تا اطلاع ثانوی تمام کنسرتها ممنوع! | جنگ بین علم الهدی و روحانی بر سر کنسرت همچنان ادامه دارد

  • ۱۹:۲۷

شکستن سازها، شکستن ساز و کارها

استان خراسان رضوی با رسمی شدن ممنوعیت برگزاری کنسرت های موسیقی هنوز در صدر اخبار است. می گویم رسمی شدن، چون مدت هاست که همین روال وجود دارد و حالا تنها اتفاقی که افتاده، اعلام رسمی آن است.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 671
هفته نامه چلچراغ - حامد توکلی: استان خراسان رضوی با رسمی شدن ممنوعیت برگزاری کنسرت های موسیقی هنوز در صدر اخبار است. می گویم رسمی شدن، چون مدت هاست که همین روال وجود دارد و حالا تنها اتفاقی که افتاده، اعلام رسمی آن است. چند سالی می شود که هیچ کس به طور واضح این محدودیت را علنی نکرده بود، اما تقریبا تمام کنسرت ها بعد از آن که تمام هماهنگی هاشان انجام می شدند، ناگهان به موانع فراقانونی می خوردند.

این ممنوعیت تلویحی، دست اندرکاران موسیقی استان را متحمل هزینه های فراوان کرد. ولی چند روز پیش دادستان و امام جمعه شهر دیگر آب پاکی را به طور کامل روی دست هنرمندان و مردم ریختند و حالا دومین کلان شهر کشور و شهرهای اطراف آن به طور مطلق از فرصت داشتن هر گونه رخداد مرتبط با موسیقی محروم اند.

رفتیم سراغ رضا سلیمان نوری، یکی از اهالی مشهد که پژوهش گر فرهنگی است و روزنامه نگار قدیمی. از او درباره وضعیت فرهنگی استان پرسیدیم و تبعات این محدودیت مدنی عجیب و غریب که حیرت خیلی ها را برانگیخته. رضا سلیمان نوری، کارشناس علوم ارتباطات و کارشناس ارشد ایران شناسی با گرایش فرهنگ و آداب و رسوم و از بنیانگذاران نخستین گروه شهرگردی حرفه ای در ایران است و کتابی در دست تدوین دارد که قرار است فرهنگ لغات لهجه مشهدی باشد.

شکستن سازها، شکستن ساز و کارها

ظرفیت های فرهنگی هنری مشهد و خراسان رضوی در این سال ها چه بوده است؟

من مشهد را پایتخت ملی مذهبی ایران زمین می دانم. ملی به دلیل قرار گرفتن مدفن خداوندگار سخن پارسی حضرت فردوسی توسی در آن و مذهبی هم که مشخص است به دلیل حضور گهربار مرقد مطهر سلطان توس حضرت امام رضا (ع) در این خاک پرگهر. این امر البته تنها به گذشته اختصاص ندارد و اکنون و در دوران معاصر نیز با توجه به ظهور افرادی چون اخوان ثالث، عماد خراسانی، استاد محمدتقی شریعتی، دکتر علی شریعتی و استاد محمدرضا شجریان به عنوان شخصیت های فرهنگی و ادبی و رهبر انقلاب، شهید مطهری، استاد علامه حکیمی، آیت الله العظمی سیستانی و آیت الله العظمی وحید خراسانی و... به عنوان شخصیت های دینی و سیاسی از این خاک پرگهر باز هم باید مشهد را پایخت ملی مذهبی و به عبارت بهتر پایتخت فرهنگی ایران اسلامی لقب داد.

نگاه اهالی خراسان رضوی به فرهنگ و مخصوصا آثار هنری در سه دهه اخیر چگونه بوده است؟

مردم مشهد و خراسان برخلاف برخی تفکرات رایج کنونی در این استان به شدت اهل فرهنگ بوده و به هنر و فرهنگ به عنوان بخش جدایی ناپذیر از زندگی خود نگاه می کنند. این امر به حدی قطعی است که نیاز به مثال زدن نیست.

کدام یک از دوره های گذشته بر این استان را مهم ترین عصر برای هنر آن می دانید؟

برخی نگاه های به هنر و فرهنگی خاصه موسیقی عوض شد که ثمره آن ظهور شخصیت هایی چون استاد محمدرضا شجریان و بعدها کیوان ساکت در موسیقی، برادران ارجمند و برادران کیانیان در تئاتر و هنرهای نمایشی و... بود.

شکستن سازها، شکستن ساز و کارها

آیا می توان گفت تمایل اکثریت ساکنان استان به اجتناب از مواجهه با رخدادهای فرهنگی است؟

دقیقا برعکس است. مردم خراسان به شدت به رخدادهای فرهنگی متمایل هستند و نمونه آن برگزاری جشن ها و آیین های کهنی چون جشن سده در برخی نقاط این مرز و بوم یا آیین پیران چنگی در قوچان است. هم چنین از یاد نبریم که در بسیاری از نقاط این استان موسیقی بومی و آیینی جای ویژه ای در گردهمایی های مختلف مردم دارد. مثلا حاج قربان که با آوای دوتارش و نغمه هایش در ستایش حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) از مرزها فراتر رفته و در جشنواره های بین المللی مطرح شده.

حتما خوب می دانید که دغدغه چلچراغ همیشه جوان ها بوده است. چلچراغ هم می داند که استان شما از نظر فرهنگی همیشه بار متراکم و قدرتمندی داشته است. این قبیل سیاست ها را چگونه تفسیر می کنید؟

سیاست های اخیر بر ضد هنر در خراسان رضوی بیشتر سوءفهمی از واقعیت فرهنگ است. فرهنگ یک مجموعه به هم تنیده است که نمی توان بدون آسیب رساندن به سایر بخش ها بخشی از آن را به طور کامل حذف کرد. بر این پایه به طور حتم هرگونه مخالفات با هنر را می توان نوعی مخالفت با گسترش دین و فرهنگ نیز دانست.

بد نیست بدانید که اسلام در بسیاری از مناطق و کشورها خاصه در قرون جدید با استفاده از برخی جنبه های عرفانی هنر راه باز کرده است و از جمله موسیقی عرفانی و آیینی که خراسان در بین نقاط مختلف کشور یکی از غنی ترین منابع آن است.

