دارد، ولی مشهورترین داستانی که درباره این زخم شنیده شده این است که بوگارت این زخم را به هنگام اسکورت کردن یک اسیر برداشته است. ظاهراً این اسیر از او یک نخ سیگار طلب می کند و وقتی هامفری دست به جیب می برد تا کبریت دربیاورد، او با دستبندی های به دست هایش دارد به صورت هامفری می کوبد و تلاش ناموفقی برای فرار انجام می دهد.

در سال 1919 بوگارت با افتخار از نیروی دریایی مرخص می شود و دوباره با این سوال روبرو می شود که حالا با زندگی اش باید چه کند. یک سال بعد وی با بازیگر تئاتری به نام آلیس بریدی آشنا می شود که برایش کاری در سمت مدیر صحنه پیدا می کند. سال بعد از آن یعنی در سال 1921، بوگارت برای اولین بار روی صحنه تئاتر می رود و نقش گارسونی ژاپنی را بازی می کند. تنها دیالوگی که او با لهجه ژاپنی ادا می کند این است: «نوشیدنی برای بانوی من و مهمانان بسیار گرامی اش». پدر بوگارت با دیدن نقش بسیار کوچکی که پسرش برای اولین بار روی صحنه تئاتر اجرا می کند برمی گردد و به فردی که کنارش نشسته می گوید: «پسره خوب بازی می کنه، مگه نه؟»

همین تجربه کوچک روی صحنه برای بوگارت کافی است تا تصمیمش را بگیرد و بازیگر شود و بیش از ده سال تلاش کند تا حرفه بازیگری اش را ارتقا دهد و ابتدا با نقش های کوچکی در برنامه هایی مانند «اعصاب» و «موشک هوایی» کارش را آغاز می کند. سپس در سال 1934 بالاخره بازی غیرمنتظره ای در «جنگل مرعوب» ساخته رابرت شروود از خود نشان می دهد. وی نقش دوک مانتی، قاتل فراری را بازی می کند و آنقدر واقعی این نقش منفی را ایفا می کند که مخاطب اولین بار که او روی صحنه راه می رود آهی از سر ترس و وحشت می کشد.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (10): هامفری بوگارت

دو سال بعد، پس از اجرای این نقش در فیلم سینمایی اقتباسی از همین نمایش، بوگارت دیگر به عنوان یکی از بازیگران مشهور هالیوودی شناخته می شود که برای نقش های مجرمین و جنایتکاران به سراغش می روند. فیلم های گانگستری و جنایی اولیه او شامل «اومالی بزرگ» (1937)، «بن‌بست» (1937)، «مدرسه بزهکاری» (1938) و «شاه دنیای زیر زمین» (1939) می شوند.

بوگارت به خاطر اجرای نقش های مشابه یکدیگر در همه فیلم هایش احساس محدودیت می کرد. او توانست با بازی در نقش سم اسپید در شاهکار فیلم نوآر «شاهین مالت» از نقش های کلیشه ای قبلی فرار کند و همانطور که می دانیم این فیلم باعث شد که بوگارت مهارت خود را به عنوان یک بازیگر ثابت نماید و این درست در زمانی بود که او نقش اول فیلم رمانتیک و جنگی «کازابلانکا» را در سال 1942 به دست آورد.

وی نقش ریک بلین، مردی آمریکایی را در این فیلم ایفا کرد که می کوشید در بحبوحه جنگ جهانی دوم، رابطه اش را با دوست نروژی اش (اینگرید برگمن) از سر بگیرد. «کازابلانکا» سه جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردان را از آن خود کرد و امروزه یکی از بهترین فیلم های تمام دوران ها محسوب می شود. بسیاری از جملاتی که در این فیلم ادا شده اند نیز حالا تبدیل به گفته های معروفی شده اند، به خصوص جمله فراموش نشدنی بوگارت در پایان فیلم که می گوید: «من فکر می کنم این شروع یک دوستی زیباست.»

هامفری بوگارت که به خاطر فیلم «کازابلانکا» یکی از محبوب ترین بازیگران هالیوودی است، با ایفای نقش در بیش از 80 فیلم، دوران حرفه ای طولانی و متمایزی داشت و به یادماندنی ترین بازی او بعد از «کازابلانکا»، فیلم «ملکه آفریقایی» محصول سال 1951 بود که در آن با کاترین هپبورن همبازی شد و برای این نقش جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرد. وی پس از دریافت این جایزه گفت: «بهترین راه برای زنده موندن بعد از گرفتن یه اسکار اینه که دیگه هیچوقت برای بردن یه اسکار دیگه تلاش نکنی. دیدید که برای برنده های این جایزه چه اتفاقی میفته.

