- دوشنبه ۱۵ شهریور ۹۵
- ۱۲:۳۸
خبرگزاری ایسنا: در آستانه ایام حج، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم
انقلاب اسلامی در پیام مهمی به مسلمانان سراسر جهان و حجاج بیتالله
الحرام، حج ابراهیمی را مظهر عزت و عظمت امت اسلامی در مقابل زورگویان
بینالمللی خواندند و با اشاره به حوادث تلخ فاجعه منا، خطاب به دولتها و
ملتهای اسلامی تأکید کردند: جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان
باید حاکمان سعودی را به درستی بشناسند و بهخاطر جنایاتی که در گسترهی
جهان اسلام به بار آوردهاند، گریبان آنها را رها نکنند و فکری اساسی برای
مدیریّت حرمین شریفین و مسئلهی حج کنند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
وَ
الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین وَ صَلَّی اللّهُ عَلی سَیّدِنا مُحَمَّدٍ
وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ وَ صَحبِهِ المُنتَجَبین وَ مَن تَبِعَهُم
بِاِحسانٍ اِلی یَومِ الدّین.
برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان!
موسم
حج برای مسلمانان، موسم افتخار و شُکوه در چشم خلایق، و موسم نورانیّت دل و
خشوع و ابتهال (۱) در برابر خالق است. حج، فریضهای قدسی و دنیوی و خدایی و
مردمی است. از سویی فرمان «فَاذکُرُوا اللّهَ کَذِکرِکُم ءابآءَکُم اَو
اَشَدَّ ذِکرًا» (۲) و «وَ اذکُرُوا اللّهَ فی اَیّامٍ مَعدوداتٍ» (۳) و از
سویی خطابِ «اَلَّذی جَعَلناهُ لِلنّاسِ سَوآءَنِ العاکِفُ فیهِ وَالباد»
(۴) ابعاد بیانتها و متفاوت آن را روشن میسازد.
در این فریضهی
بینظیر، امنیّت زمان و مکان همچون نشانهای آشکار و ستارهای درخشان، دل
انسانها را آرامش میبخشد و حجگزار را از محاصرهی عوامل ناامنی که از سوی
ستمگران سلطهگر، همواره آحاد بشر را تهدید کرده است بیرون میکشد و لذّت
ایمنی را در دورهای معیّن به او میچشاند.
حجّ ابراهیمی که اسلام به
مسلمانان هدیه کرده است، مظهر عزّت و معنویّت و وحدت و شُکوه است؛ عظمت
امّت اسلامی و اتّکاء آنان به قدرت لایزال الهی را به رخ بدخواهان و دشمنان
میکِشد و فاصلهی آنان را با منجلاب فساد و حقارت و استضعافی که زورگویان و
قلدران بینالمللی بر جوامع بشری تحمیل میکنند، برجسته میسازد. حجّ اسلامی
و توحیدی، مظهر «اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» (۵) است؛
جایگاه برائت از مشرکان و الفت و وحدت با مؤمنان است.
آنان که حج را
به یک سفر زیارتی ـ سیاحتی فروکاسته و دشمنی و کینهی خود با ملّت مؤمن و
انقلابی ایران را در زیر عنوان «سیاسی کردن حج» پنهان ساختهاند، شیطانهایی
خُرد و حقیرند که از به خطر افتادنِ مطامع شیطان بزرگ، آمریکا، به خود
میلرزند. حکّام سعودی که امسال صدّ عن سبیلاللّه و المسجد الحرام کرده (۶)
و راه حجّاج غیور و مؤمن ایرانی به خانهِی محبوب را بستهاند، گمراهانی
روسیاهند که بقای خود بر اریکهی قدرت ظالمانه را در دفاع از مستکبران
جهانی و همپیمانی با صهیونیسم و آمریکا و تلاش برای برآوردن خواستهی آنان
میدانند و در این راه از هیچ خیانتی رویگردان نیستند.
