وضعیت هنر نمایش در سال های گذشته دچار فراز و فرودهای متفاوتی بوده و هر
ساله بنا به حضور و یا تعویض ریاست مرکز هنرهای نمایشی و مسئولان خانه
تئاتر دچار تغییرات سلیقه ای فراوانی شده است. این در حالی است که دانشکده
های هنر بی هیچ مانع و به طرز افسار گسیخته ای به جذب و آموزش نیروی جوان
مشغول هستند. نیرویی که با توجه به عدم وجود امکانات و بستر مناسب جهت
تولید آثار فاخر به بیراهه کشیده می شود.
تعداد محدود سالن های
نمایش در تهران و همین طور نبود آن در بسیاری از شهرستان ها باعث شده
مرکزیت محوری تهران بیش از پیش به چشم آید. اما همان تعداد محدود سالن های
اجرایی نیز در دست اشخاص خاصی بوده و جوانان تازه نفس مجبورند برای ارائه
آثار خود به سالن های بی کیفیت و کوچک خصوصی رجوع کنند.
از
طرفی کمیت گرایی بی رویه در تولید اثر باعث شده تا اجرای نمایش ها هر روز
با نگاه سرسرانه ای از سوی مسئولین آن صورت پذیرد و گاهاً میبینیم که آثار
روی صحنه از درجه کیفی بسیار پایینی برخوردارند. نبود نظارت درست و به موقع
بر سالن های خصوصی هم مزید بر علت شده و به آنها این جرات را داده به
اجرای آثاری ضعیف هم از لحاظ فرم و هم محتوا بپردازند و حتی این بی مبالاتی
تا جایی پیش می رود که بنابر برخی ادعاها سالن های اجرای خصوصی برای جلسات
شرکت های هرمی و کارهای دیگر کرایه می شوند.
بی شک، بی تفاوت بودن
نسبت به کیفیت آثار بوده که به تولید آثار سخیف و گاهاً مبتذل ختم شده
است. آثاری که نه در فرهنگ سازی بلکه در ویرانی آن نقش دارند. در این بین
هم سالن دارها تنها و تنها با استناد به شرایط مالی محل خود را برای اجرای
هر اثری ارائه می دهند و تنها ملاکشان فروختن اثر است. دیگر مهم نیست که
این اثر چه می گوید و چه لطماتی به بدنه هنر نمایش و فرهنگ ایرانی اسلامی
میزند.
حضور
بازیگران چهره سینما، ورزش و گاهاً حتی نویسندگان بر صحنه نمایش در این
سال ها تنها به افزایش قیمت بلیت سالن ها و پر پول شدن جیب سالن داران ختم
شده است.
بعضی دیگر آثار اما کارشان از این ها هم گذشته و به زور
حرکات و کلمات سخیف و به دور از فرهنگ ایرانی اسلامی و به هر صورت که شده
سعی در جذب مخاطب دارند. تکلیف تئاتر آزاد مشخص است و سالیان سال است بر
پایه فکاهه و لودگی ها و حتی پرده دری به کار خود ادامه می دهد و سکوت
مسئولین هم شاید به بی اهمیت بودن این آثار است. اما متاسفانه کسی به تاثیر
زیان بار این نوع از نمایش ها فکر نمی کند. نمایش هایی که الگوی اکثر آنها
در سالیان گذشته شبکه های فارسی زبان خارجی بوده اند. نمایش هایی که به
واسطه همین قرابت ننگین فروش مناسبی را دارا می باشند.
ولی
کارد وقتی به خون نمایش می رسد که مدعیان هنر هم با کمی تلطیف همان راه را
ادامه داده و به قیمت سود مالی هر چیزی را به خرد مخاطب می دهند. نمایش
هایی که گاهاً برای خنداندن و جلب نظر مخاطب هر کاری می کنند، از توهین
تحقیر فرهنگ داخلی تا استفاده از الفاظ و شوخی های رکیک گرفته و حتی پا را
پیشتر گذاشته و بازیگران خود را به حکم مانکن و مدل های تبلیغاتی روی صحنه
می فرستند.
وقتی صاحبان سرمایه و برخی حرفه ای های این عرصه این
راه را بر گزیده اند پس نباید انتظار داشت نسل جوان که به الگو نیاز دارد
راه درست را پیدا کند. هنرمند جوان به توهم درست بودن این مسیر به همان راه
وارد شده و حتی تا مرز نابودی های اخلاقی پیش می رود و آن هم فقط و فقط به
این دلیل که پیشکسوتان هنر نمایش وظیفه اصلی خود را که تربیت نیروی جوان
اخلاق گراست فراموش کرده اند.