شکستن سازها، شکستن ساز و کارها

از موضع و نظر دیگر اهالی فرهنگ و علمای شهر و استان در این باره مطلعید؟ آیا آن ها هم با این نگرش موافق اند و این را بهترین روش برای اعتلای فرهنگی و اخلاقی استان می دانند؟

تا آنجا که من اطلاع دارم بزرگان فرهنگ اغلب قریب به اتفاق اهل فرهنگ و علم خراسان نگاهی مثبت به مقوله هنر دارند و حتی برخی از آنان در دیدارهای خصوصی و غیررسمی هنر را از اسباب اصلی گسترش فرهنگ اسلامی می دانند. البته موسیقی و هنر درست و صحیح را نه موسیقی لهو و لعب که مراجع تقلید جهان تشیع نیز بالاتفاق بر این امر صحه گذاشته و تنها موسیقی لهو و لعب را حرام می دانند. این بزرگان تاکید دارند در جامعه ای که بر پایه اسلام بنا شده و وزارت فرهنگ آن پسوند ارشاد اسلامی دارد، بی شک تنها هنرهایی مجوز ارائه  عمومی پیدا می کنند که تمامی موازین اسلامی در آن ها رعایت شده است.

آماری در دست هست که نشان دهد چه تعداد رخداد هنری از قبیل کنسرت تا به حال در استان لغو شده است؟

آمار رسمی در این رابطه وجود ندارد، اما طی حدود پنج سال اخیر به ویژه در سال های دولت تدبیر و امید می توان گفت که هیچ کنسرت رسمی در مشهد برگزار نشده است و اگر برنامه موسیقایی هم در این دیار برگزار شده، یا بدون تبلیغات بوده یا در قالب برنامه ای دیگر مجوز گرفته است.

شما به عنوان یک شهروند، از لغو کنسرت کدام هنرمند در استان بیشترین افسوس را خوردید؟ اگر در خاطر دارید، تعریفش کنید.

بی شک بزرگ ترین افسوس اهالی خراسان عدم برگزاری کنسرت سلطان آواز ایران، استاد محمدرضا شجریان در سرزمین اجدادی خود است. امری که هر چند به مشکل امروزین جلوگیری از برگزاری کنسرت در مشهد ارتباطی ندارد، اما مهم ترین آرزوی اهالی فرهنگ و موسیقی در این خطه است.

با این اوصاف آینده جوان خراسانی را چطور می بینید؟

بدون هیچ اغراقی اگر محدودیت های فرهنگی در استان بیشتر شود، شاهد فرار بیش از پیش اهالی فرهنگ و هنر این خطه خواهیم بود.

شکستن سازها، شکستن ساز و کارها

به نظر شما وضعیت ایده آل استان از نظر فرهنگی چیست؟

مشهد و خراسان توانایی الگوی کامل فرهنگی نه تنها ایران، بلکه جهان اسلام شدن را دارد. در این راستا باید با اندکی تامل امور فرهنگی را که با خصوصیات هنری و اجتماعی و دینی این خطه هم خوانی دارد، شناسایی و سپس آن را اجرایی کرد. به طور مثال و در همین زمینه موسیقی مشهد و خراسان می توانند به پایتخت موسیقی عرفانی و دینی نواحی نه تنها ایران، بلکه جهان تشیع تبدیل شده و کنسرت های معظم و بزرگ موسیقی نواحی و آیینی در آن برگزار شود، زیرا موسیقی عرفانی با گوشت و پوست و فرهنگ و اندیشه مردم این خطه بیش از هر نوع دیگر از موسیقی تناسب و هم خوانی دارد.

به نظر شما وظیفه نهادهای دولتی در این میان چیست؟

نهادهای دولتی موظف به اجرای کامل قانون هستند. در حال حاضر از منظر قانونی فعالیت لازم برای اجرای درست و صحیح برنامه های هنری و موسیقی در مشهد صورت نگرفته است.

پس به نظر من در ایجاد وضعیت فعلی مسئولان فرهنگی دولتی استان نقش بسیار مهمی دارند. در حال حاضر نیز ایشان و مسئولان فرهنگی استان موظف هستند با برگزاری جلسات مداوم با مخالفان برگزاری کنسرت در استان به رفع مشکلات پرداخته و شرایط را برای اجرای برنامه های سالم موسیقی که مورد تایید کامل علما و از جمله امام جمعه مشهد نیز هست، فراهم کنند.





خبرگزاری ایلنا: تعداد امضاکنندگانِ نامه‌ی سرگشاده‌ جمعی از اهالی موسیقی ایران به ریاست جمهوری، در اعتراض به جلوگیری از برگزاری کنسرت و اعمال سلیقه‌ها و نظراتِ غیرقانونی در آن، که در روزهای پیش منتشر شد؛ از مرز 6000 امضا گذشت.

امضا کنندگان فارغ از تمایزاتِ کسوت و ژانر و یا هرگونه ممیزی فنی و هنری با تهیه‌ی مستقل این نامه و امضای آن، خواستار اعاده‌ی حیثیت از موسیقی و موسیقیدانان ایران شده‌اند.

این گروه، ضمن اعلام حداکثر مهلت جمع‌آوری امضا برای این نامه تا ساعت 24 روز دوشنبه هشتم شهریور ماه، تأکید کرده‌اند که، پس از این تاریخ، نامه‌ی مذکور با پیوست فهرست امضاها به دفتر ریاست جمهوری ارسال و ثبت خواهد شد.