بازیگران درخشان تاریخ سینما (10): هامفری بوگارت

اونا بقیه عمرشونو به رد کردن فیلمنامه ها می گذرونن و دنبال نقشی عالی هستن تا یه اسکار دیگه ببرن. امیدوارم دیگه حتی نامزد جایزه اسکار نشم. از این به بعد فقط می خوام نقش های معمولی بازی کنم.» مهمترین فیلم های بعد از اسکار بوگارت عبارتند از: «شورش کِین» (1954)، «سابرینا» (1954) و «هرچه سخت‌تر به زمین می خورند» (1956).

در سال 1956، زمانی که هنوز هامفری در اوج دوران بازیگری اش بود، به سرطان مری مبتلا شد و جراحی هم مانع رشد توده سرطانی اش نشد و در روز 14 ژانویه 1957 بوگارت در 57 سالگی از دنیا رفت. در حالیکه هامفری بوگارت در زمان مرگش یکی از برجسته ترین و درخشان ترین ستاره های سینمای کشورش محسوب می شد، تا ده ها سال بعد از رفتنش، شهرت او بیشتر و عظیمتر می شد.

 فیلم های او در دهه شصت مورد تحسین منتقدین قرار می گرفتند و شخصیت او به شدت ستایش می شد و به خاطر شوالیه گری ضدهالیوودی اش بود که بوگارت هنوز هم که هنوز است، محبوبیتی فراتر از دوران خود دارد که هیچ بازیگری تابحال به این درجه دست پیدا نکرده است.

در سال 1997 بود که مجله انترتینمنت ویکلی وی را «افسانه شماره یک تمام دوران ها» نامید و در سال 1999، موسسه فیلم آمریکا او را برجسته ترین و بزرگترین ستاره سینمایی تمام عصرها لقب نهاد. ناتانیل بنچلی، دوست بوگارت که زندگی نامه نویس نیز هست، حیات او را اینطور خلاصه کرد: «بوگارت با کمال و پایبندی اش به آنچه فکر می کرد درست است، به این درجه رسید. او به رک‌گویی، سادگی و صداقت ایمان داشت و این برای بعضی ها سنگین تمام شد و او را در میان دیگران عزیز کرد.»

هامفری در طول عمرش چهار بار ازدواج کرد و در سال 1926 بود که با همسر اولش، هلن مِنکن زندگی مشترکش را آغاز کرد. آنها کمتر از یک سال بعد از هم جدا شدند و در سال 1928 وی با هنرپیشه دیگری به نام مری فیلیپس ازدواج کرد. زندگی این دو به خاطر نقل مکان بوگارت از نیویورک به هالیوود از هم پاشید و در سال 1938 بود که او با همسر سومش، مایو متوت ازدواج کرد. زناشویی آنها پرتلاطم و آشفته بود و در هالیوود به عنوان "بوگارت های جنگجو" معروف شده بودند تا آنکه در سال 1945 متارکه کردند.

کمتر از دو هفته پس از طلاق متوت، هامفری با بتی پرسک یا بهتر بگوییم لورن باکال، همبازی جوان و فوق العاده زیباش در فیلم «داشتن و نداشتن» ازدواج کرد. آنها دو فرزند به نام های استیون و لسلی داشتند. بوگارت و باکال تا لحظه مرگ او در کنار هم ماندند.











ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مجله اینترنتی سیمرغ شهر اخبار بازیگران بیوگرافی بازیگران اخبارسینمای ایران اخبار سینمای جهان اخبار تلوزیون ایران اخبار تلوزیون جهان اخبار موسیقی ایران اخبار موسیقی جهان


مجله اینترنتی سیمرغ شهر حذف
اخبار روز حذف
اخبارسینما حذف
اخبار موسیقی حذف
اخبارتلویزیون حذف
اخبار فناوری مصالب طنز وسرگرمی حذف
بیو گرافی بازیگران حذف
اخبار داغ سلبریتی های ایرانیx
بیوگرافی بازیگران سینما و تلویزیون ایرانx
فرهنگ وهنر ایران
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
نویسندگان
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan