- سه شنبه ۲ شهریور ۹۵
- ۲۳:۴۴
گوش دادن به رادیو بهانهای برای شبنشینی بود
مرضیه موسوی: «رادیو اول از همه در اختیار پدر خانواده بود، یعنی اگر در خانهای پدر حضور داشت، دیگر کسی جرأت چرخاندن پیچ رادیو را نمییافت. پس از او، بچههای بزرگتر چنین اختیاری داشتند. مادرها همیشه فداکار بودند اما سر نمایشهای رادیویی با کسی شوخی نداشتند و باید آن را گوش میکردند. شبها که پدرم به خانه میآمد، هنوز سروصورتش را نشسته، رادیو را روشن میکرد. رادیوی پدر که روشن میشد، کسی نمیتوانست جیک بزند. مادر چای میریخت و صدای رادیو همه خانه را پر میکرد». رضا علیمیرزایی با این توصیف، فضای گفتوگو را رقم میزند و ما را با خود به حالوهوای دهه ٢٠ خورشیدی میبرد. او در سال ١٣٢٦ زاده شده و از نوجوانی به کار تعمیر رادیوهای لامپی و ترانزیستوری پرداخته است. آقا رضا هنوز هم در خیابان مرتضوی تهران، رادیوهای پا به سن گذاشته خود را تعمیر میکند. صدای رادیوهای لامپی مغازه آقا رضا، صافترین و بیخشترین صدایی است که رادیوهای غرب تهران به گوش میرسانند. او رادیو را عضوی ناطق از هر خانه و خانواده میداند که از صبح خروسخوان تا آخر شب، پابهپای اعضای خانواده کار میکرد. رادیو حتی در اوایل حضورش در ایران، بهانهای برای شبنشینیهای خانوادگی و دوستانه هم بود «اوایل دهه ٤٠، هر خانهای رادیو نداشت. مردم پس از شام برای شبنشینی به خانه دوست و آشنا میرفتند تا هم دیداری تازه کنند، هم فلان برنامه رادیو را بشنوند». شنیدن سخنان او درباره رادیو در دهههای ٤٠ و ٥٠ خورشیدی، تصویری جذاب از این همنشین نوستالژیک ایرانیان دهههای گذشته پیش رویمان میگذارد.
***
**
جناب علیمیرزایی! زندگی شما از چه زمانی با رادیو پیوند خورد؟
من از کودکی علاقه فراوان به لوازم برقی داشتم. اینگونه شد که در سال ١٣٣٨ در ١٢ سالگی، کار در فروشگاه و تعمیرگاه «رادیو آگاه» را آغاز کردم. رادیو در آن زمان جادویی داشت که مرا هم به خود علاقهمند کرده بود. مردم ما از همان زمان با رادیو انس و الفتی زیاد داشتند که تا امروز هم حفظ شده است. رادیو، رسانهای است که مردم از همان ابتدا میتوانستند آن را در خانه، محل کار، خودروهایشان و همه جا گوش دهند.
آن زمان رادیو دیگر در ایران جاافتاده بود و همه آن را میشناختند.
همه میدانند که نخستین ایستگاه رادیویی ایران در سال ١٣١٩ در تهران راه افتاد. ایستگاه اولیه در جاده شمیران قرار داشت که بعدها به میدان ارگ آمد. رادیو ایران، نخستین فرستنده رادیویی ما است. اما فکر میکنم پیش از آن هم در دربار قاجار یا پهلوی اول رادیوهای خارجی وجود داشته است. رادیو ایران پس از تأسیس و فعالیت گسترده در میدان ارگ، کمکم به خانه و زندگی مردم هم وارد شد و خیلیها به چشم یک عضو از خانواده به آن نگاه میکردند. رادیو تهران هم بعدها تأسیس شد، همچنین ایستگاههای رادیویی دیگر فعالیت خود را آغاز کردند.
نخستین دستگاههای گیرنده رادیو از چه کشورهایی به ایران وارد شده بودند؟
تا آنجا که میدانم، نخستین دستگاههای گیرنده رادیو، از انگلیس، آلمان و آمریکا وارد شدند. رادیوهای ژاپنی هم بعدها به ایران آمدند.
