- جمعه ۱۵ مرداد ۹۵
- ۲۰:۲۹
/ دکستر
Dexter
دکستر نام سریالی است بر اساس کتابی از جوزف لیندزی داستان متخصص خون شناسی
پلیس میامی که در خفی به عنوان یک قاتل سریالی به سلاخی قاتلانی که از چنگ
قانون گریخته اند می پردازد
سریال دکستر اکثرا بر پایه ی نریشن هایی بنا شده است که ما از درون دکستر
می شنویم این روش دز جاهایی طنز هایی رو بوجود اورده نکته ی جلب نریشن گویی
علاو بر شناساندن بهتر دکستر طبیعی بودن آن است یعنی به سبک فیلم های
نریشن دار استاندارد این نریتور دانای مطلق نیست و در جاهایی در کمتر از یک
ثانیه مانند انسان های واقعی حرفش را پس گرفته و تغییر می دهد
دکستر کاراکتر اصلی خود را بروی تمشاگار باز می کند تماشاگر در تک تک قسمت
ها با دکستر به معنای واقعی زندگی می کند ترس هایش را می شناسد خشم اش رو
درک می کند و برایش دل می سوزاند
کل سریال بر پایه یک فرمول کلی است سروکله زدن دکستر با عده ای قاتل معمولی
در قسمت های مختلف و دنبال کردن مرحله به مرحله ی یک قاتل حرفه ای تر و
خطرناک تر که معمولا چلنج هایی برای دکستر چه از نظر اعتقادی چه فیزیکی
ایجاد می کند
در پایان هر قسمت دکستر سوالی فلسفی در باره ی فلسفه وجودی خود و نیازش به
کشتن با خود مطرح می کند (درست عین یک انسان واقعی که هر از گاهی با خود
زندگی اش را مرور می کند) کتماشاگر را به فکر وا می دارد
بازی مایکل سی هال به نقش دکستر پر از جزییات است او به خوبی می داند چگونه
خود را کنترل کند و جایزه های بی شماری که گرفته نیز نشان دهنده این است
البته بازی جنیفر کارپنتر به نقش دبرا خواهر دکس نیز عالی است او به خوبی
صلابت لازمه ی یک پلیس و همین طور شکنندگی و آسیب پذیری یک دختر جوان را در
بازی اش به نمایش گذاشته
نکته ی جالب این است که با وجود موضوع سریال (سلاخی قاتل های سریالی) ما
خشونت چندش آور زیادی (بر خلاف نمونه هایی مثل اسپارتاکوس) که اسلشر و چندش
آور باشد را شاهد نیستیم
سریال در کل یکی از بهترین هاست در حال حاضر 2 قسمت از فصل هفتم مانده تا
این فصل به پایان برسد و تا به حال این سریال افت نداشته و آب بندی هم
نداشته در هر فصل ما جنبه های جدیدی از دکستر را شاهد هستیم
در آغاز شاید کمی ریتم کند تمشاگر را پس بزند ولی کم کم به اوج می رسد و در چند قسمت پایانی فصل اول نفس در سینه ی تماشگر حبس می شود
در کل سریال عالی است و امتیاز من به این سریال 9.5 از 10 (از لاست هم بالاتره به نظر من)
در متن بعدی بع معرفی کاراکتر های کلیدی می پردازم
کاراکتر های کلیدی
دکستر مورگان : کارشناس خون شناسی (کسی که با بررسی چگونگی پاشیدگی خون
مقتول چگونگی قتل و لوازم قتل رو تشخیص میده ) پلیس میامی در کودکی یتیم می
شود (که به دلیل اسپوبل توضیح نمی دهم چگونه ) و توسط هری مورگان پلیس
میامی به فرزند خواندگی پذیرفته می شود او میل زیادی به کشتن دارد و برای
همین طبق یک دستور العمل نیاز خود را با کشتن قاتلینی که از چنگ قانون
گریخته اند برطرف می کند روش او به این گونه است که اول با کیم کردن به
عنوان یک انسان عادی حرکات و عادت های شکار خود را بررسی می کند و در موقع
مناسب با سرنگ بیهوشی وی را بیهوش کرده و در منطقه ای دور تا دور پلاستیک
پوشیده به میز می بندد , عکس هایی از مقتولان وی را بهش نشان داده و با
برداشتن یک قطره از خون وی و نگهداری اش در اسلاید خون اورا سلاخی می کند و
به درون دریا می اندازد دکستر نام نیاز خود به کشتن را مسافر تاریکی
گذاشته است