اکنون قریب
یک سال از حوادث مُدهش (۷) منا میگذرد که در آن، چند هزار نفر در روز عید و
در لباس احرام، در زیر آفتاب و با لب تشنه، مظلومانه جان باختند؛ اندکی
پیش از آن در مسجدالحرام نیز جمعی در حال عبادت و در طواف و نماز به خاک و
خون کشیده شدند. حکّام سعودی در هر دو حادثه مقصّرند؛ این چیزی است که
همهی حاضران و ناظران و تحلیلگران فنّی بر آن اتّفاقِنظر دارند؛ و گمانِ
عمدی بودن حادثه نیز از سوی برخی صاحبنظران مطرح شد. تعلّل و کوتاهی در
نجات مجروحان نیمهجانی که جان شیفته و دل مشتاق آنان در عید قربان با زبان
ذاکر و ترنّم آیات الهی همراه بود، نیز قطعی و مسلّم است. مردان
قسیّالقلب و جنایتکار سعودی آنان را با جانباختگان، در کانتینرهای
دربسته محبوس ساختند و به جای درمان و کمک یا حتّی رساندن آب به لبان
تشنهی آنان، آنها را به شهادت رساندند. چند هزار خانواده از کشورهای
گوناگون عزیزان خود را از دست دادند و ملّتهای آنان داغدار شدند. از جمهوری
اسلامی نزدیک به پانصد نفر در میان شهدا بودند. دل خانوادهها همچنان
مجروح و داغدار است و ملّت همچنان غمگین و خشمگین است.
حکّام سعودی
به جای عذرخواهی و پشیمانی و تعقیب قضائیِ مقصّران مستقیمِ این حادثهی
هولناک، با نهایت بیشرمی و وقاحت، حتّی از تشکیل هیئت حقیقتیاب بینالملل
اسلامی نیز سر باز زدند؛ به جای ایستادن در جایگاه متّهم، در جایگاه مدّعی
ایستادند و دشمنیِ دیرین خود با جمهوری اسلامی و با هر پرچم برافراشتهی
اسلام در مقابله با کفر و استکبار را با خباثت و سَبُکسریِ بیشتر آشکار
ساختند.
بوقهای تبلیغاتی آنان اعم از سیاستمدارانی که رفتار آنان در
برابر صهیونیستها و آمریکا ننگ جهان اسلام است، تا مفتیان ناپرهیزکار و
حرامخواری که آشکارا برخلافِ کتاب و سنّت فتوا میدهند، تا پادوهای
مطبوعاتی که حتّی وجدان حرفهای هم مانع دروغسازی و دروغگویی آنان نیست،
تلاش بیهوده میکنند که جمهوری اسلامی را در محرومسازی حجّاج ایرانی از حجّ
امسال، متّهم نشان دهند.
حکّام فتنهانگیزی که با تشکیل و تجهیز
گروههای تکفیری و شرور، دنیای اسلام را گرفتار جنگهای داخلی و قتل و جرح
بیگناهان کردهاند و یمن و عراق و شام و لیبی و برخی دیگر از کشورها را به
خون آغشتهاند؛ سیاستبازانِ از خدا بیخبری که دست دوستی به رژیم اشغالگر
صهیونیست داده و چشم بر رنج و مصیبت جانکاه فلسطینیان بستهاند و دامنهی
ظلم و خیانت خود را تا شهر و روستای بحرین گستردهاند؛ حاکمان بیدین و
بیوجدانی که فاجعهی بزرگ منا را پدید آورده و با نام خادمان حرمین، حریم
حرم امن الهی را شکسته و میهمانان خدای رحمان را در روز عید در منا و پیش
از آن در مسجدالحرام قربانی کردهاند، اکنون از سیاسی نشدن حج دَم میزنند و
دیگران را به گناهان بزرگی که خود مرتکب شده یا تسبیب (۸) کردهاند، متّهم
میکنند. آنان مصداق کامل بیان روشنگر قرآن کریمند که فرمود: وَ اِذا
تَوَلّیٰ سَعیٰ فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَ النَّسلَ
وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الفَساد * وَ اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ
اَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالاِثمِ فَحَسبُهو جَهَنَّمُ وَ لَبِئسَ المِهاد».
(۹)
امسال نیز بنا بر گزارشها، علاوه بر صدّ (۱۰) حجّاج ایرانی و
برخی ملّتهای دیگر، حجّاج دیگر کشورها را در محدودهی کنترلهای نامعهود
(۱۱) با کمک دستگاههای جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار داده و خانهی
امن الهی را برای همه ناامن کردهاند. جهان اسلام، اعم از دولتها و
ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بیایمان و
وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید بهخاطر جنایاتی که در
گسترهی جهان اسلام به بار آوردهاند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید
بهخاطر رفتار ظالمانهی آنان با ضیوف (۱۲)
الرّحمان، فکری اساسی
برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئلهی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه،
آیندهی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگتری مواجه خواهد ساخت.