آن زمان، داشتن رادیو به مجوز شهربانی نیاز داشت؟
رادیوهایی که از خارج وارد میشدند گیرندههایی قوی داشتند، مردم برای همین معمولا میتوانستند با رادیوهای خانگی، بیسیمها را بگیرند. نداشتن مجوز برای رادیو جرم به شمار میآمد. این موضوع تا دهه ٣٠ هم وجود داشت. کسانی که مجوز دریافت میکردند باید تعمیرکار برق هم خبر میکردند تا برایشان آنتن رادیو نصب کند. هنوز هم آنتنهای باریک و کوچک رادیوهای دهههای ٣٠ و ٤٠ بالای برخی از بامها در تهران به چشم میخورد. آرامآرام اما با تقویت فرستندهها، الزام برای گرفتن مجوز رادیو هم از میان رفت.
آیا بدون آنتن هم میشد از رادیو استفاده کرد؟
تا دهه ٣٠ نه! چون فرستندههای ما خیلی ضعیف بودند. در برابر اما در همان سالها و در دهههای بعد، در همین تهران میشد به آسانی رادیوهای انگلیس، آمریکا و آلمان را گرفت. فرستندههای آنها از همان زمان بخشی گسترده از کرهزمین را پوشش میدادند. تا اوایل دهه ٤٠ برای استفاده از رادیو باید حتما آنتن نصب میکردیم. نصب آنتن هم به مجوز شهربانی نیاز داشت. کسی که مجوز رادیو نداشت و این آنتنها را بالای پشتبام خانه خود نصب میکرد، به دردسر میافتاد.
آیا هرکس میتوانست از شهربانی مجوز رادیو بگیرد یا مجوز تنها به آدمهای خاص داده میشد؟
بهتر است بگوییم مجوز رادیو به افرادی خاص تعلق نمیگرفت. مثلا افرادی که به خرابکاری معروف بودند و دردسرساز میشدند، همچنین برخی از شخصیتهای مخالف سیاسی اغلب نمیتوانستند مجوز رادیو داشته باشند.
خرید رادیو، گرفتن مجوز و البته فعالیت ایستگاههای رادیویی در شهرستانها چگونه بود؟
شهرستانها هم مثل تهران خیلی زود رادیو را راه انداختند. تقریبا در همان اوایل کار رادیوهای ایران و تهران، ایستگاههای رادیویی در تبریز، اهواز و کرمانشاه هم به راه افتادند. نیروی هوایی هم برای خودش یک ایستگاه رادیو داشت. یادم است حتی افرادی در تهران برای تنظیم رادیوهایشان پیش ما میآمدند و میخواستند امواج رادیو اهواز را بگیرند تا برنامههای عربی آن را گوش کنند یا کرد زبانها، رادیو کرمانشاه را میخواستند از همین تهران بشنوند. در شهرستانها هم برای رادیو باید از شهربانی مجوز میگرفتند و برای اینکه بتوانند امواج را دریافت کنند، به آنتن نیاز داشتند.
رادیو چگونه جای خود را در میان خانوادههای ایرانی باز کرد؟
همه مردم رادیو را گوش میکردند. هرکس بسته به سلیقهاش، در برنامههای رادیو دنبال علاقه خود بود. رادیو اول از همه در اختیار پدر خانواده بود، یعنی اگر در خانهای پدر حضور داشت، دیگر کسی جرأت چرخاندن پیچ رادیو را نمییافت. پس از او، بچههای بزرگتر چنین اختیاری داشتند. مادرها همیشه فداکار بودند اما سر نمایشهای رادیویی با کسی شوخی نداشتند و باید آن را گوش میکردند. شبها که پدرم به خانه میآمد، هنوز سروصورتش را نشسته، رادیو را روشن میکرد. رادیوی پدر که روشن میشد، کسی نمیتوانست جیک بزند. مادر چای میریخت و صدای رادیو همه خانه را پر میکرد. اوایل دهه ٤٠، هر خانهای رادیو نداشت. مردم پس از شام برای شبنشینی به خانه دوست و آشنا میرفتند تا هم دیداری تازه کنند، هم فلان برنامه رادیو را بشنوند. هر وقت رادیو برنامهای خاص و پرطرفدار داشت، خانه افرادی که رادیو وجود داشت از حضور مهمانها غلغله میشد. گوش دادن به رادیو برای همه اقشار جامعه جالب و مفرح بود و خیلیها آن را جدی دنبال میکردند.