دست
بردن به متن های خارجی و فراموش کردن فرهنگ غنی ایرانی اسلامی هم از سوی
نمایشگران مهر دیگری است بر وضع اسف بار حال حاضر نمایش در ایران، وضعی که
هر روز بدتر از سابق شده و متاسفانه به ناهنجاری اجتماعی بدل شده است.
نمایش «هدا گابلر» که به نویسندگی و کارگردانی «وحید رهبانی» به محلی
برای ترویج اباحهگری، ابتذال و عادیسازی چند شوهری، اختلاط زن و مرد و
استفاده از نمادهای یک فرقه انحرافی موسوم به «بردگی جنسی و فراماسونری» و
دیگر اقدامات ضدارزشی تبدیل شده است.
به گزارش فارس،بر اساس این گزارش، نمایش مذکور که مبتنی بر فلسه
نیستانگاری غربی است و هیچ نسبتی با آموزههای ملی و مذهبی ما ندارد، در
یکی از بخشهای این تئاتر شخصیت زن نمایش توسط زنجیری از سوی معشوقه خود
کشیده میشود که این تصویر نماد فرقه انحرافی بردگی جنسی است.
عمده موضوع این نمایش حول شخصیت یک زن خودخواه و هوسران و مطلقه استوار
شده که هم اکنون با اینکه شوهر دارد با یک قاضی بیقید نیز دوست بوده و با
وی رابطه دارد.
در ادامه این نمایش که مبتنی بر نگره توهمافکن و سیاهآلود نویسنده نروژی
آن یعنی «هنریک ایبسن» Henrik-Ibsen است، زن هوسران همواره به دنبال
اجیرکردن عشق مردان برای خود بوده و به راحتی با دوستش - شخصیت قاضی- رابطه
نامشروع دارد، اگرچه این رفتار در منظومه تفکرات غرب طبیعی به نظر میرسد.
عادیسازی شرب خمر و حالات مستی پس از آن به صورت تلویحی با پوشش خوردن
آب پرتقال و نیز برقراری رابطه نامشروع به صورت علنی و آشکار از دیگر نکاتی
است که در این نمایش مبتذل دیده میشود و گفته قاضی این نمایش مبنی بر
اینکه «من دوست دارم همیشه نفر سوم باشم» موید اباحه گری جنسی در این به
اصطلاح نمایشنامه است.
بر پایه این گزارش نمایشنامه «هدا گابلر» یک درام تراژیک -تخیلی با
مختصات تفکر غربی است. در این داستان «هنریک ایبسن» - نویسنده این مجموعه -
برای اینکه تأملات درونیاش را پنهان کند در قالب یک شخصیت دیگر آن را به
مخاطب نشان میدهد. واضح است که نویسنده تحت تأثیر متون فلسفی نیستانگاری
قرار داشته؛ فلسفهای که بنیانگذارش فردریش نیچه بوده است.
شخصیت داستان، فردی آشفتهحال و ناامید است که برای اطمینان یافتن از
قدرت خویش، موجب نابودی اطرافیان و نزدیکان میشود و سرانجام در مقابل
کشمکشهای زندگی تسلیم میشود و خود را به مرگ میسپارد.
نگاه ایبسن به زندگی توهمآلود و سیاه است و شخصیت نمایشی او آدمی
شکستخورده و ناموفق را به تصویر میکشد. فردی که از همه ناامید شده است و
اعتماد به نفس پایین او را به کام مرگ میکشاند.
به هر حال در شرایطی که در نمایشنامههای غربی آثار فاخری نیز دیده
میشود نمایش مبتذل و متاثر از فلسفه نیستانگار «هدا گابلر» با بازی نسیم
ادبی، احمد ساعتچیان، مهدی بجستانی، رضا مولایی، شیوا ابراهیمی، روح الله
حقگو لسان و ندا حاجی بابایی برای عموم در حال اجرا است که نشان میدهد
بخش عمده حوزه هنر، همچنان از وجود هنرمندان متعهد و نیز فقدان
نمایشنامههای پُر محتوای اسلامی - ایرانی رنج میبرد.
اگر کمتر از ۱۸ سال دارید، به تئاتر نروید/ عادی سازی صحنه های غیر اخلاقی در تئاتر ایران
فردیسان:آیا تا به حال یک مدیر فرهنگی به تماشای
تئاترهای کمدی موزیکالی که در رقص و آواز و اختلاط زن و مرد و شوخی های
رکیک اخلاقی و جنسی پا را از خطوط قرمز فراتر گذاشته اند، نشسته است ؟!