برادران
و خواهران مسلمان! امسال جای حجّاج مشتاق و بااخلاص ایرانی در مراسم حج
خالی است، ولی آنان با قلبهای خود حاضر و در کنار حاجیان از سراسر جهان و
نگران حال آنان هستند، و دعا میکنند که شجرهی ملعونهی طواغیت نتوانند
گزندی به آنان برسانند.
برادران و خواهران ایرانیِ خود را در دعاها و
عبادتها و مناجاتهای خود یاد کنید و برای رفع گرفتاریها از جوامع اسلامی و
کوتاه شدن دست مستکبران و صهیونیستها و سرسپردگان آنها از امّت اسلامی
دعا کنید.
اینجانب یاد شهدای منا و مسجدالحرام در سال گذشته و شهدای
مکّه در سال ۶۶ (۱۳) را گرامی میدارم و از خدای عزّوجلّ برای آنان طلب
مغفرت و رحمت و علوّ درجات میکنم و با سلام به حضرت بقیّةالله اعظم (روحی
له الفداء) دعای مستجاب آن بزرگوار را برای اعتلای امّت اسلامی و نجات
مسلمانان از فتنه و شرّ دشمنان طلب مینمایم.
و باللّه التّوفیق و علیه التُّکلان
سیّدعلی خامنهای
آخر ذیالقعده ۱۴۳۷
۱۲/ شهریور ماه/۹۵
۱. تضرّع
۲. سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۰۰؛ «...همانگونه که پدران خود را به یاد میآورید، یا با یادکردنی بیشتر، خدا را به یاد آورید...»
۳. سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۰۳؛ « و خدا را در روزهای معیّن یاد کنید...»
۴. سورهی حج، بخشی از آیهی ۲۵؛ «...که آن را برای مردم، اعم از مقیم در آنجا و بادیهنشین، یکسان قرار دادیم...»
۵. سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹؛ «...برکافران سختگیر و با همدیگر مهربان...»
۶. بازداشتن از راه خدا و مسجد الحرام
۷. هراس انگیز
۸. باعث شدن، موجب شدن
۹.
سورهی بقره، آیهی ۲۰۵ و۲۰۶؛ « و چون برگردد [یا ریاستی یابد] کوشش میکند
که در زمین فساد نماید و کشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهکاری را
دوست ندارد. چون به او گفته شود «از خدا پروا کن»، نخوت او را به گناه
کشاند. پس جهنّم برای او بس است، و چه بد بستری است.»
۱۰. بازداشتن، مانع شدن
۱۱. غیر متداول، غیر معمول
۱۲. میهمانان
۱۳.
فاجعهی جمعهی خونین مکّه، نمونهای دیگر از خصومتهای آمریکا است که در
روز ۹ مرداد ۱۳۶۶ (۶ ذیالحجّه ۱۴۰۷ ق) در موسم حج و پس از مراسم برائت از
شرک و مشرکین، توسّط حکّام رژیم آلسعود روی داد و ضمن هتک حرمت آن حرم امن
الهی، نزدیک به چهارصد ایرانی و غیرایرانی - که اکثراً زنان بودند – به
شهادت رسیدند و چندین برابر این تعداد نیز مجروح شدند.
آیتالله حاجآقا مرتضی تهرانی، به بررسی منزلت معنوی و علمی رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداختند.
مشروح این گفتگو که در تازهترین شماره ماهنامه "پاسدار اسلام" به چاپ رسیده، به شرح زیر است:
عالم عامل و عارف واصل، حضرت آیتاللهالعظمی حاج شیخ مرتضی تهرانی همراه با برادر کوچکترشان، مرحوم آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی ازجمله برجستهترین و قدیمیترین شاگردان حضرت امام خمینی به شمار میآیند. ایشان دوران کودکی و نوجوانی را در دامان و مکتب پدر بزرگوارشان، مرحوم آیتالله میرزا عبدالعلی تهرانی تربیت یافتند. پدری که از اخیار روزگار خود و تربیتشده بزرگانی همچون مرحوم آیتالله سید علی قاضی(ره) بود.
