- دوشنبه ۱ شهریور ۹۵
- ۲۲:۰۹
پس جنگ جهانی دوم، اوضاع دنیا پر از آشوب و پریشانی بود در چنین فضایی نویسندگانی بالیدند که امروز از آنها به عنوان ستارگان بی بدیل ادبیات پلیسی نام برده می شود: ژرژ سینمون، آگاتا کریستی، ریموند چندلر و....
«آگاتا کریستی» که کتاب هایش پس از کتاب مقدس و مجموعه آثار شکسپیر پرفروش ترین کتاب ها در سطح جهان است. در سال 1891 به دنیا آمد. با این که شش رمان عاشقانه هم نوشت اما شهرت آگاتا کریستی مدیون داستان های پلیسی اوست.
کارهای اصلی این نویسنده همان داستانهای جنایی، به ویژه ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و خانم مارپل هستند که بارها بر اساس آنها فیلم سینمایی و تلویزیونی و اجراهای رادیویی ساخته شده است. «قطار ۴ و ۵۰ دقیقه از پدینگتون»، «شاهد پرونده»، «قطار سریعالسیر شرق» و «مرگ بر رودخانهی نیل» از مشهورترین این آثار به شمار میروند.
دستمایه قرار گرفتن داستان های کریستی برای ساختن فیلم از سال ۱۹۲۸، و برای مجموعههای تلویزیونی از ۱۹۴۵ آغاز شد و همچنان ادامه دارد. تله موش که یکی از آثار معروف اوست اولین بار در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۲ در لندن به روی صحنه رفت و از آن تاریخ تا زمان حاضر و در طول بیش از ۵۰ سال همیشه بر روی صحنه بودهاست و از این نظر رکورددار است. این نمایش نامه تاکنون فقط در لندن بیش از ۲٬۰۰۰ بار به روی صحنه رفتهاست.
در سال ۱۹۵۵ آگاتا کریستی نخستین کسی بود که جایزه استاد اعظم را از مجمع معمایینویسان آمریکا دریافت کرد. آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد که ازدواج موفقی نبود و زندگی مشترک آنان بعد از ۱۴ سال عاقبت در سال ۱۹۲۸ به جدایی انجامید. دختری به نام روزالیند هیکز حاصل این ازدواج بود.
آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار میکرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشتههای او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت میگیرند. در زمان جنگ گرفتارتر از آن بود که چیزی بنویسد اما مقدمات نوشتن یک داستان پلیسی را فراهم کرد. کریستی داستان های پلیسی بسیاری خوانده بود و معتقد بود که این داستان ها بهترین وسیله ای است که می تواند نگرانی های آدم ها را از یادشان ببرد.
آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سِر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوانتر بود ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی را که او از آنها دیدن میکرد میتوان در بیشتر داستان هایش که وقایع آنها در خاورمیانه رخ می دهند دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجوییهای عشقی خارج از ازدواج مالووان مدتی نسبتاً طولانی دوام بیاورد.
آگاتا کریستی رمان «قتل در قطار سریعالسیر شرق» را در سال ۱۹۳۴ وقتی در هتل پرا پالاس استانبول سکونت داشت نوشت. استانبول آخرین ایستگاه شرقی قطار سریعالسیر اورینت بود که در آن زمان بین غرب و شرق اروپا در تردد بود. اتاقی که آگاتا کریستی در آن میزیست توسط مقامات هتل پرا پالاس بهعنوان یادبود این نویسنده نامدار در همان حال و هوای زمان اقامت کریستی حفظ و نگهداری شدهاست.
آگاتا کریستی در سالهایی که همسرش در عراق و شمال سوریه مشغول کاوش بود، همراه او دو بار نیز به ایران سفر کرد. سفر اول به سال ۱۹۳۱ و اندکی پس از ازدواج با ماکس ملووان مربوط میشود. این دو پس از خاتمه ی یکی از ماموریتهای ملووان در عراق، به جای بازگشت به انگلستان چند روزی را در ایران میگذرانند. کریستی در این سفر از شیراز و اصفهان دیدن میکند و شیفتهی این دو شهر میشود.