پایگاه خبری تحلیلی “فردیسان“:
از قدیمی ترین هنرهای جهان از دوران
یونان باستان تا کنون ، ” تئاتر ” می باشد. هنری کامل ، مادر هنر ها و عرصه
ای که حضور زنده هنرمند بر صحنه و همچنین حضور رو در رو با تماشاگر و
تاثیرگذاری سریع بر مخاطب ، آن را از دیگر هنرها متمایز می سازد. اما سوال
اینجاست که آیا این هنر قدیمی و مادر دیگرهنرهای نمایشی و تصویری ، دستخوش
همان تغییر و تحولاتی که تاکنون گریبانگیر هنرهای دیگر بوده ، شده است ؟!
برای پاسخ به این سوال در ابتدای کلام ، به میزان بازخورد و اقبال عمومی
مخاطب نسبت به این هنر نگاهی می اندازیم .
بحران مخاطب در تئاتر
بطور کلی تئاتر ایران هرگاه از مناظر
گوناگون مورد بحث قرار گرفته و به صورت کلی آسیبشناسی شده، بخش زیادی از
کاستیها و کمبودهایش را به واسطه بحرانی به نام “بحران مخاطب” متوجه خود
دیده است. جملهای تکراری است که همه اهالی تئاتر بارها و بارها آن را از
زبان خودشان، مدیران فرهنگی، دولتمردان، تماشاگران و… شنیدهاند: “تئاتر
ایران مخاطب ندارد! “
در واقع به صراحت میتوان گفت : ” تئاتر
ما نه از جهت کمبود مخاطب، بلکه از نبود مخاطب رنج میبرد!! ” و مخاطبانی
که تا به حال تئاتر کشور به خود دیده است شامل خود اهالی هنر ، خبرنگاران و
دانشجویان بوده است . و کمتر مخاطب عامی را می بینیم که در طول سال برای
رفتن به تئاتر برنامه ریزی و یا احساس نیاز کند ، و از میان مخاطبین عام
نیز ، تعدادی که با بلیطهای نیم بهاء و یا مناسبتی پا به سالن نمایش تئار
میگذارند از کسانی که برای نمایش هزینه میکنند بیشتر است .
به هرجهت اگر به این نکته اذعان داشته
باشیم که بخش مهمی از ارزش و اعتبار این هنر وابسته به حضور مخاطبان است ؛
در نتیجه باید برنامه ریزی و سیاست گذاری مناسبی برای جذب و گسیل مخاطب به
سوی تئاتر داشته باشیم . چرا که صاحب نظریان بر این عقیده اند که اگر قرار
باشد جایگاه فرهنگی جامعه ای را در یک دوره تاریخی مشخص مورد ارزیابی قرار
دهیم ناگزیر باید منزلت تئاتر و هنرمندان این عرصه را در منظر برنامه
ریزان و مخاطبان آن جامعه ارزیابی کنیم.
یک اصل مهم این است که آنچنان باید
تئاتر را به مردم شناساند تا به عنوان یک ضرورت فرهنگی و اجتماعی مهم
برایشان اهمیت پیدا کند، بعد از آن است که می توان برای جلب و جذب مخاطبان
برنامه ریزی کرد، زیرا در شرایط مذکور مردم جهت حضور در سالن های تئاتر و
تماشای نمایش دغدغه خواهند داشت.
افزایش جمعیت، رشد شهرنشینی، ارتقای
سطح تحصیلات از مهمترین شاخص هایی به شمار می آیند که میتوانند به گسترش و
سیر صعودی مخاطب تئاتر کشورمان کمک کنند اما واقعیت این است قضایایی
چون:وضع معیشت و اوضاع اقتصادی، امنیت اجتماعی،توسعه رسانه های جانشین مثل
سینما و تلویزیون، ماهواره و اینترنت و مسائل و معضلات دیگری که در بخش
بعدی به بیان آن خواهیم پرداخت ، تاثیر شگرفی در افزایش یا کاهش مخاطبان
تئاتر ما دارند که نمی توان از آن چشم پوشی کرد .
عدم بودجه یا عدم توجه کافی به تئاتر ؟
حقیقت آنست که بحران کمبود و یا حتی عدم
مخاطب در تئاتر تنها یکی از موانع پیشرفت این هنر اصیل و باستانی می باشد.