هری مورگان : پدر ناتنی دکستر و پدر واقعی دبرا او در کودکی دکستر را طی یک عملایت پلیسی میابد و در درونش حس دلسوزی به وی پیدا کرده و اورا به فرزند خواندگی قبول می کند در سنین نوجوانی دکس شاهد علاقه ی دیوانه وار دکس به کشتن می شود و برای این که دکستر با مشکل روبرو نشود دستور العملی برای وی تهیه می کند که دکستر چه کارهایی بکند و نکند ت گیر نیفتد و انسان هایی که برای بقیه خطرناکند را از بین ببرد در سریال از همان فصل یکم تا کنون وی خیلی وقت است که فوت کرده و به صورت ضمیر ناخودآکاه دکس گاهی ظاهر می شود یک جورایی می توان گفت او همان مسافر تاریکی دکستر در ذهن اش است تنها موردی که هنوز آن چنان مشخص نشده این است که آیا خود هری نیز یک قاتل سریالی شبیه دکستر بوده یا نه
دبرا مورگان : خواهر ناتنی دکستر که از کودکی با وی خیلی جور بود دبرا زنی است که یاد گرفته تا در محل کار خشن و مردانه عمل کند (بد دهنی بیش از اندازه اش نمونه ای از این نوع اخلاق هاست) ولی در درون دختری است آسیب پذیر و حساس او وابستگی خاصی به دکستر دارد و همین یک مشکل اساسی برای دکستر است دبرا در طی سریال تغییرات زیادی می کند و روابط زیادی را می گذراند که اورا فولاد آب دیده می کند ولی فصل هفتم برای دبرا آزمونی سخت است چرا که بدتزین چیزی را که می توانست تصور کند تجربه می کند
ماریا لاگورتا : ستوان میامی و رئیس دکستر و دبرا که در مقاطعی مشکلاتی برای دکستر درست می کند
آنجل باتیسیتا : کارآگاه جنایی میامی و دوست قدیمی هری که حکم یک پدر معنوی را برای دبرا و دکستر در نبود پدرشان دارد او یک گرگ سرد و گرم چشیده است و به خوی و خون سردی از پس مشکلات بر می آید و به دبرا کمک فرآوانی می کند تا در میان جنایت های بی رحمانه و چندش آور بتواند به خوبی پیشرفت کند
Game Of Thrones / بازی تاج و تخت
جرج آر آر مارتین (1948) تاقبل از شروع نوشتن مجموعه کتاب های ترانه یخ و آتش 11کتاب منتشر کرده بود . 6 مجموعه داستان کوتاه و پنج رمان . مارتین از 21 سالگی به صورت حرفه ای برای مجلات داستان کوتاه های علمی-تخیلی می نوشت و می فروخت . مارتین هم چنین مدتی هم برای سریال مشهور Twilight Zone نویسندگی کرد اما شهرت اصلی او بخاطر نوشتن مجموعه کتاب ها با عنوان ترانۀ یخ و آتش است . مجموعه ای که متاثر است ازکتاب آیوانهوی سر والتر اسکات(1820) و وقایع جنگ رزها (جنگ رزها نام جنگهایی بود که در نیمهٔ دوم سدهٔ پانزدهم در فاصلهٔ سالهای ۱۴۵۵ تا ۱۴۸۵ بین دو خاندان قدرتمند لانکاستر با نشان «گل سرخ» و یورک با نشان «رز سفید» و طرفدارانشان در انگلستان درگرفت. علت این درگیریها تلاش هر یک از دو خاندان برای رساندن یکی از اعضای خود به پادشاهی انگلستان بود. در طی این نبردها هریک از دو طرف گاه پیروز میدان بودند اما سرانجام هنری تیودور از خاندان لانکاستر در ۱۴۸۵ موفق به شکست دادن ریچارد سوم از خاندان یورک شد و با عنوان هنری هفتم تاجگذاری کرد. او سپس با الیزابت یورک ازدواج نمود و موجب اتحاد دو خاندان و پایان یافتن جنگ شد. ) است .مارتین نوشتن مجموعه را از سال 1991 آغاز کرد و در سال 1996 اولین کتاب مجموعه (که در ابتدا قرار بود سه گانه باشد) را با عنوان بازی تاج و تخت ها منتشر ساخت . در زمانی که حدود 1400 صفحه از مجموعه را نوشته بود ، مارتین احساس کرد حرفهای بسیاری مانده و جا برای دو سه گانه وجود دارد بنابراین پس از هماهنگی با انتشارات بنتام به طور رسمی اعلام شد که مجموعه کتابهای ترانه یخ و آتش ( که نامش برگرفته از شعر یخ و آتش رابرت فراست است) شش کتاب را مشتمل خواهد شد . پس از انتشار کتاب حدودا هزار صفحه ای سوم مارتین در نظر داشت فضا و داستان کتاب چهارم