سفر دوم خالق مشهورترین رمانهای جنایی و همسر باستان شناسش پس از به پایان رسیدن آخرین ماموریت ملووان در منطقه در سال ۱۹۵۸ صورت گرفت. این زوج انگلیسی در این سفر دو هفته در شیراز اقامت کردند. ظاهرا نارنجستان قوام که یکی از خانه های مشهور دوران قاجار به شمار می رود، بسیار مورد توجه کریستی قرار گرفته بود. او در داستانی با نام «خانهای در شیراز» به وصف گوشههایی از این مکان میپردازد.
آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در ۸۵ سالگی به مرگ طبیعی درگذشت.
«کریستی در طرح نقشه های هیجان انگیز و دسیسه های پیچیده و به دست دادن کلید معماهای روانی، نویسنده ای چیره دست است. گره گشائیها در پایان وقایع مرموز داستان های او به نحوی ترتیب می یابد که خواننده هرگز در جریان داستان انتظار آن را نداشته است.»
چند رمان برتر آگاتا کریستی
1- قتل راجر آکروید
- ترجمه ی خسرو سمیعی
- انتشارات هرمس
اهالی روستای کوچک کینگز آبوت همه از مرگ خانم فرارز حرف میزنند که یکی از بیماران دکتر جیمز شپارد بوده. خانم فرارز ظاهرا به علت مصرف بیش از اندازه ورونال فوت کرده و بسیاری از اهالی روستا از جمله کارولین، خواهر فضول جیمز، معتقدند که خانم فرارز چون شوهرش را با آرسنیک به قتل رسانده، دچار عذاب وجدان شده و خودکشی کرده. خانم فرارز قرار بوده پس از گذشت مدتی از برگزاری مراسم عزاداری شوهرش، با جوان شایستهای به نام راجر آکروید ازدواج کند.
دکتر شپارد با یکی از همسایههایش به نام هرکول پوآرو دربارهی این مسائل صحبت میکند. پوآرو بلژیکی است و قبلا کارآگاه بوده و حالا بازنشسته شده و اوقاتش را به کشت کدو مسمایی میگذراند.
شب بعد دکتر شپارد برای شام به منزل راجر آکروید دعوت میشود و پس از شام آکروید نزد او اعتراف میکند که از مرگ خانم فرارز عذاب وجدان دارد. شپارد از آکروید جدا میشود و به خانه برمیگردد. ولی هنوز یک ساعت نگذشته که دوباره به خانه آکروید احضار میشود...
2- مصیبت بی گناهی
- ترجمه ی مجتبی عبدالله نژاد
- انتشارات هرمس
دکتر آرتور کالگری به دلیل سفر اکتشافی به قطب جنوب شش ماه از وطن دور بوده و پس از شش ماه به انگلستان برگشته. پس از برگشت خبر تکاندهندهای میشنود و اطلاع مییابد که جکو آرگایل در زندان از بیماری ذاتالریه فوت کرده. او متوجه میشود که اگر در انگلستان بود و قادر بود اتفاقی را که ماهها قبل رخ داده به یاد بیاورد، میتوانست این جوان را از زندان و مرگ نجات بدهد. جکو به اتهام قتل مادر خواندهاش محاکمه و زندانی شده بود و دکتر کالگری با شهادت خود توانست تا، اگر چه دیرهنگام، بیگناهی او را ثابت کند. دکتر کالگری به نزد خانواده جکو میرود تا این مساله را به آنها اطلاع بدهد اما واقعیت تلخ این است که اگر جکو در مرگ مادر خواندهاش بیگناه بوده، پس یکی دیگر از اعضای خانواده در قتل او دست داشته....
یکی از ویژگیهای مهم «مصیبت بیگناهی» این است که هیچیک از کارآگاه های معمول کریستی در این داستان حضور ندارند. در عوض کارآگاه داستان، دکتر آرتور کالگری است. کالگری هم مثل چارلز هیوود در «خانه وارونه» کارآگاه حرفهای نیست، ولی با لیاقت و کاردانی زیاد کارش را به پیش میبرد و البته در دیگر داستانهای کریستی اثری از او وجود ندارد.