در بین امضاکنندگان نام‌های زیر به‌چشم می‌خورد:


حسین علیزاده، نادر مشایخی، علی‌اکبر شکارچی، حمید متبسم، پژمان حدادی ، ایرج صهبایی، حسین بهروزی‌نیا، جمشید محبی، حامد پهلان، علی تفرشی، مانی رهنما، مازیار شاهی، بامداد فلاحتی، حسین زمان، ابراهیم لطفی، محمدرضا فیاض، بهزاد عبدی، فرشاد توکلی، مهدی حسنی، مانی جعفرزاده، سیامک جهانگیری، پوریا اخواص، امیر اسلامی، کیوان فرزین، بهنام ابوالقاسم، نوید افقه، علی صمدپور، احمد رضاخواه، احسان عابدی، فرید خردمند، بهرنگ تنکابنی، مهدی قادری، مریم قرسو، آرش محافظ، حمیدرضا آزاده‌فر، علیرضا آذر، آربی بابومیان، سیاوش برهانی، جواد بطحایی، پدرام فریوسفی، داریوش تقی‌پور، فواد توحیدی، کاوه کاتب، سامر حبیبی، علی رادمان، غلامرضا رضایی، پویا سرایی، هاله سیفی‌زاده، ارژنگ سیفی‌زاده، مهیار شادروان، آرش عباسی، سعید علیجانی، بصیر فقیه‌نصیری، نرگس فلاح‌پسند، آرا کاراپتیان، رشید کاکاوند، کلاریز کشاورز، محمد‌مهدی گورنگی، رضا مازندرانی، شروین مهاجر، آزاد میرزاپور، هانیبال یوسف، پیروز ارجمند، حمید بهروزی‌نیا.




روزنامه ایران: نخستین کنسرتی که پس از روی کار آمدن دولت یازدهم لغو شد و سر و صدای زیادی به پا کرد، کنسرت هفدهم دی ماه 93 گروه «لیان» در شیراز بود. آن زمان کسی نمی‌دانست که این حادثه قرار است به زنجیره‌ای از تنش تبدیل شود. فهرستی بلند که حالا بالغ بر 40 هنرمند یا 40 گروه را شامل می‌شود.

چندی پس از ماجرای شیراز در هفتم اسفند 93 کنسرت گلبهار مشهد علیرضا قربانی نیز با دخالت نیروهای امنیتی و حکم دادستانی چناران لغو شد. علی رضوی مدیر ارکستر «اشتیاق» که قرار بود در این اجرا قربانی را همراهی کند به رسانه‌ها گفته بود: «وقتی اعضای گروه به مشهد رسیدند، نیروهایی در نزدیکی محل اجرای کنسرت مستقر شده بودند تا مانع ورود مردم به محل اجرا شوند و از موضوع لغو برنامه اطلاع پیدا کنند.»

هنرمند دیگری که کنسرت او نیز بدون هیچ دلیلی لغو شد، پرواز همای بود؛ او که قرار بود پس از هشت سال در 20 خرداد 94 به مدت پنج شب در تهران روی صحنه برود‌، با اشتیاق فراوان به ایران آمده بود و بلیت‌های کنسرتش را پیش فروش کرده بود. اما دقیقاً شب اجرا، تمام مجوزها لغو شد. همای در واکنش به این ماجرا گفت: «من پاسخ اعتماد نظام را، پاسخ محبت مردم را و پاسخ انتقاد اهالی موسیقی و منتقدان را فقط روی صحنه می‌توانم بدهم، چرا این فرصت را نداشته باشم؟»

5 خرداد 95 کنسرت مازیار فلاحی نیز در یزد به دلایل نامعلومی لغو شد. این در حالی بود که تنها چند ساعت به اجرای او مانده بود و مردم مشتاقانه منتظر دیدن و اجرای این هنرمند پاپ بودند.

24 فروردین 95 بار دیگر لغو یک کنسرت خبرساز شد. این بار نوبت علی زند وکیلی بود که قرار بود در شاندیز مشهد کنسرت برگزار کند. علی سمیعی سرپرست اداره موسیقی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی در این رابطه گفت: «به دلیل برخی حساسیت‌ها و مخالفت‌هایی که در پی این موضوع ایجاد شده، مبنی بر اینکه شاندیز هم جزو حریم مشهد به حساب می‌آید و یکسری مخالفت‌های دیگر از این دست، مصلحت این شد که کنسرت برگزار نشود.»

کافی است عبارت «لغو کنسرت» را در گوگل جست‌و‌جو کنید و نام هر هنرمندی را که به ذهن‌تان می‌رسد کنار این عبارت بنویسید تا در جریان کامل اتفاقات قرار بگیرید. نام رضا یزدانی را جست و جو کنیم؛ کنسرت رضا یزدانی که قرار بود در تاریخ 29 تیر 94 برگزار شود، به دلایل نامعلومی لغو شد. اما این بار مسئولان سالن به صورت خودسر جلوی این کنسرت را گرفتند و دلیل دندان‌گیری هم ارائه ندادند. چیزی شبیه بیرون کردن میهمان توسط صاحبخانه.
21 اردیبهشت 95 نیز کنسرت «کیهان کلهر» در نیشابور، به دستور دادستان شهر لغو شد. خبر لغو کنسرت در آخرین دقایق و در فرودگاه مهرآباد تهران، زمانی که اعضای این گروه راهی مشهد بودند، طی تماسی کوتاه اعلام شد. این در حالی بود که تمام مجوزهای لازم برای برگزاری کنسرت، اعم از مجوز شورای تأمین استان، اداره‌ اماکن و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته شده بود و صورتجلسه‌ شورای تأمین، مبنی بر موافقت با برگزاری این کنسرت نیز به اعضای گروه ارائه شده بود. اما بنابر تصمیم‌های جدید دادستان نیشابور، این کنسرت لغو شد.

این پایان زنجیره لغو کنسرت‌های مجوزدار در دولت یازدهم نبود. لغو کنسرت بعدی که در رسانه‌ها سر و صدای زیادی بپا کرد برای بار دوم در پنج خرداد 95 در نیشابور اتفاق افتاد. این بار دادستان نیشابور شهرام ناظری شوالیه آواز ایران را از کنسرت در این شهر محروم کرد. تهیه‌کننده برنامه شهرام ناظری به رسانه‌ها گفت: «با همراهی رئیس اداره فرهنگ وارشاد اسلامی نیشابور خدمت جناب دادستان رفتیم و ایشان باز مخالفت خود را به شکل جدی اعلام کرد. من با اشاره به اخذ تمام مجوزهای قانونی و قولی که آقای فرماندار به استاد ناظری برای برگزاری این برنامه داده بودند، تأکید کردم که این برنامه همه‌ مجوزها را دارد ولی آقای دادستان خیلی واضح تهدید به برخورد با شخص شهرام ناظری در صورت برگزاری کنسرت کرد.»