با پنج سال اختلاف زمانی نسبت به وقایع کتاب سوم شروع شود تا کاراکترهای کودک و اژدها های داستان بزرگ شوند اما بعدتر تصمیم گرفت تا به ماجراهای کتاب چهارم شخصیت های دیگری راهم اضافه کند بنابراین کتاب چهارم و پنجم وقایع شان بلافاصله بعد از داستان های کتاب سوم شروع می شود و در یک خط داستانی موازی هر کدام به بعضی از شخصیت ها می پردازند . با این تصمیم مجموعه تبدیل به هفت کتاب خواهد شد ولی همانطور که مارتین هم اعلام کرده احتمال بیشتر شدن تعداد کتاب ها بازهم وجود دارد .
تا به حال پنج کتاب از این مجموعه در 4273 صفحه چاپ شده است و هر کدام از دو کتاب باقی ماند بالغ بر 1500 صفحه خواهند بود . وقایع داستان هرچند ساختگی و خیالی است اما می توان در کاراکتر ها و خانواده ها و وقایع مشابهت هایی با تاریخ و قومیت های مختلف یافت . دو کتاب اخیر هرکدام با فاصله پنج ساله نوشته و عرضه شدند و هر دو جزو پرفروش ترین کتاب های سال آمریکا بودند . مارتین شسصت و چهارساله که هم اکنون مشغول ششمین مجلد مجموعه است خطوط روایی حیاتی دو کتاب باقی مانده را به ناشر و یکی از دوستانش اطلاع داده که در صورت فوت یا ناتوانی مجموعه را به پایان برسانند همچنین بعد از شروع مجموعه تلویزونی بازی تاج و تخت ها ، دیوید بنیوف ( خالق سریال) هم در جریان چند و چون پایان مجموعه قرار گرفته است .
متاسفانه تابحال ترجمه ای از کتاب های مارتین در ایران صورت نگرفته و نسبت به نثر و فصاحت کتاب ها نمی توان قضاوتی کرد و آنچه در ایران از مارتین و مجموعه کتابهایش می دانیم به واسطه مجموعه تلویزیونی بازی های تاج و تخت است . سریالی عظیم و غنی که هر فصل به میزان محبوبیت و طرفدارانش افزوده می شود و با واکنش های بهتری مواجه می شود . مجموعه ترانه یخ و آتش، آنچنان که با پیشروی سریال می بینیم ، متمرکز بر یک خانواده به عنوان پیشبرنده و آنچه با عنوان «قهرمان» یا «پروتاگونیست» در ذهن تداعی می شود، نیست . از ویژگی ها رمانهای مارتین غیرقابل پیش بینی بودن بودن آن است به طوری که با وجود حدودا 31 شخصیت به عنوان راوی اصلی می توان انتظار حذف ( در واقع مرگ) هر یک از شخصیت های داستان باشیم . همانطور که شخصیت مرکزی رمان اول ، ند استارک، در پایان رمان به قتل می رسد و همانطور که در دو فصل آتی سریال ( و کتابها) می بینیم که شخصیت های ( تابحال) مرکزی داستان کشته می شوند . ویژگی دیگر رمانها سیاه و سفید نبودن شخصیت هاست . هرچند خانواده استارک ، دناریس تارگرین و تایرون لنیستر همراهی برانگیزتر هستند و مطابقت بیشتر با مفهوم معمول از یک پروتاگونیست دارند اما شخصیت های به ظاهر منفی اصلی داستان هرکدام داستان خاص خود را دارند و سرتاسر سیاه و منفی نیستند . این کاراکترها آنقدر خوب پرداخته شده اند که در لحظات بسیاری همراهی و احترام تماشاگر ( و خواننده) را بر می انگیزانند ( مثل شخصیت استانیس براثیون ، جیمی لنیستر و تایوین لنیستر ) . علاوه بر شخصیت های مثبت داستان هم نشان دادند می توانند غیر قابل پیش بینی باشند . در واقع آنچه در این مجموعه کتاب برآن تمرکز می شود هیچ شخصیت خاصی نیست بلکه کتابها بر وقایع و داستان گویی محض متمرکز اند همانطور که در حقیقت دنیای ما شخصیت ها متولد می شوند ، بعضی در تاریخ به یاد می مانند ، بعضی از یاد می روند ، بعضی اعمال قهرمانانه انجام می دهند بدون آنکه بی نقص باشند و بعضی اعمال شرورانه انجام میدهند بی آنکه پلیدی مطلق باشند . افراد می آیند و هرکدام داستانی دارند اما هیچ کدام نمی مانند و می روند و تنها از آنها داستانشان می ماند .