3- قتل در قطار سریعالسیر شرق
- ترجمه ی محمد گذرآبادی
- انتشارات هرمس
هرکول پوآرو در هنگام سیاحت در ترکیه با تلگرافی به لندن احضار می شود. او به سختی در یکی از کوپه های واگن تختخوابدار قطار سریعالسیر شرق جایی پیدا میکند و به سمت لندن به راه میافتد.
در قطار پوآرو همسفرانش را زیر نظر میگیرد و بلافاصله متوجه می شود که افرادی که در واگن او هستند، جمع ناهمگونی را تشکیل میدهند. در واقع از تمام طبقات اجتماعی نماینده ای در داخل این واگن وجود دارد، ولی کسی که بیشتر از بقیه توجهش را جلب میکند ساموئل راچت، یک تاجر خیر آمریکایی است که از چشمانش پیداست آنطور که وانمود میکند، آدم خیرخواه و خوبی نیست. خود راچت هم به پوآرو نزدیک میشود و اظهار علاقه میکند که او را به سمت محافظ خود استخدام کند. پوآرو پیشنهاد او را نمیپذیرد، صرفا به این دلیل که از قیافه ی راچت خوشش نمیآید و....
4- قتلهای الفبایی
- نویسنده: آگاتا کریستی
- ترجمه ی محمدعلی ایزدی
- انتشارات هرمس
نامهای از شخصی ناشناس به دست هرکول پوآرو میرسد و به او میگوید که در روز بیست و یکم ماه منتظر یک معمای جدید باشد. اسکاتلندیارد نامه را جدی نمیگیرد اما صبح روز بیست و دوم خبر میرسد که آلیس آشر در انداور با بیرحمی به قتل رسیده و یک نسخه از راهنمای الفبایی قطارهای مسافربری با صفحات باز روی پیشخوانی در نزدیکی جنازه پیدا شده.
یک ماه بعد پوآرو نامه نگرانکننده دیگری دریافت میکند که در آن نوشته شده منتظر قتلی در بکستونانسی باشد. همانطور که در نامه پیشبینی شده، جسد الیزابت "بتی" برنارد در بکستونانسی پیدا میشود. این بار هم راهنمای الفبایی حرکت قطارها در نزدیکی جسد قرار دارد. قتهای دیگری روی میدهد و پوآرو تصمیم میگیرد قاتل زیرک و مغرور را گیر بیندازد...
«قتلهای الفبایی» که از بهترین و موفقترین رمانهای کریستی و معمایی واقعی برای کارآگاه بلژیکی است، قاتل زنجیرهای نادری را معرفی میکند که اخلاق منحط و خیلی کثیفی دارد. همانطور که در صفحات آغازین خود رمان توضیح داده شده، عنوان رمان از راهنمای الفبایی حرکت قطارهای مسافربری گرفته شده که کتابچه معروفی است که شرکت قطارهای بریتانیا نشر داده و حاوی فهرست الفبایی ایستگاههای حرکت قطار است.
5- جنایت خفته
- ترجمه ی گلرخ سعیدنیا
- انتشارات هرمس
گواندا رید و شوهرش جایلز رید که سه ماه است ازدواج کردهاند تصمیم دارند از نیوزلند به انگلستان بروند. جایلز که دارد کارهایش را در نیوزلند تمام میکند، گواندا را پیشاپیش میفرستد که خانه مناسبی در انگلستان پیدا کند. گواندا به ویلای کوچکی متعلق به دوره ویکتوریا به نام هیلساید برمیخورد که برای فروش گذاشته شده و این ویلا را میخرد. بعد از خرید ویلا اتفاقات عجیبی برای گواندا رخ میدهد و او چیزهایی را در ویلا کشف میکند که انگار قبلا از وجودشان خبر داشته. دری مخفی شده در بخشی از خانه، طرحی از کاغذ دیواری که حالا زیر کاغذ دیواریهای جدید ویلا مخفی شده و....