وقتی که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود

کار چنان بالا گرفت که پای هیأت‌رئیسه مجلس، سیاسیون، استادان دانشگاه و... هم به میان آمد. در این میان رسانه‌های خارجی نیز با لغو هر کنسرتی، خوراک تاز‌ه‌ای برای بحث و تحلیل ‌یافتند. رئیس جمهوری در تازه‌ترین واکنش به لغو کنسرت‌های مجوزدار عنوان کرد: «یک جا می‌خواهد کنسرتی برگزار شود، مجلس قانونگذاری شکل می‌گیرد در حالی که ما مجلس شورای اسلامی داریم. هر کس که صبح بیدار می‌شود و یک تریبون پیدا می‌کند، نمی‌تواند قانونگذاری کند. افتخار ما این است که کشورمان کشور قانون است و امام(ره) بارها بر اینکه حکومت اسلام و جمهوری اسلامی حکومت قانون است تأکید کردند. چرا که اگر قانون زیر پا رود سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.»

لغو کنسرت‌ها قرار است ریشه موسیقی را بزند یا ریشه امید مردم را؟ قانون اساسی، فتاوای امام خمینی‌(ره) و رهبر معظم انقلاب در زمینه موسیقی، کجای این معادله قرار می‌گیرد؟ آیا قرار است مردم را از معدود تفریحات سالم و قانونی که دارند محروم کنیم؟
تلاش‌های ما برای گفت‌و‌گو با هنرمندان در این زمینه بجز یک مورد که او نیز از ترس لغو کنسرت بعدی، حاضر نشد نامش را بگوییم به نتیجه‌ای نرسید.

 این خواننده معروف که چند سالی است طرفداران زیادی پیدا کرده و کنسرت‌هایش با استقبال خوبی مواجه بوده در گفت‌و‌گو با «ایران» از مشکلات زیاد برگزاری کنسرت بخصوص در شهرستان‌ها می‌گوید: «یک شب مانده به اجرا ساعت 12 شب گوشی موبایلم زنگ خورد. مردی پشت خط خودش را معرفی کرد و گفت که از طرف حراست فرهنگ وارشاد اسلامی آن استان حرف می‌زند. گفت در لابی هتل محل اقامت شما هستیم، لطف کنید برای گفت‌و‌گوی کوتاهی بیایید پایین. دو نفر بودند یکی از اداره اماکن و یکی از حراست فرهنگ و ارشاد اسلامی استان. آنها به من گفتند از بالا دستور آمده که کنسرت را لغو کنید چون دو روز دیگر مراسم عزاداری است. آن دو نفر با اصرار از من می‌خواستند کنسرت را لغو کنم و تهدید می‌کردند که بهتر است با مقامات بالا درگیر نشوی. گفتند دوست‌داری بریزند کنسرت را برهم بزنند؟ پس بهتر است خودت کنار بکشی!»

هنرمند محبوب هم پذیرفت. به شرطی که با گذاشتن پستی در شبکه‌های اجتماعی دلیل واقعی لغو کنسرت را به مردمی که بلیت خریده‌اند در میان بگذارد: «آنها مصر بودند که این کار را نکنم و از من خواستند که به دروغ بگویم مشکلی شخصی برای خودم یا یکی از اعضای گروه پیش آمده و کنسرت لغو شده.»

بحث بین هنرمند و دو مأمور بالا می‌گیرد و او با تهیه‌کننده کنسرت تماس می‌گیرد و وی را در جریان قرار می‌دهد. تهیه‌کننده همان شب با علی مرادخانی معاون وزیر فرهنگ و ارشاد تماس می‌گیرد و ایشان هم بلافاصله به رئیس فرهنگ و ارشاد اسلامی استان زنگ می‌زند و از وی می‌خواهد به هیچ عنوان کنسرت لغو نشود. حتی اگر مقامات محلی او را تحت فشار قرار دهند: «ما هنوز در لابی نشسته بودیم و در حال جر و بحث بودیم که گوشی یکی از آقایان زنگ خورد. بعد از پایان مکالمه آنها از من خداحافظی کردند و رفتند و من هم فردا کنسرت را برگزار کردم.»

ماجرای آن شب ختم به خیر شد و فشارهای غیرقانونی نتیجه نداد اما این موارد تقریباً استثناست. روند لغو کنسرت‌ها نشان داد، گاه خواست یک گروه کوچک در یک استان می‌تواند همه قوانین کشور، خواست اجتماعی، مشروعیت فرهنگی و هرچیز دیگری را در یک لحظه دود کند و به هوا بفرستد. آقای هنرمند در ادامه گفت‌و‌گو درباره مشکلات و سنگ‌اندازی‌های برخی مقامات محلی یا گروه‌های فشار می‌گوید: «کافی است کنسرتی، در یک شهرستان مورد توجه مردم قرار بگیرد تا سیل مشکلات به سمت آن هنرمند سرازیر شود. تنها جایی که همه هنرمندان موسیقی کار راحت‌تری برای اجرا دارند تهران است. از تهران که بیرون بروید، باید هر لحظه منتظر تعطیلی یا برخورد در کنسرت باشید. در شهرستان‌ها هر کسی که زورش برسد دخالت می‌کند.»