حقیقتا مجموعه ترانه یخ و آتش از نظر اعتبار به مجموعه هایی چون ارباب حلقه های جی آر آر تالکین و مجموعه نارنیای سی اس لوییس تنه می زند و به همان اندازه که داستان سرگرم کننده و جذابی دارد پیام استعاری و موازی کاری با دنیای واقعی را شامل می شود . در آنسو ، شبکه اچ بی او نیز سریالی به غایت دیدنی و عظیم را از کتابهای مارتین تدارک دیده و حق مطلب را ادا کرده است . و تماشاگران زیادی در سرتاسر دنیا را شیفته دنیا ، وقایع و شخصیت های این مجموعه سترگ ساخته است .
Friends / دوستان
از 1994 تا 2004 شبکه nbc یکی از بهترین کمدی های همه دوران ها را پخش کرد سریالی که همه جوایز و رکورد ها را کسب کرد و به بخشی از فرهنگ مردم آمریکا و حتی جهان تبدیل شد اما هدف من از نوشتن این مطلب کپی کردن یکسری اطلاعات و نکاتی که در هر سایتی گیر می آید نیست بلکه میخوام به این سوال اساسی بپردازم که چرا friends تا این حد بی نظیر است ؟
به عنوان کسی که 1 بار کل 10 فصل سریال را دیدم و حال شروع به دیدن دوباره آن کردم همیشه این سوال برایم مطرح بوده که چه چیزی باعث میشه اینچنین شیفته و حتی معتاد این سریال شوم در شرایطی که بعد از دیدن 2 فصل breaking bad با وجود جذاب و گیرا بودن آن سریال منو قانع نکرد که حتما باید در یک هفته فصل سومشو ببینم کاری که friends کرد. شاید بعضی ژانر کمدی سریال را علت استقبال از آن بدانند در حالیکه علت این استقبال و جذابیت جهانی چیز های مهمتری است.
مهمترین علت جذابیت این سریال تم و موضوع اصلی سریال است : روابط
یک موضوع همیشه جذاب برای همه انسان ها با هر طرز تفکری در هر نقطه ای از جهان ، دنیای پر پیچ و خم و پیچیده روابط است. معمولا همه انسان ها از داشتن روابط جدید و بهتر استقبال می برند و بارها شنیدیم که دنیا امروز عصر ارتباطات است و در دنیا امروز کسانی موفقند که توانایی ایجاد ارتباط بهتری دارند این دقیقا همان نکته ای است که سازندگان friends از آن بهره گرفتند انها با تبدیل کردن روابط از تم به موضوع سریال شما را در یک ماز پیچ در پیچ وارد می کنند که نمیتوانید به راحتی از آن خارج شوید . ضرورت و جذابیت روابط برای انسان ها یک موضوع محدود به امروز و دیروز نیست به همین دلیل friends هنوز هم محبوب است و قطعا در آینده هم محبوب خواهد ماند. شاید بپرسید چرا سریال های دیگری مثل big bang یا how i met تا این حد موفق نبودند علت اصلی آن بدون شک گره خوردن دو عامل فنی و هنری مهم در سریال friends یعنی بازیگران فوق العاده که هر کدام کاملا با شخصیت خود ، علایق و عادات آن یکی شدند طوری که غیر از aniston دیگر بازیگران سریال کمتر در فیلم ها و سریال های دیگه موفق و پذیرفته شدند. به واقع میتوان گفت بازیگران این سریال نقش خود را زندگی کردند و سازندگان سریال مارتا کافمن ، دیوید کرین ، کوین برایت ، ادم چیس و کمپانی های nbc و warner bros و ... همه بهترین عملکرد خود را به جا گذاشتند. فراموش نکنید نویسندگان این سریال نه یک نفر و دو نفر بلکه بیش از 7 نفر بودند و برای تک تک شوخی ها و موقعیت ها فکر و برنامه وجود داشته است ( چیزی که هم از خود سریال و هم از پشت صحنه آن می توان فهمید ). در طول کار ایرادات کارگردانی وجود دارد اما فیلمنامه نویسی تقریبا بدون نقص و کامل و بازی ها در حد شاهکار است.