آیتالله حاجآقا مرتضی تهرانی دوره سطح علوم حوزوی را در نوجوانی گذرانید و در سن 18 سالگی با مهاجرت به قم در زمره جوانترین شاگردان درس خارج مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی و حضرت امام خمینی قرار گرفت. هنگام عزیمت ایشان به قم، باوجودآنکه پدر بزرگوارشان با عموم مراجع وقت، مراوده داشتند، اما به مرتضایش، پیوند خاص با حاجآقا روحالله را توصیه کرد.
حاج آقا مرتضی در طول سالیان اقامت در قم همپای دوست صمیمیاش مرحوم حاجآقا مصطفی خمینی از مائده حکمت، معرفت و اخلاق امام خمینی بهره مستوفی میگیرد. اما انس و محبت متقابل بین حاج آقا مرتضی و حضرت امام خمینی فراتر از استاد و شاگردی بود. تا آنجا که حتی در برخی تابستانها که امام در روستای امامزاده قاسم تهران مستقر میشدند، حاجآقا مرتضی از بیشترین انس و مجالست با مراد محبوب خود برخوردار بود و گاهی با اشاره امام بهطور شبانهروز در محضر معظم له ماندگار میشد.
عشق و علاقه به امام، حاجآقا مرتضی را در نیمه دوم دهه 40 نیز به نجف اشرف کشاند و در همان فرصت راقم این سطور توفیق یافت تا 47 سال پیش بهطور خصوصی بخشی از کفایهالاصول را در محضر ایشان به شاگردی بنشیند.
بِسمِاللّه الرَّحمنِ الرَّحیم. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمین. وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلهِ الطّاهِرین و لَعنةُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعین.
با آن که ضربان قلبم چهل تا چهل وپنج در دقیقه است اما صحبت درباره موضوع مورد نظرم را لازم میدانم بنده این طور فکر کردهام که ابتدا اشارهای داشته باشم به ذاتیات آیهالله خامنهای «سلامالله علیه» که تقریباً از پانزده شانزده سالگیِ ایشان اطلاعِ نزدیک دارم و تصورم بر این است که ایشان اگر ازاین صحبت مطلع شوند یکی دو نکته را تعجب خواهند کرد که بر حسب ظاهر جز خودشان اطلاع نداشتهاند و این در حافظه و اطلاعات من هست.
و بعد وارد تصمیمهای ایشان میشوم و مأخذ حرکت ایشان را هم عرض میکنم که کدام یک از این ذاتیات است و بعد هم اشارهای میکنم به آنچه که به عنوان نقیصه در جامعه دیده میشود و این را با استدلالی که در ذهنم هست بیان خواهم کرد.
اشاره حاج آقا مرتضی تهرانی به رؤیای صادقه آیتالله خامنهای درباره آینده رهبری
البته این نقیصهای که در جامعه وجود دارد منحصر به زمان ایشان نیست و از زمان امیرالمؤمنین«صلواتالله علیه» و بلکه از زمان رسول اکرم «صلواتالله علیه» بوده است و در زمان ما هم بوده و مواردش هم در ذهنم هست که اشاره میکنم . یعنی فاعل در فاعلیت خودش تام است، ولی قابل در قابلیت خودش تمامیت ندارد و قهراً این نقایص به چشم میخورند و کسانی که قدرت تحلیل مسئله را آن طوری که صحیح است، ندارند، به اشتباه در نسبت مبتلا میشوند.
بنده در حدود 62- 63 سال پیش به تبعیت از مرحوم والدم «رضوان الله تعالی علیه» از تهران به مشهد مقدس هجرت کردم. آن زمان در مدرسه مروی تهران حجره داشتم و در سطح مشغول تحصیل سطح بودم.
در مشهد یکی از علما و مدرسین رسمی بود که شنیدم در لمعه خیلی مسلط است. مرحوم حاج سید احمد مدرس یزدی. فرزندی هم داشت به نام آقا سید جلال که بعد از پدر بزرگوارش مرد فاضلی شد و در مشهد مدرس بود که هر دو را بزرگان میشناختند. من اخوی بزرگ آقا را در درس آقای مدرس یزدی دیدم. تقریباً مشخص بود که بنده در معیت مرحوم حاجآقا از تهران آمدهام و از طلبههای مشهد نیستم. ایشان اظهار لطف کردند و چیزی نگذشت که انس ما بیشتر شد. گاهی اوقات پنجشنبهها ایشان به منزل ما تشریف میآوردند که در اواسط بازار سرشور مشهد، کوچهای بود به نام کوچه بانک شاهی. در آنجا بودیم.