همه هنرمندانی که در ایران، با عبور از مجاری قانونی و گرفتن مجوزهای لازم، آماده برگزاری کنسرت می‌شوند تا لحظه پایان کنسرت نیز باید منتظر هر اتفاقی باشند. چندی پیش بعد از لغو کنسرت سالار عقیلی در سبزوار، یکی از مقامات استانی گفت: «مشکلاتی در محتوا و اجرای کنسرت‌ها و همچنین نحوه حضور شرکت‌کنندگان وجود داشت - سوابق آنها نیز موجود است- که باعث شد از ناحیه اقشار مختلف مردم، حوزه علمیه و علما گلایه‌های مختلفی در مورد اجرای کنسرت‌ها در پایتخت معنوی کشور به دادستانی اعلام شود.» اما سؤال جامعه هنری در قبال چنین اظهار نظرهایی این است که کنسرت موسیقی سنتی با اشعاری از شاعران بزرگ ایرانی همچون حافظ و مولانا، چطور می‌تواند محتوای بد یا زننده‌ای داشته باشد و آیا خوانندگان سنتی ما به طور مثال شهرام ناظری، هنگام اجرای موسیقی ژست خوانندگان راک غربی را به خود می‌گیرند؟

لغو کنسرت‌ها سیاسی است نه اعتقادی

عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه‌سرا در گفت‌و‌گویی درباره لغو کنسرت‌های مجوز دار می‌گوید: «کنسرت‌های موسیقی فاخر ما تقریباً خوب و بی‌حاشیه‌ برگزار می‌شود. اما چون تنها جایی که فعلاً در کشور برای تخلیه احساسات و هیجانات مردم وجود دارد، کنسرت‌های موسیقی است، گاهی پیش می‌آید که مخاطبان آن‌طور که شایسته است برخورد نکنند.» کاکایی معتقد است تمام بار احساسات مردم به دوش کنسرت‌های موسیقی است و از این لحاظ طبیعی است که گاهی بعضی‌ها واقعاً مستمع موسیقی نباشند.»

کاکایی خطاب به کسانی که در برخورد با مخاطبان موسیقی بزرگنمایی می‌کنند، می‌گوید: «بهتر است دوستان ابتدا غلط‌های دیکته خود را درست کنند و بعد بیایند حرف بزنند.» کاکایی با اشاره به بودجه فرهنگی کشور و دلواپسی نهادهای بودجه بگیر و غیرپاسخگو می‌گوید: «آقایانی که این بودجه‌های کلان فرهنگی را می‌گیرند باید پاسخگو باشند که با این بودجه‌ها چه می‌کنند؟ شش هفتم بودجه فرهنگی کشور در نهادهای فرهنگی همسو با وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی مصرف می‌شود. »

کاکایی با اشاره به اینکه انتقادها و سنگ‌اندازی‌ها در راه برگزاری کنسرت‌های موسیقی بیشتر جنبه سیاسی دارد تا اعتقادی، می‌گوید: «این جوی که در کشور برای جلوگیری از برگزاری کنسرت‌ها راه افتاده، بیشر فضاسازی سایت‌ها و رسانه‌هایی است که می‌خواهند جامعه را در شرایط بحران نگه دارند. چون وضعیت بحرانی به سود آنهاست. آنها می‌خواهند با عصبانی کردن مردم، از رفتن‌ پای صندوق‌های رأی جلوگیری کنند.»

آنطور که عبدالجبار کاکایی می‌گوید گروه‌های تندرو با ایجاد این موانع، به نوعی در پی ناامید کردن مردم از دولتی هستند که به آن رأی دادند تا حقوق از دست رفته شهروندی‌شان را برگرداند. اما حالا هر روز مورد هجوم اخباری از این دست قرار می‌گیرند و شاید با خود فکر کنند آیا دولت هنوز هم می‌تواند در برابر گروه‌ها و جریان‌هایی که به قانون تمکین نمی‌کنند، بایستد یا ادامه این داستان پرکش و قوس، شکست و یأسی فراگیر است؟

اسماعیل امینی عضو شورای عالی شعر و موسیقی صدا و سیما هم با کاکایی هم عقیده است او نیز لغو کنسرت‌ها را بیشتر مسأله‌ای سیاسی می‌داند تا عقیدتی: «در دولت قبل هم این کنسرت‌ها برگزار می‌شد و کسی هم انتقاد نمی‌کرد اما چون با کلیت این دولت مشکل دارند اعتراض‌ها روز به روز بیشتر می‌شود.»

امینی در گفت‌و‌گو با «ایران» با ابراز نگرانی از فراگیر شدن پدیده لغو کنسرت‌ها در کشور می‌گوید: «محروم کردن مردم از حقوق اجتماعی و قانونی‌شان ظلمی بزرگ است. وقتی کشوری قانون و مجلس دارد، کسی نمی‌تواند در برابر روند هر چیزی که خوشایندش نیست، بایستد.» امینی با اشاره به اعتراض علما در دوران شاه به برنامه‌ها و جشنواره‌ها و جلوگیری از آنها می‌گوید: «در آن دوره این اتفاق‌ها می‌افتاد چون بسیاری از علما و مردم، قانون و حاکمیت را قبول نداشتند و دست به اعتراض می‌زدند. اما امروز قانون جمهوری اسلامی مورد میثاق همه مردم و علمای کشور است و دلیلی برای اعتراض و جلوگیری وجود ندارد.»
شرع و فقه در قانون لحاظ شده است

چندی پیش مجید انصاری معاون حقوقی رئیس‌جمهوری در گفت‌و‌گو یی درباره لغو کنسرت‌ها گفت: «اگر کنسرتی مجوز قانونی دریافت کند، هیچ شخص و شخصیتی در کشور حق ندارد اجرای این کنسرت را لغو کند. چراکه این مسأله به هرج و مرج اجتماعی منجر می‌شود. وقتی قانونی از تصویب مجلس می‌گذرد و شورای نگهبان نیز آن را تأیید می‌کند یعنی با شرع تضاد ندارد. پس در اینجا دیگر نظر و فتوای شخصی افراد در موضوعات اجتماعی محلی از اعراب ندارد بلکه قانون حاکم است و در قانون نیز حتماً نظر فقه و شرع رعایت شده است وگرنه تبدیل به قانون نمی‌شد.»

حالا سال‌هاست که در شهرستانی مثل بابل و مشهد کنسرتی برگزار نشده است. کنسرت‌هایی که با وجود همه مجوزهای قانونی و با وجود علاقه مردم این شهرها هیچ هنرمندی حق برگزاری کنسرت ندارد. حتی اگر شعر مولانا باشد و هنرمندی جهانی مثل شهرام ناظری. تنگ نظری‌های گروه‌های فشار و تأویل‌های شخصی از فقه و قانون، کار را به جایی رسانده که هنرمندان معروفی مانند علیرضا قربانی ناچارند دست به دامن اینترنت شوند و کنسرت‌ موسیقی آنلاین برگزار کنند تا شاید بتوانند نیاز مخاطبان خود را در شهرهای ممنوعه برآورده کنند.