درباره فکر و برنامه پشت شوخی ها صحبت کردم لازم است درباره این موضوع مهم هم صحبت کنیم که ایده اصلی پشت کل سریال چیست آیا فقط خنداندن؟ سریال دوران های مختلف زندگی 6 جوان نیویورکی را تعریف می کند که گاهی اوقات با سختی ها دست و پنجه نرم میکنند ( صحنه ای را به یاد آورید که جویی پول تلفن و تلویزیون کابلی را ندارد بدهد )و گاهی اوقات در اوج موفقیتند ( صحنه ای که جویی 2000 دلار به مونیکا قرض می دهد.) سازندگان در واقع در پی ترسیم یک مسیر راه و یک سبک زندگی برای جوانان جامعه خود در دهه 2000 هستند جوانانی که باید روی پای خودشان بایستند ( جایی که ریچل کارت اعتباری را از بین میبرد) و از پس مسائل و مشکلاتشان با محیط کار و درس و دوستان و جامعه و به طور کلی روابط جدیدشان با دنیا جدید بر بیایند.
و مهمترین چیزی که friends به من آموخت این بود که وقتی ذهنتون به هیچ جا قد نمیده و مشکلات مختلف ریخته سرتون از تکنیک شوخی و خنده و روحیه مثبت استفاده کنید.
اگر این سریال را ندیدید و از زندگی نمی افتید( ما که از درس و کارمون افتادیم) پیشنهاد می کنم ببینید و اگر دیدید نظرات و انتقادات خود را درباره مطلب من درباره سریال بنویسید.
Da Vinci's Demons / شیاطین داوینچی
به علت استقبال بیش از حد مردم از سریال های تاریخی به خصوص سریال هایی با مضمون دوره ی رنساس (مانند The Tudors و The Borgias) شبکه ی Starz تصمیم به ساخت سریال جدیدی درمورد این دوره و یکی از سرشناسان آن یعنی لئوناردو داوینچی گرفت. در این سریال Tom Riley قرار است در نقش داوینچی و Lara Pulver در نقش Clarice Orsini بازی کنند.David S. Goyer نیز تهیه کنندگی این سریال را بر عهده دارد.
این سریال یک سریال درام تاریخی ست ولی این به این معنا نخواهد بود که ما در این سریال جنبه های تخیلی نمی بینیم! در حالی که David Goyer بر این امر پافشاری می کند که این سریال ۹۰%-۸۵% بر پایه ی تاریخ است ولی ما در این سریال بیشتر از این ها شاهد جنبه هایی جز تاریخی خواهیم بود. که البته David Goyer در میان صحبت هایش به این نکته نیز اشاره کرد که یکی از پیام های این سریال این است که “تاریخ دروغ است!”
برای مثال یکی از بخش های افسانه ای این سریال داستان ملاقات با پرنس رومانی یعنی Vlad Dracul است که همگی او را به نام Dracula می شناسند!
در طول تاریخ درمورد زندگی خصوصی لئوناردو داوینچی افراد بسیاری تحقیق کرده اند و زندگی عجیب داوینچی افراد زیادی را به تفکر و تعمق واداشته است. یکی از نکاتی که همیشه مورد توجه محققان و حتی افراد عادی قرار می گرفت روابط داوینچی بود. این گونه هم که از Trailer این سریال پیداست در این سریال نیز به این نکات توجه شده و لئوناردو داوینچی را در رابطه ای نزدیک با چندین زن نشان می دهد.