گویاندا از این اتفاقات ترسیده و نگران میشود. تصمیم میگیرد مدتی از خانه دور شود به همین دلیل به دعوت ریموند وست و همسرش جوآن که از دوستان جایلز هستند به لندن میرود. گواندا به اتفاق میزبانانش و خاله ریموند که پیرزن جالبی به نام جین مارپل است به تماشای نمایشنامهای به نام دوشس دالفی میروند. اما در صحنه پایانی نمایش وقتی یکی از بازیگران جملهای را بر زبان می آورد گواندا یکباره فریادی میکشد و از سالن بیرون میرود....
«جنایت خفته» آخرین رمان خانم مارپل است که از کریستی منتشر شد. کریستی "جنایت خفته را تقریبا زمانی نوشت که «پرده» را به نگارش درآورد، یعنی در طی سالهای جنگ جهانی دوم که واقعا نگران بود در حملات هوایی ارتش آلمان جانش را از دست بدهد. کریستی نسخه دستنویس این رمان را هم مثل «پرده» که درباره پوآرو بود نزد بانکی به امانت گذاشت و تا سه دهه بعد در بانک بود. در «جنایت خفته» از شیوه روایی خاصی استفاده شده که کریستی در رمانهای دیگرش هم استفاده کرده بود، یعنی شرح قتلی که در گذشته اتفاق افتاده و حل معمای آن قتل با نگاه به حوادث سالهای دور و کنار هم قرار دادن سرنخهای مختلف.
هفته نامه چلچراغ: در کتاب فروشی های ایران وقتی قفسه های بخش رمان و داستان را نگاه می کنیم، کمتر پیش می آید که به ردیف یا قفسه ای بربخوریم که در آن رمان های موسوم به رمان های کارآگاهی یا رمان پلیسی یا رمان جنایی یا رمان معمایی را گذاشته باشند. اما اگر تعداد این رمان ها را نگاه کنیم که در طول سال به صورت منظم به فارسی ترجمه و منتشر می شوند، به این نکته پی می بریم که به هیچ وجه کم نیستند. حالا دیگر رمان های پلیسی یا کارآگاهی در ایران به صورت منظم ترجمه می شوند.
مترجمانی که علاقه دارند این نوع رمان ها را ترجمه کنند، هرچند گسترده نیستند، ولی به این ژانر علاقه خاص دارند. در بازار کتابی که می شود مترجمان فراوانی را پیدا کرد که حاضرند وقت شان را برای ترجمه مجدد یک رمان یا داستان صرف کنند، احتمالا این یک حُسن است که مترجمان اندکی سراغ رمان های پلیسی می روند. البته در یک سال اخیر که بازار رمان های کارآگاهی در ایران نسبت به چند سال قبل دوباره گرم شده است، ناشران دست به ترجمه مجدد برخی رمان ها زده اند. مثلا مجموعه رمان های آگاتا کریستی، نویسنده سرشناس انگلیسی در انتشارات هرمس ترجمه تازه ای منتشر کند.
انتشارات ثالث برای این کارش دلیلی ارائه نکرده و توضیح نداده که در شرایط فعلی چرا دست به این کار زده و ترجیح داده رمان های کریستی را از نو ترجمه کند. انتشار مجموعه آثار آگاتا کریستی در انتشارات هرمس حدود 10 سال طول کشید و اخیرا به آخر رسید. از معدود رمان های کارآگاهی دیگری که با ترجمه نو در آمد، رمان ژرژ سیمنون، نویسنده سرشناس فرانسوی است که کاوه میرعباسی سال ها پیش آن را با عنوان «مسافری که با ستاره شمال آمد» ترجمه کرد و عباس آگاهی اخیرا آن را با عنوان «پی تر لتونی» ترجمه کرده است. ترجمه های مجدد از رمان های کارآگاهی آن اندازه نیست که به اندازه رمان های دیگر به چشم آید.