و این روزها هنرتئاتر در کشور با موانع و مشکلات دیگری از جمله ” بحران
مالی ” نیز دست و پنجه نرم میکند . از مباحث همیشگی هنر تئاتر چه برای
هنرمندان و چه مدیران فعال در این حوزه کمبود یا نبود اعتبارات یا به زبان
ساده همان پول است. پرداخت نشدن قرارداد گروههای تئاتری، دستمزدهای پایین و
امنیت کم شغلی از پیامدهای نبود پول در تئاتر است.
آیا تمام کم و کاستی های تئاتر ، به کمبود بودجه و دستمزدها برمی گردد ؟!
در پاسخ به سوال فوق به بررسی محتوای تئاتر در سال های اخیر و نقش آن در القای سبک زندگی به مخاطبین می پردازیم :
پرواضح است که تئاتر کشور با قرار
گرفتن در گرداب انحطاط اخلاقی نمایشنامه ، و با الگوگیری از سیاق و سبک
غربی ؛ آن دسته از مخاطب خود را که در تئاتر به دنبال شکوفایی و پاکدستی
هنری بوده اند از دست داده است . حقیقت آن است که عدم نظارت کافی و نبود
ممیزی های معمول ، فضای بازتری را برای اشاعه ی برخی فسادهای اخلاقی در این
هنر ایجاد کرده است .
برای روشن تر شدن مسئله نگاهی به نمایش های روی صحنه ی این سالها و محتوای آنها می اندازیم :
در کنار تئاترهای فاخر با محتواهای
مناسب اخلاقی همچون تئاتر ” پلکان ” به نویسندگی اکبررادی و کارگردانی
ئهادی مرزبان ، با بازی درخشان دانیال حکیمی ، که به درستی توانسته بود
روابط آدمها را مورد نقد قرار دهد ؛ تئاترهای دیگری روی صحنه رفته است که
نمیتوان نه از نظر فنی و نه از نظر محتوایی عنوان ” مناسب” را به آن اطلاق
کرد !
فسادهای اخلاقی و ابتذال در تئاتر
برای مثال اوج انحطاط و فساد اخلاقی در
نمایشنامه ی یک تئاتر تا آنجا پیش میرود که ترویج اباحه گری، ابتذال و عادی
سازی چند شوهری، اختلاط زن و مرد و استفاده از نمادهای یک فرقه انحرافی
موسوم به «بردگی جنسی و فراماسونری» و دیگر اقدامات ضدارزشی تنها گوشه ای
از ایرادات محتوایی آن است . یعنی نمایشی در قلب یک کشور اسلامی و در سالن
چهار سوی تئاتر شهر تهران مجوز اجرا می گیرد که منتقدی انگلیسی در تفسیر
آن می نویسد: «هدا گابلر، نمایشی پیش پا افتاده و معمولی با فضایی بد و
اخلاقیات کثیف و آلوده است!!!
یا قبح شکنی ، تئاتر کشور را به جایی می
رساند که در یک نمایش ، در کمال وقاحت ، مراحل زایمان یک زن را در معرض
دید مخاطب می گزارند ! و هیچ چشم ناظری برای جلوگیری از اجرای چنین نمایشی
وجود ندارد ! در شرایطی که یک کارگردان ایرانی که به تازگی به ایران
بازگشته به راحتی در مورد بی حجابی و بی عفتی اظهار نظر میکند و میگوید: در
اجراهای خصوصی راحت ترم چون بازیگرانم حجاب ندارند…میخواستم در مورد
همجنسگرایی نمایش اجرا کنم ولی شرایطش هنوز فراهم نیست!!! ” پرواضح است که
نظارت بر فضای تئاتر برای جلوگیری از فساد اخلاقی در آن تا چه اندازه محدود
است !
غفلت مسئولین و عدم نظارت
سوال اینجاست که آیا تا به حال یک مدیر
فرهنگی به تماشای تئاترهای کمدی موزیکالی که در رقص و آواز و اختلاط زن و
مرد و شوخی های رکیک اخلاقی و جنسی پا را از خطوط قرمز فراتر گذاشته اند،
نشسته است ؟! وقتی تئاتری با حجم وسیعی از اختلاط، رقصیدن و آوازهای غنایی
نیاز هیچ گونه ممیزی ندارد مشخص میشود که دلیل علاقه ی وافر برخی هنرمندان
به اجرای تئاتر علی رغم درآمد محدود آن چیست !! به عبارتی دیگر عدم نظارت
براین فضا ، باعث شده است که برخی هنرمندان این هنر را برای جولان عقاید
خود انتخاب و به دلیل باز و آزاد بودن این فضا ، آن را طلب میکنند .
