- يكشنبه ۱۷ مرداد ۹۵
- ۱۶:۴۸
ممکن است اخیرا با راه افتادن موج سریالهای اقتباسی از روی کمیکها یا گرافیک ناولها و به واسطهی سریالهایی مثل سوپرنچرال یا اصلا سریال اختصاصی خودش، اسمش را شنیده باشید.شاید هم جز معدود افرادی باشید که به واسطه ی سندمن نیل گیمن یا ران اختصاصی خودش توسط مایک کری اسم او را شنیده اید یا شاید حتی پیش از آن در متون عهد عتیق یا آثار اپیک پوئتری مانند کمدی الهی دانته آشنایی یا پیوندی خاص با نامش داشتهاید.
مهم این است که امروزه می توان لوسیفر را نامی آشنا در میان علاقه مندان به فرهنگ مصور یا مدیا دانست. ولی لوسیفری که امروزه در میان این عده از او یاد می شود کیست؟و یا به طور دقیق تر چیست؟آیا او تعریفی کهن مطابق با اصول دانته و عصر عتیق دارد؟ یا توسط دنیایی فانتزی که در آن ساختار چیز دیگری است تعریفی جدید و چه بسا بهتر دارد؟
شاید در ابتدا باید به زیرساختار گوشه چشمی گمارد تا تصویرکلی برایمان آشکار شود؛ زیرساختاری که گیمن در شماره های ابتدایی سندمن برای کاراکتر بنا نهاد و در ادامه باعث شکل گیری ساختاری متفاوت از سوی نویسنده ی دیگری به نام کری شد.
زیرساختار گیمن مربوط به زیباترین فرشتهی خالق بود که پس از نافرمانی از او گرفتار هبوط می شود و محکوم به حکمرانی در قلمرویی نفرین شده موسوم به دوزخ میگردد؛ شاهزاده ای که سقوط غرورش را در نکوبیده است و همچنان رفتاری مکرآمیز توام با غرور دارد و مهمتر از همه فرشتهای که از حکمرانی دل زده شده است و میل به متارکه دارد.
همین زیرساختار باعث شکل گیری ایدهی نهایی برای کری شد تا در رانی ۷۵ جلدی زیر و بم کاراکتر را به رخ بکشد.
لوسیفری که مایک کری نمایش می دهد خاصّه های ابتدایی و کلاسیک گیمن را دارد و با چاشنی قوی کری همراه است.وی در طی این ران با مهارت، روایت لوسیفری را تعریف می کند که از بازگشت خود به زمین لذت میبرد ولی سیر فلک و جبر هستی او را لحظهای آرام نمی گذارد و ماجراهای مرگ باری را اعم از خیانت های بهشتیان که کم شبیه خیانت های عمو سم به پادوهای سابق خود نیست و یا بازپسگیری بالهایش که استعاره ای از کمال گرایی است را برای او پدید می آورد.
اما مهم ترین مشخصه در داستان کری ساختار فوق الذکر است؛ کری در طول داستان به زیبایی با حفظ زیرساخت گیمن ساختار شکنی میکند و سازه ای جدید در ذهن مخاطب فرم می دهد.در این سازه شما با یکی از ارکان حیاتی روایت کری آشنا می شوید؛زاویه ی دید یا به قول معروف پرسپکتیو !
نگاه شما با سازه ی شکل گرفتهی نویسنده در ذهن شما به قضیه جهتی متفاوت می دهد.نگاه این زاویه برچسب شیطان یا طرد شده یا طرف غلط ماجرا را به لوسیفر نمی زند بلکه او را با عنوان سامائل زیباترین و بهترین فرشته ی خالق معرفی می کند که تنها دلیل هبوطش آزادی خواهی و رهایی است.فرشته ای که پس از دیدن اراده ی پدرش بر کل کائنات تصمیم به ترک بهشت و رفتن به جهنم را می گیرد ولی پس از مدتی کاشف به عمل می آورد که حکمرانی بر دوزخ هم نشانه ی دیگری از کنترل و احاطه ی پدر اوست.گمانم که در این هماوردگاه ایده ها حتی بتوان به لوسیفر به چشم پسری ناراضی نگاه کرد.
کانسپتی که کری در این روایت القا می کند حاکی از نقص دیدگاه ما و نتایج برآوردهای ما از طرف درست داستان است.در خاطره بازی کری شیطان مفهومی نیست که انسان ها را فریب می دهد بلکه شیطان فقط به فکر منافع خود است و انسان ها مسئول تک تک کارهای خود هستند و شیطان و مفاهیمی این چنین شاید تنها استعارههایی برای نشان دادن جنبه ای دیگر و یا ملموس جلوه کردن آن باشد.
جنبه ی آزادی خواهی لوسیفر به جایی می رسد که آفرینش جدیدی را رقم می زند و آفریده های آن را از پرستش منع می کند یا جایی دیگر که با مفاهیم انتزاعی سرنوشت و تقدیر در می افتد و برای فرار از دست تقدیر یا نقشهی خداوند کلید دوزخ را به مورفیوس اعطا می کند و به سوی زمین بال می گستراند.
شاید در نهایت حقیقت تلخی که لوسیفر به آن آگاهی یافت این بود که در زندگی و یا حداقل سرابی از زندگی که ما در آن به ادامه ی حیات می پردازیم حقیقتی و یا چیزی تحت عنوان آزادی واقعی وجود ندارد و یا شاید دلیل ترک کائنات(توسط دریچه ای به خارج از خلقت و به سوی نیستی) و مفهومی که به چشم من به عنوان ناظر رنگ بوی مرگ دارد نیز همین باشد.
لوسیفر: چرا همیشه من رو برای تمام شکست هاشون سرزنش میکنند؟ اون ها جوری از من اسم میبرند که انگار من تمام عمرم رو روی شونه هاشون میگذرونم و و به کارهایی مجبورشون میکنم که در غیراین صورت براشون زننده جلوه می کند؛ “شیطان گولم زد” من هیچ وقت هیچ کس رو مجبور به هیچ چیز نکردم.هرگز،اون ها زندگی های کوچک خودشون رو میکنند.من برای اونها زندگی نمیکنم.