رمان های پلیسی و کارآگاهی در ایران مخاطب گسترده ندارند. معروف ترین و مهم ترین رمان آگاتا کریستی، غول نویسندگان این ژانر، ظاهرا هنوز برای دهمین بار تجدید چاپ نشده است. رمان «قتل راجر آکروید» که یکی از رمان های معروف و مهم ژانر ادبیات پلیسی در دنیاست، در ایران نیز از سال های دور به فارسی ترجمه شده بود و روایت کریستی برای این داستان یک روایت فوق العاده بوده است. در ایران هم رمان «قتل راجر آکروید» جزو رمان های کلاسیک به حساب می آید و حالا در اغلب کتاب فروشی ها که رمان می فروشند، آن را می شود پیداکرد.
کارآگاهانی مانند خانم مارپل یا پوآرو به لطف سریال هایی که سال ها پیش در تلویزیون پخش شدند، در فرهنگ عمومی مردم ایران تا حدودی شناخته شده هستند. غیر از این دو کارآگاه معروف، از سال ها قبل شرلوک هولمز، کارآگاه معروف آرتور کانن دویل به ایران وارد شده بود. کنار این ها در سال های بعد از انقلاب کارآگاهان دیگری هم از طریق ترجمه رمان وارد حافظه خوانندگان ایرانی شدند. فیلیپ مارلو، کارآگاه منحصر به فرد رمان های ریموند چندلر، یکی از آن ها بود.
در ایران صفحه حوادث از صفحه های ثابت همه روزنامه ها و خبرگزاری هاست و خوانندگان خاص خود را هم دارند. عده ای با خواندن صفحه حوادث روزنامه ها دچار اضطراب و دلهره می شوند. اما کسانی هم هستند که حوادث را دنبال می کنند و خبرهای مربوط به دستگیری تبهکاران را پی می گیرند. در کلان شهری مانند تهران جنایت ها و تبهکاری ها فرم ساده ای ندارند و انگیزه های شکل گیری آن ها تنها یک عامل نیست.
وقتی کلان شهری مانند تهران را با کلان شهرها یا پایتخت های غربی مقایسه می کنیم، به این نکته پی می بریم که در تهران رمان پلیسی و کارآگاهی به معنی غربی تقریبا وجود ندارد.
سوال این است که چه ضرورتی باعث شد در غرب رمان پلیسی تا این حد به تکامل خود ادامه دهد و ژانر خاصی در ادبیات غرب شود. کاوه میرعباسی از مترجمان رمان های کارآگاهی در موخره ای که بر رمان «بانوی دریاچه» ریموند چندلر نوشته، در پاسخ به این سوال معتقد است: «یکی از عوامل شرایط اجتماعی و اقتصادی بود. ممنوعیت تولید و فروش مشروبات الکلی زمینه ساز پدیده گانگستریسم شد و ظهور شخصیت هایی هولناک و افسانه ای نظیر آل کاپون، داچ شولتز و غیره را موجب گردید، و بالطبع، خشونت اجتماعی در آثار ادبی بازتاب یافت و یکی از منابع اصلی الهام نویسندگان شد. دست مایه اولیه بسیاری از رمان های سیاه واقعی جنجالی و رویدادهای جنایی روز بودند. بحران اقتصادی، فقر و بی کار و یاس و بدبینی و هراس و اضطراب پیامد آن نیز در تکوین و شکل گیری رمان پلیسی واقع گرا نقش بسزا داشت.»
دنیس لهان که در یک سال گذشته سه رمان از او به فارسی ترجمه شده و در ادبیات آمریکا صدای تازه ای در این ژانر شناخته می شود، گفته است: «در دوران شکوفایی اقتصادی آمریکا رمان سیاه به عرصه ادبیات باز می گردد. به ظاهر همه در رفاه و خوشبختی به سر می برند، ولی واقعیت چیز دیگری است. از این لزوم رمان سیاه احساس می شود تا کاستی های جامعه ای را نشان دهد که در آن اختلاف بین دارا و ندار هر روز زننده تر می شود.