آقا هم به اتفاق اخوی بزرگشان آقای سید محمد یک پنجشنبه به منزل ما تشریف آوردند. آن موقع حدود شانزده سال داشتند. در همان جلسه اول توجهم به ایشان جلب شد. علتش هم این بود که شواهدی را در چهره مبارک ایشان دیدم. ایشان از نظر بیت هم متعلق به یک بیت باتقوا بود، بهگونهای که من هر وقت میخواستم نماز ظهر و عصر را به جماعت بخوانم، به مسجد گوهرشاد نمیرفتم؛ بلکه نماز مرحوم آسید جواد خامنهای، ابوی بزرگوار ایشان میرفتم. در بازار سرشور، مسجد آذربایجانیها. ایشان مرد بزرگواری بود و در منزل لمعه تدریس میکرد.
بنده لمعه را در تهران خوانده بودم، ولی درس مرحوم آسید احمد مدرس یزدی بسیار پخته بود و ایشان کمال تسلط را به فروع مسئله داشت و لذا به این درس رفتم. در تهران رسائل را هم خوانده بودم. یک مقدار از مکاسب مانده بود که درس مرحوم آمیرزا هاشم قزوینی رفتم و شش ماه هم بیشتر مشهد نبودم و بعد به قم آمدم.. ایشان هم بعد به قم مشرف شدند و خدمتشان ارادت داشتیم و زیارتشان میکردیم. خدای متعال این بزرگوار را در حوزه درس مرحوم آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری سوق داد.
هرچند من از اول هم کم معاشرت میکردم و در سیزده سالی که در قم بودم، معاشرتم عمدتاً با مرحوم حاج آقا مصطفی [خمینی] بود اما سیادت، تقوا وپاکیزگی ایشان را هم شاهد بودم. بنده ایشان را از آن زمان صاحب ذاتیات مثبت یافتم.
مسئله دیگری که عرض کردم شاید ایشان اطلاع ندارند که من در جریان هستم، خوابی بود که ایشان در مشهد دیدند و این خواب را به کسی که معروف بود خوب تعبیر میکند، عرضه کردند و جوابی که آن شخص داد ـ خدا رحمتش کند. آدم خوبی بود و در تهران هم به منزل ما هم میآمد ـ یک تعبیر اجمالی بود و به آقا عرض کرد که این رؤیای صادقه است و نشان میدهد آینده فوق العاده دارید. آن روزها مرجع داشتیم، ولی به نظر معبّر نیامده بود که بالاتر از مرجعیت هم هست.
پیدا بود که رؤیای صادقه است. ایشان خواب را گرفتند و اجمالاً کشف کردند که یکی از مقدرات حقتعالی این است که مسیر ایشان در زندگی یک مسیر استثنایی و غیرمشابه با دیگران شود.
یکی از ذاتیات ایشان که اشاره میکنم، بلندهمتی ایشان است. یعنی آن قدر این روح پاکیزه و لطیف و بزرگ است که وقتی ایشان این تعبیر را شنید، از آن موقع تدریجاً خودش را برای فعلیت این منزلت آماده کرد و از این حرکت اختصاصی و استثنایی هم هیچ غفلت نورزید.
آیتالله خامنهای نسبت به والدین تأدب، تواضع، فروتنی و اطاعت بسیار زیادی داشتند
خصیصه دیگر ایشان این بود که نسبت به والدین تأدب، تواضع، فروتنی و اطاعت بسیار زیادی داشتند. خیلی زیاد که از عرفیت خارج است، بهخصوص نسبت به پدر بزرگوارشان. عجیب بود. آنها هم حتماً اثر وضعی دارد و پیدا بود که حق تعالی تعبیر همان خواب را برای ایشان تقدیر کرده است و باید منتظر باشیم که خدا ایشان را به آن منزلت برساند.
ایشان قم هم که مشرف شد، ازجمله درس مرحوم آقای حائری که میرفتند، کمال دقت را داشتند و کار میکردند و دریافتی ایشان از درس خارج، بهخصوص درس خارج مرحوم آقای حائری که خارج دقیقی بود و خارج مکاسب بود، اگر کسی مانند آقا «سلامالله علیه» شش ماه درس ایشان میرفت، کافی بود که روش استنباط و تلاش و کار و کوشش در فقه و مبادی فقه را کاملاً بیاموزد. من معتقدم که اینگونه است و شاید سایر ارادتمندان ایشان اطلاع نداشته باشند و خود ایشان هم شاید اطلاع نداشته باشند که خدا این دریافت را به من لطف کرده است.