حجت‌السلام والمسلمین نیکی ملکی استاد حوزه علمیه قم و مشاور سابق وزیر فرهنگ و ارشاد در گفت‌و‌گویی کنسل شدن کنسرت‌های موسیقی به صورت سلیقه‌ای را شدیداً مورد انتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید: «درست است که موضوع موسیقی از ابتدا در فقه شیعه مورد مناقشه بوده اما کمتر کسی در فقه شیعه موسیقی را به کل منکوب کرده است و غالب آنها موسیقی را که تحریک‌آمیز نباشد مجاز می‌دانند.» نیکی ملکی با اشاره به فتوای امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب مبنی بر جایز بودن موسیقی که غنا نداشته باشد می‌گوید: «کشور ما قانون دارد و قانون آن با توجه به مرجعیت شیعه نگاشته شده. پس دلیلی ندارد ائمه جمعه شهرهای مختلف برای خودشان قانون صادر کنند. اگر قاعده بر این مسأله قرار گیرد، دیگر در کشور سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.»

علی مطهری نایب رئیس مجلس بتازگی در اظهارنظری در رابطه با برخورد سلیقه‌ای با کنسرت‌های موسیقی گفت: «درباره اجرای کنسرت‌ها در استان‌های مختلف نباید تفاوت قائل شد. زیرا کشور که حکومت فدرالی نیست و اینگونه نیست که بگوییم خراسان رضوی دارای خودمختاری است و قوانین خاصی بر آنجا حکومت می‌کند. این موضوع از کجا آمده است؟ چنین چیزی اصلاً معنی ندارد. اگر یک کنسرتی اشکال شرعی دارد، در هیچ‌ جا مجاز نیست و نباید اجرا شود و اگر اشکال شرعی ندارد، برای همه شهرها قابل اجراست.» با این همه پرسش‌های اصلی همچنان بی‌پاسخ می‌ماند؛ آیا گروه‌ها و اشخاصی که جایگاه خود را فراتر از قانون و فقه می‌دانند، به قانونی که فقها پای آن را امضا کرده‌اند تمکین خواهند کرد؟ آیا حیثیت فرهنگی کشور در مجامع بین‌المللی و رسانه‌های جهان برای آنها اهمیتی دارد؟ آیا با این سنگ بنا به دنبال آنارشی و هرج و مرج در عرصه‌های دیگر نخواهند بود؟ آیا ناامیدی مردم و روی گردانی آنها از صندوق رأی تا این اندازه استراتژیک و حیاتی است؟ آیا...



ماجرای اول: «کنسرت می خواهی؟ از مشهد برو!» این عنوانی است که این روزها تیتر یک رسانه های مختلف شده در مورد شهر مشهد. باز هم سخنرانی آیت الله علم الهدی،‌ امام جمعه ی مشهد درباره ی کنسرت در مشهد، خبرساز شده است. آمار دقیقی در دست نیست اما به عنوان یک مشهدی - که ۱۸ سال ابتدایی عمرش را در مشهد گذرانده - و نیز مردم این شهر خاص را به خوبی می شناسم و با اهالی رسانه ی آن در ارتباطم، می دانم که اگر همه پرسی برگزار شود، مشهدی های سال ۹۵ - که بسیاری از آن ها را جوانان دهه ی شصتی و مخصوصا هفتادی تشکیل می دهند - اکثرا برای برگزاری کنسرت در مشهد، پاسخ آری خواهند داد.

ماجرای دوم: یکشنبه، نهم اسفند ۹۴، ترکیب نمایندگان مجلس دهم در شهرهای دیگر هم مشخص شد؛ هنوز شمارش آراء کاملا تمام و اعلام نشده بود، اما نتایج اعلام شده برای شهر مشهد، نشان می داد که ۵ صندلی نمایندگان مشهد در مجلس شورای اسلامی، همگی توسط اصول گرایان پر شده است. اگر کسی بافت سیاسی مشهد را می شناخت، متعجب نمی شد، اما نکته ای همه را غافلگیر کرد؛ از ۵ نفر، سه نفر متعلق به گفتمان حزب پایداری بودند و دو نفر دیگر هم اصول گرا بودند؛ این ۵ نفر راه یافته به مجلس دهم، همگی در یک فهرست انتخاباتی یعنی فهرست اصول گرایان قرار داشتند. سید امیر حسین قاضی زاده ی هاشمی با حدود ۳۸۴ حاضر رای، نصرالله پژمان فر با حدود ۳۷۷ هزار رای، محمدحسین حسین زاده ی بحرینی با حدود ۳۵۳ هزار رای، رضا شیران خراسانی با حدود ۳۴۳ هزار رای و جواد کریمی قدوسی با حدود ۳۲۴ هزار رای، به ترتیب نفرات اول تا پنجمی بودند که توانستند به نمایندگی از مردم مشهد، وارد مجلس دهم شوند. نفر سوم و نفر چهارم رای آورندگان، یعنی محمدحسین بحرینی و رضا شیران، متعلق به حزب پایداری نبودند، اگرچه اصول گرا به شمار می رفتند. حزب سیاسی رضا شیران، جمعیت پیشرفت و عدالت و تنها نامزدی در انتخابات مجلس دهم بود که رسما مورد تایید و حمایت محمدباقر قالیباف قرار گرفت.

ماجرای سوم: هفته ی آخر خرداد ۹۲ و پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، آمار تفکیک شده ی استانی وزارت کشور حاکی از آن بود که حسن روحانی با حدود ۵۲۹ هزار رای، محمدباقر قالیباف با حدود ۳۰۳ هزار رای و سعید جلیلی با حدود ۱۱۱ هزار رای، نفرات اول تا سوم انتخابات ریاست جمهوری در استان خراسان رضوی شده اند. حتی خود روحانی هم فکر نمی کرد که در استان و به تعبیری شهر قالیباف، بتواند او را شکست دهد. همه متعجب بودند که چرا رای مردم مشهد، با این فاصله ی حدود ۲۲۶ هزار نفری، به نفع روحانی چرخیده! اگرچه این اتفاق در انتخابات های قبلی نیز مسبوق به سابقه بوده است، اما محبوبیت قالیباف در مشهد، آن قدر محسوس بود که تحلیل گران با هر گرایشی، آراء این شهر و خراسان را برای قالیباف کنار گذاشته بودند و سعی بر این بود که روحانی با اختلافی اندک بتواند جایگاه دوم را از آن خود کند و نامزد مشهدی دیگر این شهر یعنی سعید جلیلی، نتواند دوم شود. اما اگر رای قالیباف و جلیلی را با هم جمع کنیم، باز هم حدود ۱۱۴ هزار رای از روحانی کم می آورند؛ این یعنی رای مشهد، بیش از آن که قومی-قبیله ای باشد، ایدئولوژیک بوده است و مبتنی بر حمایت دو رئیس جمهور اسبق و نیز حجت الاسلام سیدحسن خمینی از روحانی، نهایتا اکثرشان به روحانی رای داده اند.