نقش رمان سیاه به صحنه آوردن کسانی است که ترجیح می دهیم فراموششان کنیم. کسانی که در رشد اقتصادی جایگاهی ندارند و تقریبا دورنمایی برای آینده شان متصور نیست. کسانی که خواست به حقشان برای دست یابی به سعادت به طرز جبران ناپذیری پایمال شده است. در حقیقت اگر بخواهیم ساده بگوییم، رمان سیاه صدای وجدان معذب جامعه است.» (ادبیات سیاه، یاسمن منو، انتشارات جهان کتاب)
دنیس لِهان، نویسنده50 ساله ای است که حالا دیگر در آمریکا و اروپا به یکی از نویسندگان سرشناس تبدیل شده و توانسته جایگاه خودش را در ادبیات پلیسی و معمایی تثبیت کند. چندن رمان از او تاکنون منتشر شده که بخشی از آن ها به فیلم تبدیل شده اند و شهرت او را چند برابر کرده اند.
رمان «رودخانه مرموز» او که چند هفته پیش در ایران هم منتشر شد، در آمریکا وارد فهرست پرفورش ها شد و از آن استقبال زیادی شد. لهان گفته است: «رمان سیاه یک رمان شهری است. کسانی که در من میل به نوشتن را برانگیختند، نویسندگان بزرگ آمریکایی رمان سیاه بودند. مانند ریچارد پرایس، پیت دکستر و دشیل هَمِت. وجه اشتراک تمامی این نویسندگان استعداد عکس برداری از شهرشان است. آن ها بلد بودند چگونه داستان شهرشان را تعریف کنند. مثلا وقتی برای اولین بار به لس آنجلس رفتم، خیابان هایش را به واسطه کتاب های جیمز اِلروی باز شناختم.
رابطه قهرمانان رمان سیاه با شهرشان رابطه ای دوگانه است. از سویی به آن دل بسته اند و از طرف دیگر این اَبرشهرهایی که جنایت، تضاد، درگیری، خشونت، بی عدالتی و تبعیض را زیر ظاهر پرزرق و برق خود پنهان کرده اند، مورد نفرتشان است. برخلاف رمان های پلیسی- معمایی انگلیسی که معمولا صحنه جنایت دهکده یا شهر کوچکی است، در رمان سیاه شهرهای بزرگ و توصیف آن ها یکی از عناصر اصلی داستان هستند.» (ادبیات سیاه، یاسمن منو، انتشارات جهان کتاب)
سال گذشته روزنامه لوموند مقاله ای منتشر کرد که در آن آمده بود تحقیقات دو استاد دانشگاه نشان می دهد از هر پنج کتاب داستانی که در فرانسه فروخته شده، چهار تای آن ها رمان های جنایی- پلیسی بوده اند. یان پلوگستل در روزنامه لوموند مقاله ای منتشر کرده یکه یاسمن مَنو ترجمه آن رادر کتاب تازه منتشر شده اش با عنوان «ادبیات سیاه» آورده است. پلوگستل نوشته است: «رمان سیاه، این شاهد وضعیت کنونی جهان، جامعه ای را توصیف می کند که مشکل بتوان در آن احساس بی گناهی کرد. در مغشوش ترین زوایای سرشت انسانی کنکاش می کند و بر این زمینه است که موفقیت خود را بنا کرده است. همه جا هست. از والپرزو تا ریکایاویک، از تیرانا تا تل آویو، از ریودوژانیرو تا ملبورن، از شانگهای و مونترال و ادینبورگ و استانبول و قاهره و آتن تا استکهلم و جاهای دیگر.
ژول ورن طرح دور دنیا در 80 روز را داد. از این پس هر خواننده ای می تواند این سفر را روی مبل راحتی اش با 80 رمان جنایی- پلیسی انجام دهد. برخی حتی به شما خواهند گفت که برای بازدید از شهری خارجی دیگر به کتاب راهنمای جهان گردی مراجعه نمی کنند، بلکه رمان پلیسی می خرند که داستانش در آن شهر می گذرد. به بارسلون می روید؟ «ماجراهای په په کاروالو» نوشته مانول مونتالبان از آن شماست. واشنگتن؟ کتاب های جورج پلسانس شما را به محله هایی دور از کاخ سفید می برد. پکن؟ به دنبال کارآگاه چن، قهرمان کیو زیالونگ بروید.»