به هرحال ارائه مجوز به چنین نمایش هایی
از سوی متولیان و مسئولین فرهنگی خیانت بزرگی به فرهنگ ایرانی و اسلامی
است که نادیده گرفتن دغدغه های فرهنگی رهبر معظم انقلاب گویا هدف اصلی آن
است. همچنین رفتارهای سلیقه ای و جابه جایی ها و تعویض های مکرر مدیران
فرهنگی نیز در ایجاد چنین فضای مسموم اخلاقی در تئاتر ، بی تاثیر نبوده است
! در واقع زمانی که مدیر جدید روی کار میآید تمام برنامههای قبلی را
تغییر میدهد و طبق سلیقه فردی عمل میکند .
ضعف نمایشنامه و محتوی در تئاترهای مذهبی و آیینی
اما متاسفانه این معضل انحراف در محتوای
تئاتر ، تنها به نمایش های کپی شده ی غربی محدود نمیشود ، بلکه تئاترهای
مذهبی که هرساله به فراخور مناسبتهای مذهبی و آیینی روی صحنه میروند نیز
دچار ضعف شدید نمایشنامه و حتی اشکال در محتوا می باشند . به واقع به نظر
میرسد در ایران امروز فاصلهی زیادی بین آنچه به عنوان ” تئاتر مذهبی”
وجود و حضور دارد و آنچه باید باشد به چشم میخورد..
تئاتر مذهبی امروز در ایران به ” تئاتر
سفارشی” یا ” تئاتر مناسبتی” تقلیل جایگاه داده است؛ بدین معنی که تئاتر
مذهبی به نمایشهایی گفته میشود که در زمان و مناسبت خاصی و به سفارش یک
ارگان به روی صحنه میرود. هدف این ارگانها از به روی صحنه بردن این گونه
آثار، تنها پر کردن بیلان کاری است و نظارت بر این آثار نیز کمّی است، نه
کیفی. البته کمّی هم نه از آن جهت که بر چه تعداد مخاطب تأثیر میگذارد،
بلکه فقط تعداد اجراها و میزان هزینهکرد ملاک است.
از طرف دیگر، چنین آثاری عمدتاً شعاری
هستند و به لحاظ هنری تنزیل پیدا میکنند و در زمرهی آثار جدی و بدنهی
تئاتر کشور قرار نمیگیرد. به نظر تئاتر مذهبی میبایست راه نفوذش را به
سمت مخاطب غیرمذهبی باز کند و با استفاده از جذابیتهای نمایش، به وسیلهای
برای تبیین و تبلیغ اندیشههای ناب اسلام بدل گردد. در اینجاست که کارکرد
آمیختن تئاتر و مذهب معنی پیدا میکند.
یکی از تئاترهای پرمخاطب مذهبی این
سالها که توانسته به خوبی این اصل را اجرا کند و هر قشری از مخاطب را به
فضای تئاتر دینی و مذهبی جذب کند ، تئاتر ” شبی در کهکشان ها ” است . شبی
در کهکشان ها با استفاده از جذابیت های بصری ، سیر نمایشی مناسب و محتوای
غنی ؛ جای خود را بین مخاطب عام پیدا کرده است . نمایش دیگری که میتوان از
آن با عنوان ” نمایش خوب و غنی مذهبی ” یاد کرد ، نمایش پنچره فولاد با
بازی اکبر عبدی میباشد .
البته برخی فعالان در عرصه تئاتر
ایران، تمایل نداشتن هنرپیشگان به ایفای نقش در نمایشهای مذهبی را دلیل
اصلی مهجور ماندن مفاهیم عالی مذهبی در بین اهالی هنر نمیدانند بلکه
بیتوجهی و سرمایهگذاری لازم در این باره و نگاههای سلیقگی و کج فکریهای
خاص ناظران و متولیان مقوله نمایش در عرصه فرهنگ کشور را دلیل اصلی عدم
اقبال اهالی تئاتر به سوژههای اسلامی و ایرانی میدانند. وجود لابیهای
خاص برای گرفتن کمکهای مالی و تخصیص اعتبارات از دیگر مشکلاتی است که باعث
شده است عرصه تئاتر مذهبی به دست غیر حرفهایها بیفتد!
آن چه حائز اهمیت است بیان این نکته است
که تنها مطرح کردن معضلات و موانع پیش روی تئاتر کشور کمکی به بهبود
عملکرد آن نمیکند ؛ بلکه فقط با برنامه ریزی صحیح و نظارتی درست میتوان
گامی در جهت بهبود وضع اسف بار محتوای آن داشت .