طبق گفته ی برخی از دست اندرکاران این سریال، در این سریال داوینچی به صورت یک ابرقهرمان دوره ی رنسانس نشان داده شده است! این امر اتفاقی نیست. طبقه گفته های David Goyer شاید حتی بشود داوینچی را با Bat Man مقایسه کرد! هر دو مرموز، تا حدی خشن و هر دو درون یک غار آزمایشاتی انجام می دادند و همان طور که David می گوید طرح اصلی شنل بت من از یکی از نقاشی های داوینچی از یک گلایدر گرفته شده است.
ولی تفاوت بزرگ این دو فرد این جاست که داوینچی ماشین هایی برای جنگ می سازد، اهل مهمانی و روابط مختلف است و اسب سواری می کند در حالی که بت من این گونه نیست!
فارگو مجموعه تلویزیونی در ژانر کمدی سیاه، جنایی و درام است که از داستانی واقعی و بر اساس فیلمی با همین نام ساخته برادران کوئن الهام گرفته است. نوح هالوی نویسنده این مجموعه تلویزیونی است و از تهیه کنندگان این مجموعه نیز برادران کوئن می باشند. (ویکیپدیا)
oooooooooooo | ” | oooooooooooo |
گذر
عابری به نام لورن مَلوو (با بازی بیلی باب تورنتون) به شهر کوچک
مینهسوتا میافتد و مردم آنجا را با خشونت، خباثت و افکار مخربش تحت تاثیر
خود قرار میدهد. از جمله یک مسئول فروش بیمه به نام لِستر نایگارد (با
بازی مارتین فریمن)؛ فاجعهای رخ میدهد. طبق اذعان سریال اتفاقات داستان
بر اساس وقایعی است که در سال ۲۰۰۶ اتفاق افتاده است. |
||
oooooooooooo |
“
|
oooooooooooo |
اطلاعات سریال:
بازیگران و شخصیتها:
ووووBilly Bob Thornton وووودر نقش Loren Malvo |
||
ووووMartin Freeman وووودر نقش Lester Nygaard |
||
ووووColin Hanks وووودر نقش Gus Grimly |
||
ووووAllison Tolman وووودر نقش Molly Solverson |
||
ووووOliver Platt وووودر نقش Stavros Milos |
||
ووووKate Walsh وووودر نقش Gina Hess |
||
ووووRussell Harvard وووودر نقش Mr. Wrench |
||
ووووAdam Goldberg وووودر نقش Mr. Numbers |
||
ووووBob Odenkirk وووودر نقش Bill Oswalt |
||
ووووKeith Carradine وووودر نقش Lou Solverson |
||
ووووGlenn Howerton وووودر نقش Don Chumph |
||
ووووJoey King وووودر نقش Greta Grimly |
پ
داستان سریال « فلش » از زندگی جوانی کاملا معمولی به نام "باری آلن" آغاز می شود . وی قربانی تمسخر به دلیل ضعف جسمانی در دوران کودکی است و همچون همه ابر قهرمانان ،قادر به یافتن شریک مناسب زندگی عاطفی خود نیست.
ماجرای این سریال – به زبان ساده – از انفجاری در" پردازشگر شتاب دهنده ذرات" در سنترال سیتی (زیر نظر دکتر هریسون ویلز) آغاز می شود.این انفجار باعث شده تا جهش های متعددی در بدن برخی از شهروندان که در معرض تابش اشعه قرار گرفته اند، روی دهد.