آیا خانوادههایی هم بودند که با داشتن و گوشکردن رادیو مخالف باشند؟
نه. رادیو از اول هم این حالت را نداشت. خانوادههای مقید و مذهبی اما نسبت به تلویزیون چنین حسی داشتند. تلویزیون در خانواده خود من، پیش از انقلاب وجود نداشت. همه اما رادیو را گوش میدادند. رادیو در زمانه کودکی من یکجورهایی برای خانوادهها نشانه تجدد بود؛ بیشتر خانوادههایی که وضع مالیشان خوب بود یک رادیو لامپی هم در خانه داشتند.
قیمت رادیوهای لامپی در آن زمان چه مقدار بود؟
یادم است در سال ١٣٤٦ نخستین رادیو خودم را که مارک گراندیک آلمان بود به قیمت ٤٢٠ تومان خریدم. آن زمان حقوق طبقه متوسط ٢٥٠ تا ٣٠٠ تومان در ماه بود.
همانها فکر کنم امروز هم جزو رادیوهای گران باشند!
رادیو از ٢٠٠هزار تومان به بالا داریم! قیمتها بسته به مارک رادیو و نوع آن تفاوت میکند. رادیوهای نفتی، امروزه گرانترین نوع رادیوهای قدیمیاند، تا ٥میلیون تومان هم مشتری دارند. تعداد این رادیوها البته الان کم است. رادیوهای مبلی هم داریم که نوع اشرافی رادیوها به شمار میآیند. رادیوهای آلمانی و آمریکایی معمولا قیمت بالا دارند. خیلیها میخواهند صرفا یک نمونه از این رادیوها داشته باشند اما مارک و نوع آنها را نمیشناسند. برای همین هم معمولا رادیوهای ارزانقیمت را میخرند. کسانی که اما از رادیو سررشته دارند، هم مارک و هم نام و هم کیفیت آن را میشناسند. ما هم تا جایی که بتوانیم آنها را
راهنمایی میکنیم.
قدیمی ترین نوع رادیوها کدامها بودند؟
رادیوهای نفتی از همه قدیمتر بودند؛ چیزی شبیه چراغ خوراکپزی! لامپ رادیو از حرارت تولیدشده در آن روشن میشد و شروع به کار میکرد. این به زمانی مربوط میشود که هنوز برق زیاد نبود. بعدها که برق در خانهها رواج بیشتر یافت، رادیوهایی وارد ایران شدند که با برق کار میکردند. رادیوهای ترانزیستوری و باتری نیز بودند که پس از رادیوهای نفتی مد شد. شهرستانها چون برق کم بود، بیشتر از رادیوهای ترانزیستوری استفاده میکردند که با باتری کار میکرد.
رادیوهای ساخت کدام کشور توانسته بودند در ایران محبوبیت به دست آورند؟
رادیوهای آلمانی تنوع زیاد داشتند. فیلیپس و گراندیک از مارکهای معروف رادیوهای آلمانی بودند.
از برخی شنیدهام که بستن رادیو روی خودروهای آن زمان برای خودش داستانی داشته است؟
بیشتر کسانی که خودرو داشتند، علاقهمند بودند روی آن رادیو نصب کنند. از همان سال ١٣٣٨ که کارم را شروع کردم، بستن رادیو روی داشبورد خودروها مرسوم بود. مشتریهایی میآمدند که میخواستند موج اهواز را داشته باشند. یادم است خوانندهای کردی به نام حسن زیرکی در رادیو کرمانشاه برنامه اجرا میکرد که خیلیها به عشق صدای او میخواستند رادیو کرمانشاه را بگیرند. ما هم برایشان تنظیم میکردیم.
مشتریهای شما بیشتر چه کسانی بودند؟ آیا قشرهای خاص، رادیوهای ویژه خود را داشتند؟
بله. مثلا نظامیها، بیشتر سرهنگها و سرگردها، رادیوهای مبله میخریدند که گرانتر از بقیه بودند. یادم است که سفارش میدادند و با ماشینهای آمریکایی برای بردن رادیوهایشان میآمدند. رادیوهای بزرگ لامپی به رادیوهای قهوهخانهای معروف بودند. صاحبان قهوهخانهها از آن مدل رادیو برای قهوهخانه خود میخریدند. رادیوها اوایل چون نو بودند، کم خراب میشدند، البته همه گونه مشتری به مغازهام سر میزدند.