آنچه که من در ایشان ادراک کردم، تصمیم و همت ایشان بود که بر حسب فضایل انسانی، ایشان دو کار را شروع کردند. یکی زحمت کشیدن در فقه و اصول، و دیگری زحمت کشیدن برای تهذیب نفس و ایجاد اخلاص در اعمالشان. در این دو مسیر تا الان متحرک بودهاند. چرا میگویم تا الان؟ برای اینکه بنده فرمایشات ایشان را مرتب گوش میکنم. هر وقت به هر مناسبتی ایشان صحبت میکنند، من گوش میکنم. ایشان وقتی نماز مغرب را شروع میکنند، نگاه میکنم و میبینم روز به روز غلظت اخلاص ایشان در باطنشان بیشتر میشود.
در مراجع قطعاً چنین فردی با این جامعیت نداریم. یعنی وقتی به سراغ مسائل سیاسی میروند و مطالعه و جمعآوری و مقایسه میکنند، یک نفر غیر از ایشان نیست. در مسائل فقهی که وارد میشوند و جواب میدهند، کاملاً پیداست که سراپا اخلاص و تقواست. آن قدر احتیاط میکنند که یک سر سوزن بر خلاف تقوا و احتیاط حرکت نکرده باشند. این را من تا الان لمس کردهام و معتقدم دیگران به این صورت به ایشان نگاه نمیکنند.
شب و روزی نیست که من از ایشان 20 مرتبه یاد و برای ایشان دعا نکنم
در این جامعیتی که خدا این بزرگوار را رشد داده است، هیچ در بین علمای شیعه واسلام نداریم.
کسانی که به نظر بنده خیلی جالب و استثنایی میآمدند، مرحوم آقا موسی[صدر] بود، مرحوم آقای بهشتی بود و مرحوم آسید محمدباقر صدر بود. اینها را از نزدیک دیده بودم. مرحوم آقای بهشتی با من مأنوس بود، ولی هیچکدام در ذاتیات به این بزرگوار نمیرسند و نرسیدند.
من اینجور فکر میکنم که حقتعالی اراده فرموده است که وجود ایشان را از دیگران متمایز کند و با این همت عالی در این مسیر قرار بگیرد.
امام «رضوانالله تعالی علیه» راست میگفت. همت ایشان عالی و غیرعادی بود. قبل از انقلاب بنده پای منبر امام نشسته بودم که فرمود: «والله من به عمرم نترسیدهام.» این از روحی عادی نیست. از روحی است که بهقدری عظمت دارد که دیگر موجودات مادی را کوچکتر و ضعیفتر از خودش میداند.
این بزرگوار هم خدای متعال اراده فرموده است که
مسئولیت سنگینی را به ایشان عطا کند که عطا کرده است. با ظرفیتِ فوق ادراک
اشخاص عادی. این ذاتیات ایشان است. و ایشان کار کرد و من اطلاع داشتم که در
فقه و اصول و رجال و لغت و... کار میکرد. و در کنار همه اینها کار روحی
میکرد. حتماً الان هم دارد. من حتی چند شب پیش آثار حرکت در تهذیب نفس و
تشدید اخلاص را وقتی ایشان داشت نماز میخواند در ایشان دیدم؛ می پرسید :
چگونه دیدی ؟ با همین چشم ؟ میگویم خیر، با آن چشم دیگری که خدا به من عطا
کرده است و یقین دارم. لاالهالاالله.
شب و روزی نیست که من از ایشان 20 مرتبه یاد و برای ایشان دعا نکنم و به خدای متعال التماس نکنم که خدایا! این نعمت را برای شیعه مستدام بدار. معتقدم شکر و سپاسگزاری این نعمت الهی را شیعه اعم از علما و غیرعلما بهجا نیاوردهاند، چون درک نکردهاند، ولی خدای متعالی چنانچه بخواهد با عمل من و امثال من نعمت را بگیرد که دیگر چیزی برای ما باقی نمیماند.
اگر خدای متعال این بزرگوار را در این سمت قرار نداده بود، هیچ یک از علما تا سالهای طولانی هم این همت و اراده را نداشت
ایشان در مقطعی که خودشان مستقیماً این مسئولیت الهی را به عهده داشتند، کارهای بزرگی انجام دادند، آن قدر بزرگ که نمیشود حجم آن را تعیین کرد.