جالب آنکه تاثیر اشعه بر انسانها ، ارتباط تنگاتنگی با حالات و موقعیت آنان دارد. مثلا باری الن در اثر اصابت این اشعه توانایی حرکت با سرعتی اعجاب آور را کسب می کند و شخصی که در "اتاق گاز" در انتظار اعدام است،به موجودی با گاز سمی مبدل می شود. نکته انجاست که موجودات خارق العاده در این سریال به دو گروه خیر و شر تقسیم می شوند اما "ضد قهرمانان" بسیار نیرومندتر از قهرمانان نیک سرشت به نظر می رسند.در واقع گروه کثیری از"انسانهای صاعقه زده" متمایل به شرارت اند و تنها گروه ناچیزی به "نیک رفتاری" تمایل می یابند. صرف نظر از علت این نوع نگاه در فیلمنامه، شاید بتوان نتیجه گرفت که این سریال معتقد به "شرارت ذاتی انسان" است. به عبارت دیگر؛ انسانها ذاتا متمایل به شر هستند و اگر توان و ابزار لازم برای آنها فراهم شود، شر وجودی خویش را از قوه به فعل تبدیل می کنند![/b][/size][/b]
هنگامی که به تماشای سریال " فلش" نشسته اید غالبا منتظر روایتی از جنس اَبَرقهرمان های سینمایی هستید: قهرمانی خوش تیپ و خجالتی،دختری زیبا ودلربا، ضد قهرمانی شرور و احیانا شوخ طبع،انفجار های بزرگ و فراوان،باران گلوله ، لگد پرانی و...اما این سریال در پردازش شخصیت ابر قهرمان خود – باری الن – دچار ضعف است. صفات بارز این شخصیت بخوبی به بیننده منتقل نمی شود. گذشته او به روشنی توصیف نشده و تعامل او با توانایی هایی که در اختیار دارد ،نکته تازه ای به بیننده ارائه نمی دهد.این ها البته به معنی بی ارزش قلمداد کردن سریال فلاش نیست اما مایلم به این نکته اشاره کنم که حتی بعد از تماشای بخش عمده ای از سریال، هنوز تصویری از شخصیت ابرقهرمان سریال بدست نمی آید. و این به معنای شکست خالق سریال در مقام "شخصیت پردازی" و "تیپ سازی" است.
هر فردی از تماشای قهرمانی که دختر جوانی را از مهلکه نجات میدهد و یا کودکی معصوم با چشمان آبی را از چنگال نیروهای خبیث میرهاند و به جنگ با اشرار همت می گمارد لذت می برد اما بیننده پرو پا قرص اینگونه اثار سینمایی ، توقع دارد با ابرقهرمانی زنده و قابل هضم ودارای هویت خاص خود روبرو شود و نه یک جوان امریکایی تکراری با نقاب برچهره که برای نجات جهان قد علم کرده است .البته تعداد کمی از آثار اَبَرقهرمانی به چنین توفیقی دست یافته است.
روال داستان در سریال صاعقه ، یکسان است: موجود شروری خلق می شود، "باری الن" به جنگ با او می شتابد اما در این نبرد با شکست مواجه می شود. در این زمان به سراغ همکاران خود در آزمایشگاه میرود و سرانجام نیز ضد قهرمان را به زانو در می آورد. نکته انجاست که تمام این رویداد ها الزاما باید طی 45 دقیقه روی دهد.اما شاید اگر این سریال الزامی به رعایت این قاعده نداشت ، در مقام پردازش داستان و شخصیت پردازی به مراتب موفق تر می نمود.
علی رغم ضعف هایی که برشمردیم ،سریال صاعقه برای علاقمندان به ماجرا های هیجان انگیز و میخکوب کننده ،(بخصوص هنگام صرف پیتزای دو نفره) انتخاب خوبی است
Downton Abbey / دانتون ابی
در مورد سریالـ
این سریالِ تحسین شده، درامی تاریخیست که توسط شرکت های مالکِ شبکه ی انگلیسی itv و آمریکایی PBS تهیه شده و از این دو شبکه هم پخش میشود. البته پخش کننده ی اصلی سریال itv انگلستان هست و PBS با تاخیرِ چند ماهه سریال رو در آمریکا پخش میکنه.
تابحال دو فصل از این سریال شامل ۱۵ قسمت بعلاوه ی یک قسمتِ ویژه ی کریسمس پخش شده و فصل سوم سریال هم که از فوریه فیلمبرداری خودش رو آغاز کرده، از سپتامبر ۲۰۱۲ پخش خواهد شد. فصل سوم این سریال شامل ۱۰ قسمت خواهد بود .
مدت زمان هر اپیزودِ این سریال هم بطور متوسط ۵۰ دقیقه هست .
نویسنده ی این سریال جولین فلوز هست که در کارنامه ی خودش نوشتن فیلمنامه برای فیلمهایی نظیر Tourist، Vanity Fair و Shadowlands رو داره. همچنین فلوز اسکارِ بهترین فیلمنامه ی غیر اقتباسی رو برای فیلم Gosford Park به خانه برده. فیلمنامه ی سریال جدید Titanic هم از کارهای اخیر فلوزِ ۶۱ ساله هست .