حال این سه ماجرا - که طی سه سال اخیر در مشهد رخ داده- را بگذاریم کنار هم و به قضاوت بنشینیم؛ مردمی که اگرچه اکثرا با کنسرت موافقند، ولی تصمیم گیرندگان و مقامات عالی رتبه ی شهر با کنسرت مخالفند، مردمی که در انتخابات مجلس، اتفاقی را که در تهران به نفع فهرست امید رقم خورد را در مشهد به نفع فهرست ائتلاف اصول گرایانی رقم می زنند که سه نفر از آن فهرست، از اعضای معروف حزب پایداری و سراپا مخالف برجام بوده و هستند و مردمی که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، به گفتمان مذاکره با دنیا و در واقع به بازتولید و روایتی به روز از گفتمان سیاسی و فرهنگی اصلاحات و دو رئیس جمهور قبل از محمود احمدی نژاد، یعنی آیت الله هاشمی رفسنجانی و «رئیس جمهور اسبق» رای می دهند.

هر تحلیل گری اگر این سه اتفاق را که طی سه سال پیاپی رخ داده، مورد تامل قرار دهد، گیج می شود، اما توضیح آن اصلا برای یک تحلیلگر مشهدی، دشوار نیست. در این باره، ذکر نکات زیر، مفید به نظر می رسد:

۱- تعبیری به نام بافت سیاسی برای مشهد می تواند به کار رود، کما این که برای هر نقطه از دنیا که حکومتی بر آن استوار و مردمی در آن از حقوق شهروندی برخوردارند، لفظا، این عبارت کاربرد می یابد، اما در عمل، آن چه که به عنوان جریان سیاسی منسجم، هوشمند، هدفمند و جریان ساز که بخواهند در مشهد فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منسجم انجام دهند و طیفی از مردم را لااقل سالیانه با خود همراه کنند، در مشهد وجود ندارد؛ به جز برخی از طیف های خاص - که قدرتمند هستند اما این قدرت را از مردم اخذ نکرده اند - مانند انصار حزب الله مشهد که مورد حمایت معنوی آیت ا... علم الهدی هم هست. در ساحت عمل، جریانی در مشهد می تواند رسما و علنا رشد کند و فعالیت های تبلیغاتی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی اش را بسط دهد، که این جریان، با آن ماهیتا مخالفت نداشته باشد. طبیعتا این بدان معنا نیست که اصلاح طلبان حق فعالیت در مشهد را ندارند، اما به این معنا هست که تناسب تخصیص فضا و امکاناتی که در اختیار اصول گرایان و طیف های مورد حمایت نهادهای خاص در مشهد قرار می گیرد در قیاس با اصلاح طلبان، آن قدر که در تهران عادلانه و بدون هرگونه تبعیضی هست، محقق نمی شود. مشهد در واقع شهر مطلوبی برای فعالیت اصلاح طلبان نمی تواند باشد تا زمانی که امام جمعه ی آن، بارها اصلاح طلب به ما هو اصلاح طلب را شدیدا مورد عتاب در خطبه های نماز جمعه قرار داده است. اگر در نهادهای قدرت تهران، دعوا بر سر فتنه است، در نهادهای قدرت مشهد، دعوای حیثیتی بر سر نفس اصلاح طلب بودن هم هست.

۲- و اما علت اصلی، به اعتقاد نویسنده، مورد فوق نیست، چون به هر ترتیب، اشخاص شناخته شده ای از صافی شورای نگهبان عبور کرده اند و با شناسنامه ای کاملا اصلاح طلبانه، وارد عرصه ی رقابت انتخابات مجلس دهم شدند، ولی رای نیاوردند؛ شخصی مانند حسین امینی، استاندار اسبق سیاستان و بلوچستان در دولت اصلاحات و رئیس بنیاد امید ایرانیان خراسان رضوی و رئیس ستاد انتخاباتی محمدرضا عارف در خراسان که در صدر فهرست انتخاباتی امید در مشهد بود، بهترین نمونه برای ذکر است. علت العلل این انتخاب مشهد در سال ۹۴ و آن انتخابات همین مشهد در ۹۲، متاسفانه، در چارچوب علوم سیاسی، توسعه نیافتگی سیاسی و به زبان دیگر، رای غیر هوشمندانه است. رای مردم مشهد، به عنوان دومین کلان شهر جمهوری اسلامی ایران، با رای مردم اصفهان، شیراز و تبریز، قابل مقایسه نیست؛ چون در کلان شهرهای دیگر، این تناقض آراء طی دو سال و این انتخاب ضد و نقیض در ریاست جمهوری یازدهم و مجلس دهم رویت نمی شود.
بحث بر سر این نیست که چون مردم مشهد به فهرست امید رای نداده اند، عیبی متوجه انتخابشان است، بلکه بحث بر سر تضاد و تناقض حداکثری مردم یک شهر طی کوتاه ترین بازه ی زمانی انتخاباتی یعنی دو سال و انتخاب اصلاح طلب ترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ و سپس انتخاب اصول گراترین فهرست انتخاباتی مجلس دهم در سال ۹۴ است. چطور می شود انتخاب گفتمان مذاکره با آمریکا و گفتمان مورد حمایت آیت ا... هاشمی و رئیس جمهور اصلاحات را - که وجوه سیاسی و فرهنگی آن برای همه ملموس است - را با گفتمانی که بیشترین تقابل و تضاد را با این نگاه دارد یعنی فهرست اصول گرایان ۹۴ مشهد، در کنار هم قرار داد؟
این یعنی مردم مشهد، دقیقا متوجه نشده اند که چه کسی را می خواهند به قدرت برسانند؛ یک سال روحانی را به قدرت می رسانند تا مذاکره کند و برجام را رقم بزند و دو سال بعد، کریمی قدوسی و پژمان فر و قاضی زاده ی هاشمی را هم به قدرت می رسانند که اساسا و ماهیتا با روحانی و اصلاحات و مذاکره و برجام و محورهای گفتمانی دولت یازدهم، تمام قد مخالفند. 
شفاف ترین نکته ای که از رای مردم مشهد می توان به طور دقیق و منطقی و تحلیل کرد، رای بالای آن ها به قاضی زاده ی هاشمی است، یعنی پسرعموی وزیر بهداشت، محبوب ترین وزیر دولت یازدهم در سراسر کشور؛ محبوبیت و خوش نامی فراوان وزیر بهداشت در کل کشور و مخصوصا استانش یعنی خراسان رضوی، از دلایلی بود که باعث شد دو پسر عموی او از شهر مشهد و فریمان، وارد مجلس شوند. این واقعیت از آن جا قابل استنتاج است که قاضی زاده در فهرست اصول گرایان،‌ نفر چهارم از پنج نفر بود، اما توانست رای اول مشهد را از آن خود کند؛ پس مشخص است بسیاری از مردم مشهد، به فهرست اصول گرایان رای نداده بلکه فهرستی مختلط را با سلیقه ی خود به صندوق انداخته اند که در اکثر این فهرست ها، نام پسرعموی وزیر بهداشت هم بوده است.