با توجه به اینکه در نقاط مختلف شهر، وضع برقرسانی متفاوت بود، استفاده از رادیوهای ترانزیستوری و برقی هم ماجراهایی داشت؟
بله. آن زمان هر شرکت و ادارهای برای خودش برق جداگانه داشت که مازاد تولیدشدهاش را به خانههای اطراف میداد. مثلا یک مرکز تولید برق در نزدیکی میدان توپخانه در خیابان چراغ برق بود. برای همین خانههای اطراف آن میتوانستند از برق استفاده کنند. جاهایی که برق نداشتند، از رادیوهای ترانزیستوری بهره میبردند. بعدها در سال ١٣٥٠ برق سراسری آمد و همه شهر صاحب برق شد. شهرها و محلههایی که برق نداشتند از رادیوهای نفتی و ترانزیستوری استفاده میکردند.
مرکز خرید رادیو و تعمیر آن در تهران، بیشتر کجا بود؟
بیشتر رادیوفروشیها در گذشته در خیابان جمهوری بودند. تعمیرگاه چندانی در زمان قدیم نداشتیم. رادیوهای لامپی خیلی دیر خراب میشدند. بیشترین مشکلی که برای این رادیوها پیش میآمد، به دلیل نوسان برق بود، بهویژه در زمانی که شرکتهای گوناگون، برق شهر را تأمین میکردند. این مشکل پس از سراسریشدن برق برطرف شد. مردم اما خب برای نصب رادیو روی خودرو یا تنظیم امواج به ما مراجعه میکردند.
مهمترین ویژگی رادیوهای لامپی و ترانزیستوری چه بود؟
این رادیوها صدای خیلی شفاف و صافی داشتند. رادیوهای امروزی اما پارازیتهای زیاد دارند. رادیوهای لامپی، کمترین پارازیتها را در صدا داشتند، برای همین کیفیت صدایی که از این رادیوها میشنوید، بالا است.
اصطلاح پارازیت انداختن به چه چیزی اشاره دارد؟
صدای رادیو تا وقتی پارازیتی در میان نباشد، صاف است اما پارازیت که به وسط میآید، کیفیت صدا از بین میرود. به کسی که نابجا حرفی بزند و به میان صحبتی بدود، میگویند در میان حرف پارازیت انداخته است، درست مثل رادیو!
بهخاطرههای کاسبان قدیم که مراجعه میکنیم، گویی برخی شغلها با رادیو بیشتر پیوند داشتند.
مردم رادیو را مثل عضوی از اعضای خانواده خود میدانستند. رادیو را خیلی دوست داشتند و در هر خانهای از آن مراقبت میکردند. حسرت همه ما بچهها دست زدن به رادیو بود. رادیو پس از گذر از سالهای اولیه راهاندازی در ایران، از صبح تا دیروقت برنامه داشت و مردم که مشغلههایی کمتر داشتند، تا نیمه شب پای رادیو مینشستند و برنامههای آن را گوش میدادند. برخی از شغلها و حرفهها مثل خیاطی، بدون حضور رادیو در کارگاه معنایی نداشتند و کسلکننده میشدند. رادیو مونس خیاطهای قدیم بود؛ کارگاه که باز میشد، پیچ رادیو هم میچرخید، آخرین وسیلهای هم که خاموش میشد، رادیو بود.
آیا همه مردم به آسانی میتوانستند گیرندههای رادیو را کار بیندازند؟
هنگامی که برای تعمیر یا خرید رادیو میآمدند، ما شیوه استفاده از رادیو را برایشان توضیح میدادیم. رادیوهای قدیمی خیلی ساده بودند و استفاده از آنها برای همه آسان بود. رادیوهای دیجیتالی اما پس از ١٠ سال هم میبینید که صاحبش، هر اندازه هم باسواد باشد، خیلی از تنظیماتش سردرنمیآورد و استفاده از آن، کار هر کسی نیست.