اگر خدای متعال این بزرگوار را در این سمت قرار نداده بود، هیچ یک از علما تا سالهای طولانی هم این همت و اراده را نداشت که آنچه را من خیال هم نمیکردم که در عمرم آن ابعاد معنوی، الهی، شرعی و انسانی را ببینم شاهد باشیم.
این عرایض من به بحث سوم منتهی میشود که باید برای مردم حل شود. مردمی که دین و شعور و ایمان دارند و تاریخ میدانند. در زمان ایشان وقتی کمبودهایی را احساس میکنیم، باید بفهمیم آنها را به چه کسانی باید نسبت بدهیم. عین این کمبودها در زمان امیرالمؤمنین «صلواتالله علیه» هم بود. آیا میتوانیم نتیجه بگیریم که حضرت -نعوذ بالله- تقصیر کرده است؟ نمیتوانیم. حضرت در فاعلیت، عصمت، علم و قدرت خودش بینظیر بوده و انسان عادی نبوده است، پس چرا تا وقتی که ایشان زنده بود شریح را نتوانست از کوفه بیرون کند؟ این شریح بود که در قضیه کربلا فتوا داد. نبود؟
این را به چه کسی نسبت بدهیم؟ اصلاً ربطی به حجت الهی اعم از معصوم و غیر معصوم ندارد. غیر از کمال فاعلیت فاعل، قابلیت قابل هم باید به کمال برسد. که نرسیده بود. الان علت غیبت چیست؟ نعوذ بالله نقصی در وجود مقدس حضرت بقیهالله «ارواحنا له الفداه» هست؟ ایشان همین طوری نمیدانند دلیلش چیست و منتظر ماندهاند که خدای متعال اراده بفرماید؟ این حرف غلط است. جامعه هنوز قابلیت ندارد.
مطلبی را عرض کنم که قصه است، ولی حکمت دارد. فردی نقل میکرد شب خواب دیدم حضرت تشریف آوردند و فرمودند: «خیلی منتظر ما بودی؟» عرض کردم: «بله.» فرمودند: «من آمدم و حکمم را بگویم. این زن تو با اینکه پنج بچه از او داری زن تو نیست. تمام این بچهها ولد شبهه هستند. پولهایی که به دست آوردهای شرعاً مال تو نشدهاند. کارهایی که کردهای صحیح نبودهاند.» و حضرت یکی یکی موجودیت مادی این مرد را زیر سئوال برد. در این قصه نقل میکنند این شخصی که در این قصه این قدر منتظر قدوم ایشان بود، دید هیچ راهی ندارد، الا اینکه دستش را روی گوشهایش بگذارد و چند بار فریاد بزند: «آی دزد!» جوری فریاد زد که خودش از خواب بیدار شد.
آیتالله خامنهای از طرف حق تعالی مأمور است که این مردمی که انتظار مصلح را میکشند، ببینند که با کوچکش چگونه برخورد میکنند
مرحوم حاج شیخ محمدتقی آملی مدتی شاگردی مرحوم آقای قاضی را کرده بود، از اصحاب نجف و علمایی است که هم خود و هم پسرش درس مرحوم میرزای نائینی میرفتند.
ایشان هم غیر از فقه و اصول چیزهایی داشت که از طریق مرحوم آقای قاضی«رضوانالله تعالی علیه» به دست آورده بود، یعنی چون لیاقت داشت، خدای متعال به ایشان عنایت کرده بود. از ایشان نقل شد که فرموده بود خیلی نسبت به زیارت حضرت بقیهالله «ارواحنا له الفداه» مشتاق بودم و دائماً در خواب و بیداری از خدای متعال میخواستم. یک شب خواب دیدم که به من گفتند آن نور را از دور میبینی؟ حضرت دارند به آنجا تشریف میآورند. میگوید که من آن قدر نگاه کردم تا آنجا که شبح یک اندام را در نور دیدم، ولی چهرهشان را ندیدم. آن قدر به من فشار آمد که لرزه در بدنم افتاد. بیدار شدم و دیدم خیس عرق هستم و متوجه شدم من توان زیارت ایشان را ندارم. عوام آن طور که باید از مقام امامت و ولایت آگاهی ندارند.