شاید جالب باشه که بدونید خودِ جولین فلوز هم اشراف زاده است و با زیر و بم زندگی اشرافی آشنایی کامل دارد.
داستان سریالـ
داونتون ابی واقع در یورک شایر، محل زندگی ارل و کنتسِ گرنتهام هست. جایی که داستانِ زندگی اشرافی خانواده ی کراولی و آشنایانشون و پیشخدمت های اون ها در طول سال های سلطنت شاه جورج پنجم روایت میشه .
داستانی که از سال ۱۹۱۲ و غرق شدنِ کشتی عظیم تایتانیک شروع و در سال های بعد با آغاز جنگ جهانی اول دنبال میشه . اتفاقاتی که زندگی این خانواده رو تحت تاثیر خودش قرار میده .
در این بین خبرِ مرگ وارث آقای کراولی و خطر از دست دادن عمارت و املاک، ازدواج دخترها، اقداماتِ پیش خدمت ها، شروع جنگ و اتفاقات کوچک و بزرگ دیگری هم هست که هر چه بیشتر این خانواده رو به چالش میکشه.
استقبال بینندگان و منتقدان از سریالـ
برای تهیه ی هر قسمت سریال داونتون ابی بطور میانگین یک میلیون پوند هزینه شده اما بازخوردها نشان از این داره که این مبلغ در جای درستی هزینه شده و نتیجه سریالی بوده که هم از طرف بیننده ها و هم منتقدان مورد استقبال قرار گرفته .
بطوریکه هر قسمت داونتون ابی در انگلستان بطور میانگین ۱۰ میلیون بیننده برای هر قسمتِ فصل اول و ۱۱ میلیون بیننده برای هر قسمتِ فصل دوم داشته . بیننده های آمریکایی سریال هم حدودا ۶ میلیون نفر برای هر اپیزود بودند. به عبارت دیگه تنها فصل اول این سریال رو بیش از ۱۰۰ میلیون نفر تماشا کردند .
اما جدا از استقبال بالای بینندگان، منتقدان هم استقبال فوق العاده ای از سریال داشتند.
بطوریکه امتیاز این سریال در سایت معتبر متاکریتیک ۹۲ از ۱۰۰ هست و بالاتر از بسیاری از سریال های محبوب آمریکایی قرار گرفته.
موفقیت دیگر داونتون ابی جدا از استقبالِ بالای مخاطبان و جوایز متعددی که برده، ورود آن به کتاب رکوردهای جهانی گینس هست. در ویرایش جدید این کتاب نام داونتون ابی به عنوان "تحسین شده ترین سریال تلویزیونی از سوی منتقدان" ثبت شده است.
این سریال از ابتدای پخش خودش نامزد دریافت بیش از ۴۰ جایزه ی معتبر شده است که از این میان موفق به کسب ۱۶ جایزه شده. از جمله مهمترین جوایز این سریال میشود کسبِ ۶ جایزه ی معتبر Emmy برای کارگردانی، نویسندگی، بازیگر مکمل زن، فیلمبرداری، طراحی لباس و بهترین مینی سری رو نام برد ...
اما این سریال در فروش نسخه ی DvD خودش هم آمار خیره کننده ای بجای گذاشته. بطوریکه سرعت فروش نسخه های دی وی دیِ داونتون ابی در آمازون از سریال های محبوب و موفق آمریکایی نظیر Wire، 24 و Friends و Sopranos هم پیشی گرفته.
هر چند آمازون طبق سیاستگذاریهای تجاری خودش آمار دقیق فروش این مجموعه دیویدی را اعلام نکرده اما جان بامفری، مدیر بخش دیویدی و موسیقیِ سایت آمازون در بریتانیا در این مورد گفته: "سریال داونتون ابی یک پدیده است و از همان روز اول که روی آنتن رفت موفق بود. فروش مجموعه دیویدیِ فصل اولِ این سریال آن را به پرفروشترین مجموعه ما بدل کرده و فروش آن حتی از سریالهای موفق آمریکایی یا سریالهای محبوب و قدیمی بریتانیایی هم بالاتر است.»
پخش جهانی این سریال هم موفقیت آمیز بوده بطوریکه بیش از ۱۰۰ کشور جهان داونتون ابی رو پخش کردند .