رادیو در کنار روزنامه تا میانه دهه ٣٠ مهمترین منابع رسمی خبری به شمار میآمدند. مهمترین خبرهایی که از رادیو شنیده بودید، کدامها بود؟
پیش از انقلاب، در دهه ٤٠، در اخبار ساعت ١٤ جنگ فلسطین و اسراییل را دنبال میکردیم. پس از انقلاب، اخبار جنگ از رادیو به گوش میرسید. رادیو در دوران جنگ همه جا با مردم بود و وضع سفید و وضع قرمز را به مردم اطلاع میداد. یکی از بهترین خبرهایی که بیشتر ما ایرانیها از رادیوها شنیدیم، آزادسازی خرمشهر بود.
معروفترین برنامههای رادیویی در دهههای ٤٠ و ٥٠ کدامها بودند؟
نمایش رادیویی جانی دالر که چهارشنبهها پخش میشد، خیلی طرفدار داشت. بسیاری برای شنیدن برنامه فینال قرعهکشی بلیتهای اعانه، رادیوهای خود را برای تعمیر و سرویس پیش ما میآوردند. حاج آقا راشد پنجشنبهها برنامه داشت. یادم است همه کنار رادیو جمع میشدیم تا صحبتهای او را گوش کنیم. بیشتر کسانی که رادیو داشتند، صبح خروسخوان با ضرب شیر خدا ورزش میکردند. اصلا از همان اول صبح، کار و فعالیت با رادیو آغاز میشد.
موسیقی هم که جایگاهی ویژه در برنامههای رادیو داشت؟
مردم آن زمان به خوانندههای رادیو خیلی اهمیت میدادند؛ از ایرج و گلپایگانی گرفته تا بنان و داوود مقامی و عارف. چهار مضرابهای یاحقی خیلی طرفدار داشت و شنیدنی بود. پیشتر از همه اینها، برنامههای زنده موسیقی در رادیو اجرا میشد که هنوز هم این اجراها را میشنویم. خلاصه هنرمندان زیادی در رادیو اجرا داشتهاند و محبوب دلهای مردم شدهاند. رادیو چیزی دیگر است.
آیا با ورود تلویزیون به خانهها، نقش رادیو در میان مردم کمرنگ نشد؟
من اینگونه فکر نمیکنم. اولا برنامههایی که تلویزیون پخش میکرد، ٢٤ساعته نبود و مثلا از ٥ غروب شروع میشد تا ١٢شب ادامه مییافت، رادیو اما برنامههای همیشگی و ثابتی داشت و ٢٤ساعته فعال بود. خانوادههای سنتی و مذهبی پیش از انقلاب تلویزیون نمیخریدند و نگاه نمیکردند، بنابراین تعدادی از خانوادهها تلویزیون داشتند اما همه خانهها رادیو را گوش میکردند.
مشتریهای امروزی شما چه کسانیاند؟ آیا هنوز رادیوهای قدیمی در خانهها جایی دارند؟
مشتریهای ما از قشرهای گوناگوناند. یک مشتری ٨٠ساله داریم، او رادیویی را که در نوجوانی با حقوق خودش خریده است، هنوز هم دارد و برای تعمیرش به ما سر میزند. کسانی که به این رادیوها و اشیای قدیمی علاقهای ندارند هم پس از سالها، وقتی تصمیم میگیرند خانه قدیمشان را تخریب و در آنجا ساختوساز کنند، به اینجا میآیند و رادیوهای پدربزرگشان را میفروشند. برخی از مشتریهای ما هم جوانهاییاند که به اشیای قدیمی علاقهمندند. حتی فیلمسازها هم برای تهیه دکور فیلمهای تاریخی و قدیمی خود به اینجا میآیند تا رادیوی لامپی بخرند. ما حتی مشتریهای خارجی هم داریم. مثلا سفارشهایی از آلمان و جاهای دیگر برای خرید رادیوهای قدیمی داشتهام. آنها میدانند که جنسهای قدیمی را هنوز هم میتوانند در ایران پیدا کنند. ایرانیها آدمهایی احساساتیاند و خاطره برایشان اهمیتی فراوان دارد، برای همین هم از اشیای قدیمی به خوبی مراقبت میکنند. از تلفنهای قدیمی گرفته تا رادیوها و وسایل دیگر که سالها پیش در ایران استفاده میشد و محصول کشورهای خارجی بود، برای مشتریهای خارجی هم اهمیت فراوان دارد. شرکتهای سازنده آنها هم حتی گاه برای تکمیل کلکسیون خود به ایران سرمیزنند.
منبع: روزنامه شهروند