این آقای بزرگوار «سلام الله علیه» از طرف حق تعالی مأمور است که این مردمی که انتظار مصلح را میکشند، ببینند که با کوچکش چگونه برخورد میکنند. مثل حضرت مسلمی که حضرت سیدالشهدا«صلواتالله علیه» از مکه به کوفه فرستاد. حضرت مسلم که معصوم نبود. فاصله بین مقام عصمت و غیرعصمت خیلی زیاد است. بر حسب نوشتهها امام فرمود که اگر زمینه را مساعد دیدی، برای من نامه بنویس میآیم. حضرت مسلم«سلامالله علیه» همین کار را انجام داد و آن شد که همه بارها شنیدهایم.
انسان باید خیلی مواظب خودش باشد که فریب شیطان را نخورد. بنده یکی از کارهایی که بر دوش خودم میبینم، این است که با کسانی که در شک و شبهه هستند و پایشان میلنگد یک جلسه و چند جلسه بنشینم و آنها را روشن کنم که در تکلیف شرعی استقرار پیدا کنند. هر کسی این حوصله را ندارد ولی من برای افراد زیادی این کار را کردهام.
آثاری که به عنوان برکات الهیه از آقا به جا مانده، خیلی بیش از زمان امام خمینی است. نه اینکه امام نمیتوانستند. خدای متعال از آن بزرگوار آنچه خواسته ایشان عمل کرده، از این بزرگوار هم آنچه خواسته دارند عمل میکنند. ما الان زیر آسمان نداریم انسانی را که مثل آقا در مسائل سیاسی به صورت ریز، این مطالعات و این نظرات تصدیقی اعم از اثباتی و نفی را داشته باشد. این مقدار توفیق را که خدای متعال به ایشان داده به خاطر این است که شایستگی اش را داشته است. هر کسی که دلش بخواهد که به این نمیرسد.
خدا به این بزرگوار این نعمت – شناخت دشمن– را عطا کرده است
آنچه بنده در این عرایضم به عنوان محور دارم، مسئله اخلاص است. ایشان مرتب دارد زحمت میکشد که این اخلاص را بیشتر، پررنگتر، لطیفتر و حساستر کند. اگر شما بگویید فقط دارم حرفش را میزنم، عرض میکنم من همه بحث اخلاص «محجه البیضا»ی مرحوم فیض کاشانی را در کنار همه بحثهای اخلاص مطالعه کردهام وبه طور خصوصی برای60 ، 70فارغ التحصیل خارج یک سال تمام بحث اخلاص را تدریس کردهام.
آن مقداری که شریعت، برای تبعیت از شخص شرط دانسته است، خدا بیش از آن به این بزرگوار عطا کرده است. فقه، اصول و سایر علومی که به آن ارتباط و بستگی دارد. آگاهیهای جنبیای که خدای متعال به ایشان داده است، بنده گمان ندارم که تا کنون کسی این مقدار آگاهیهای ریز داشته باشد، بهخصوص در دشمنشناسی.
بنده 50 سال پیش، خیلی قبل از انقلاب بعد از فوت مرحوم حاجآقای والد دوازده شب محرم در منزل ایشان منبر میرفتم. یکی از حرفهایی که زدم این بود که همان گونه که انسان باید دوستشناس باشد و بعد ارتباط برقرار کند، باید دشمنشناس هم باشد. بعد تصریح میکردم که بهخصوص مراجع و علما باید اینگونه باشند و بدانند کجا چه مقدار باید فاصله بگیرند، چه مقدار بایستی صلابت به خرج بدهند و خودشان را به دشمن نزدیک نکنند.
این جمله دربستهای است که به نظر من خیلی عمق دارد و خدا به این بزرگوار این نعمت – شناخت دشمن– را عطا کرده است. کسانی که خیال میکنند ایشان دارد تند میرود اشتباه میکنند. خدا این شناخت را به ایشان عطا کرده است و دارد جلوی پای خودش و جلوی پای ملت، چاهها و چالهها را میبیند.
به فرمایشهای امیرالمؤمنین «صلواتالله علیه» به زبیر بعد از اینکه جدا شد، دقت بفرمایید. اینها در کلمات امیرالمؤمنین «صلواتالله علیه» هست.
این عالم بزرگوار را اگرچه میگوییم در مقام عصمت نیست، اما وقتی مؤید عندالله شد و آثار و علائم تأیید الهی را در ایشان دیدیم، آن هم نه یکی، نه دو تا، نه صد تا، میدانیم که آنقدر لطف خدای متعال شامل حال ایشان هست وظیفه ما این است که قدردان ایشان باشیم.