او نوشته است: «با وجود آن که رمان سیاه در سال های 1920- 1930 با نویسندگانی چون دشیل هَمِت و ریموند چندلر در آمریکا متولد شد، اما مدت هاست که دیگر صرفا آمریکایی نیست. آیا این از نتایج جنبی جهانی شدن دنیای ماست؟ نمی توان با قطعیت بر این امر صحه گذاشت. باید در ذات این به اصطلاح سبک بد که مدت ها در پستوی ادبیات در تبعید به سر می برد اما طرفداران بسیار داشت، دلایل پیروزی اش را جست و جو کرد.»
چرا در دنیا تا این اندازه رمان های جنایی و پلیسی طرفدار پیدا کرده است؟ روزنامه های غربی یا نویسندگان رمان های جنایی و کارآگاهی پاسخ های متفاوتی دارند. عده ای به ریشه این ژانر توجه می کنند. رمان سیاه در اصل اصطلاحی فرانسوی است و نویسندگان و منتقدان فرانسوی آن را برای نام گذاری این ژانر انتخاب کرده بودند.
نویسندگان انگلیسی و آمریکایی در مقابل آن ها از عنوان رمان کارآگاهی خشن یا رمان پلیسی واقع گرا استفاده می کردند. رمان سیاه در دهه 30 قرن گذشته در اوج بحران های اقتصادی و ورشکستگی آمریکا به شکوفایی رسید و نویسندگانی مانند دشیل همت و ریموند چندلر توانستند حرف ها و نگاه های تازه ای عرضه کنند. منتقدان و نویسندگان اروپایی- آمریکای معتقدند این سال ها دنیا باز هم دچار بحرانی شده که فراتر از بحران اقتصادی صرف است و شهروندان زیادی را درگیر خودش کرده است.
در همین شرایط است که رمان سیاه باز هم در دنیا رونق پیدا کرده و موج آن به ایران نیز رسیده است. این مسئله که رمان های پلیسی و کارآگاهی در شرایط بحران های اقتصادی و اجتماعی رونق می گیرند، حالا به یک اصل در بازار کتاب اروپا تبدیل شده است. آن ها معتقدند در سال های دهه 60 در قرن گذشته که اروپای غربی توانسته بود اقتصادش را رونق ببخشد، ادبیاتی که طرفدار گسترده پیدا کرد، ادبیات علمی- تخیلی بود. اما وقتی دنیا دچار بحران شود، این ادبیات سیاه است که به صدر جدول می آید.
ریموند چندلر سال ها پیش گفته بود: «دنیا بوی خوشی نمی دهد، ولی همانی است که در آن زندگی می کنیم.»
در ایران نویسندگان سراغ نوشتن رمان های جنایی و پلیسی نمی روند. این در حالی است که کلان شهر تهران از جنبه های مختلف به کلان شهرهایی مانند استانبول و قاهره و شهرهای اروپایی شباهت دارد. جنایت هایی در تهران رخ می دهد که گزارش آن ها را در صفحه حوادث روزنامه ها می خوانیم و بسیار پیچیده هستند و انگیزه های متفاوتی در شکل گیری آن ها نقش داشته است.
همه ما هنوز هم هراس ناشی از سلسله قتل هایی را به یاد می آوریم که به دست یک راننده تاکسی رخ دادند. در تهران می شود اجساد چندش آور، دوستان قلابی، آدم های بدکاره، قاتلان حرفه ای و دزدان باتجربه را دید که انگیزه های متفاوتی دارند. در فرانسه و آلمان و مجارستان هم می شود همین تبهکاران را با خشونت های مشابه دید.
سوال این است که چرا نویسندگان اروپایی، آسیایی و عربی سراغ رمان های کارآگاهی و جنایی می روند و نویسندگان ایرانی کمتر حاضر هستند برای نوشتن این نوع رمان ها می روند، مترجمان جای این خلا را با انتخاب رمان های اروپایی پر می کنند. خوانندگان اروپایی رمان های کارآگاهی را می خوانند تا دنیا را بهتر بفهمند. این نتیجه تحقیقی بوده که روزنامه لوموند سال گذشته منتشر کرده است.