۳- برخی این گونه عنوان می کنند که تبلیغات اصول گرایان در مشهد بیشتر بوده و نتیجتا آن ها برنده شده اند. با فرض صحیح در نظر گرفتن این گزاره، سوالی که پیش می آید، این است که پس چرا در تهران - که اصول گرایان از اصلاح طلبان بیشتر تبلیغات کرده بودند - دقیقا عکس نتیجه ی مشهد آن هم در هر دو انتخابات مجلس و خبرگان رخ داد؟ پاسخ، علتی است در ادامه ی مورد فوق؛ مردم مشهد علاوه بر این که عجیب و غیرقابل پیش بینی رای می دهند، خیلی توصیه پذیر هم نیستند. یعنی نمی توان شخصیت خاصی را یافت که اگر از فلان فهرست - خواه اصول گرا، خواه اصلاح طلب یا جریانی دیگر - حمایت کند، آن ها نیز پیرو انتخاب او به آن شخص رای بدهند. این البته هم حسن است و هم عیب؛ حسن است چون استقلال فکری بالای مردم را نشان می دهد. عیب است چون تبعیت کردن از شخصیتی هم فکر و هم گفتمان، حسن است نه عیب؛ به هر حال قاعدتا هر یک از مردم ایران، به یک گفتمان قرابت فکری داشته و هر گفتمان هم چند نفر تابلو و شخصیت مشهور دارد، پس من حیث المجموع، این جا تبعیت نکردن از شخصیت مشهور یک جریان، به مثابه تکبر و عدم توسعه یافتگی سیاسی است، نه پیاده نظام نبودن و مستقل رای دادن.

امروز در ایران، مهم ترین رسانه، تلگرام است و به تعبیری، تلگرام همه جا حکمرانی رسانه ای می کند. پس نمی توانیم بگوییم که اطلاع رسانی ضعیف بوده یا دلایلی از جنس تبلیغات ناکافی چون پایداری ها نیز از حیث تبلیغات، اگر از اصلاح طلبان ضعیف تر نباشند، قوی تر نیستند.

سخن آخر:
بعد از انتخابات، با خیلی از مشهدی ها صحبت کردم؛ نکته این جاست که اولا بسیاری شان، مخصوصا میان سال ها، برایشان مهم نبود که نامزدی که اسمش را روی تعرفه نوشته اند، اصول گرا بوده یا اصلاح طلب، بلکه شهرت او برایشان مهم تر بود. بسیاری از مشهدی ها، ۹۲ به روحانی رای دادند و ۹۴ به کریمی قدوسی و پژمان فر، چون این ها اسمشان سر زبان ها افتاده است در مشهد، به همین سادگی.

ثانیا، در مشهد، برخلاف تهران، مردم مجلس و انتخابات مجلس را، یک پنجم انتخابات ریاست جمهوری هم جدی نمی گیرند و فضای شهر، مثل تهران انتخاباتی نمی شود.

واقعیت این شهر این است که، برخلاف تهران که از مدارس، مردم می آموزند که چگونه سیاسی شوند و این سیاسی شدن در دانشگاه ها قوام می یابد، ساخت های آموزشی و نیز مردم نهاد در مشهد، شدیدا فشل و بی هدف بوده و نتیجتا، ذائقه ی اصلی و سلیقه ی سیاسی مردم مشهد را، فعلا، متاسفانه، فقط می توان از نتایج انتخابات های ریاست جمهوری استمزاج کرد، نه هیچ انتخابات دیگری. در انتخابات ریاست جمهوری، مردم مشهد به آن کسی رای می دهند که بیشتر از حرف هایش خوششان بیاید، مثل تهران.


آسیا شاپ
بسی لایک
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مجله اینترنتی سیمرغ شهر اخبار بازیگران بیوگرافی بازیگران اخبارسینمای ایران اخبار سینمای جهان اخبار تلوزیون ایران اخبار تلوزیون جهان اخبار موسیقی ایران اخبار موسیقی جهان


مجله اینترنتی سیمرغ شهر حذف
اخبار روز حذف
اخبارسینما حذف
اخبار موسیقی حذف
اخبارتلویزیون حذف
اخبار فناوری مصالب طنز وسرگرمی حذف
بیو گرافی بازیگران حذف
اخبار داغ سلبریتی های ایرانیx
بیوگرافی بازیگران سینما و تلویزیون ایرانx
فرهنگ وهنر ایران
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
نویسندگان
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan