- چهارشنبه ۱۴ مهر ۹۵
- ۱۶:۱۱
توهین حسن عباسی به خبرگزاری های اصلاح طلب و فحش دادن حسن عباسی به رسانه ها و روزنامه نگاران اصلاح طلب با کلمه خیلی زشت که در ادامه می بینید.
آقای حسن عباسی
به تمام خبرگزاری ها و رسانه های اصلاح طلب گفته باشم، اگر در قضیه ز…. غربی ها یک بار دیگر مسخره کنید، به مردم می گوییم کسانی که تمسخر می کنند و آمار نهادهای بین المللی را قبول نمی کنند، بروند در اصل خود شک کنند تو که ز… غرب مطرح می شود این را توهین می دانی، توهین تو هستی، تو که نمی گذاری روشن شود که غرب چه کثافتی است.
مطالب مرتبط با موضوع
توهین هفته نامه یالثارات به شخصیت های شهرزاد و قباد و فرهاد با کلمه سونامی کثیف آلبالوهای جنسی که به ت.ع و م.ح و ا.ف تهمت غیراخلاقی می زند.
یالثارات در مطلبی تحت عنوان «سونامی کثیف آلبالوهای جنسی چکونه به سینما آمد؟» سه داستان را درباره شخصیت های با اسم خیالی قباد، فرهاد و شهرزاد نقل می کند که در خود متن هم عینا با اشاره های مستقیم به ما می فهماند که این سه تن چه کسانی هستند و ادعا می کند که این سه چهره سینمایی مشهور روابط نامشرع و خلاف عرفی با هم دیگر دارند.
این که برخی سینماگران روابط آلوده و کثیف جنسی خود را به نام«روایت واقعیت جامعه» جا میزنند. خیانتی است رودست همه خیانت ها… خیانتی که همین آلودگان،همیشه با تردستی و هوچیگری از تاوان آن طفره رفتهاند.
اما گاهی پرده ها بالا می رود و پته ها برآب می افتد. گزارش گونه حاضر یکی از این موارد است که پیش روی شماست:
اظهارات اخیر هوشنگ گلمکانی در برنامه اخیر هفت و سخنان حسین فرحبخش در برنامه اینترنتی ۳۵ تاکید و اشاره مستقیم به دو نکته بسیار مهم و اساسی داشتند. اشاره این بود که عدهای تندرو میخواهند سینما نباشد. مستقیم و غیر مستقیم اشاره به مردم انقلابی و همیشه در صحنهای داشت،که برای خواست رهبرشان خمینی، فرزندانشان را فدای امنیت این کشور کردند و حالا دلشان می خواهد که فحشا در سینمای نظام جمهوری اسلامی نباشد. این سخنان و هوچیگریهای رسانهای موید این مهم است که عدهای سینماگر و روزنامهنگار میخواهند نشان دهند مردم انقلابی پایبند به اصول، از سینما تنفر دارند و میخواهند اصل سینما نباشد. همه اشارات اتهام است که به مردم انقلابی و مخالفان فحشا می زنند.
در مورد این شیطنتهای رسانهای باید نوشت همانطور که بزرگان نظام میخواهند سینما باید باشد اما سینمای منهای فحشا. هفته قبل بود که رهبری انقلاب در ملاقات با هیئت دولت فرمودند که چرا باید تئاتر یا فیلمی تولید شود که تیشه به ریشهی ایمان این جوان بزند؟ پس میتوان نتیجه گرفت که سایه فحشای اخلاقی گریبان سینمای دریده فعلی را رها نمیکند و سونامی آلبالوهای جنسی اینبار با فیلم فروشنده، مشتری غیرت مردان خواهد بود.
توهین به ا.ف و م.ح و ت.ع
اما این سونامی آلبالویی چگونه در سینما شکل میگیرند. زندگی هنری – ذهنی فیلمسازان چگونه است که موجب خلق سونامی آلبالوهای جنسی در سینما میشود؟ آیا سونامی آلبالویی بازتابی از زندگی خود خالقان سینمایی چنین آثاری است؟
پاسخ این پرسش را با تعریف مثلث عشقی و کثیف سه تن از اهالی سینما با نامهای مستعار برای شما در این شماره روایت خواهیم کرد.
۱- نفر اول قباد نام دارد. کسی که در یک خانواده سرشناس فیلمساز متولد شده و پدربزرگش با بریتیشپترولیوم زد و بندهای فراوانی در زمان طاغوت داشت و به لطف ارتباط عمیق با انگلیسیها موفق شده یک استودیوی بزرگ فیلمسازی در تهران راه اندازی کند. اما پدربزرگ قباد با وجود داشتن همسر و بچه و سگ ….با شاعره معروف زمان خودش نیز رابطه عجیب و غریبی داشت، بطوریکه پس از مرگ این شاعره ، مشاعرش را از دست داد و راهی موطن اربابانش در انگلیس شد و انگلیسی ها به پاس خدمات نفتی – سینمایی، قصر بزرگی را به او اعطا کردند.
مادر قباد با یکی از فیلمبرداران معروف در دوران فیلم فارسی ازدواج می کند و قباد حاصل ازدواج کوتاه مدت مادرش با این فیلمبردار معروف است.
قباد از همان دوران جوانیاش آرزو داشت فیلمساز شود، چیزی در مایههای مهرجویی یا یک چیزی شبیه کیارستمی . به همین دلیل همان مسیر مهرجویی را کپی و پیست کرد و راهی آمریکای شمالی … شد تا در رشته فلسفه تحصیل کند. البته مشخص نیست که موفق به اخذ مدرک شده یا خیر؛ آیا واقعا فلسفه خوانده یا نخوانده.
دلیل این اشاره این است که رفتارش شبیه لمپنهاست و بیشتر به عشق فیلمهایی که کنترلچی سینما میشوند شباهت دارد تا مثلا فیلمساز. وقتی وارد ایران شد خیلی سعی کرد خودش را به مهرجویی بچسباند اما موفق نشد و البته تنها سهمی که گیرش آمد این بود که مستندی در مورد مهرجویی بسازد، مستندی که اصلا شبیه مستند نیست و یک تاک شوی چند نفره است. بالاخره با التماس و بواسطه نام پدرش با کمک چند سینماگر موفق شد فیلم اولش را بسازد که فیلم به محاق توقیف رفت. پس از مدتی با کیارستمی و فرزندانش پل زد تا بلکه چیزی نصیبش شود اما موفق به این کار نشد اما توانست چندتایی قصه از آنها بگیرد و یک از این فیلمها را بسازد که این فیلم پس از چندین سال ساختنش در گروه هنر و تجربه نمایش داده شد. طبیعی بود توی سینما علاّف و بیکار بود و هر روز آویزان یک نفر؛ تا اینکه به پست فرهاد خورد.
۲- فرهاد آدم باهوشی تو دانشگاه بود در کشرفتن مضامین و بازنویسی قصههای اجتماعی اسم و رسمی برای خودش در کرده بود . تا اینکه موفق شد بواسطه همسرش که تهیه کننده تلویزیون بود چند سریال بنویسد و کارگردانی کند. به علت هوش و پرکاری خاصی که داشت توانست مدارج ترقی را در سینما و تلویزیون طی کند و پس از مدتی همکاری با تلویزیون چند فیلم سینمایی بسازد. فرهاد آدم اصیل و مذهبی بود و خیلی زود هم در دانشگاه با همسرش آشنا شده بود اما سینما مثل رودی خروشان موجب استحاله اخلاقی افراد میشود. چون در متن سینما فحشای غلیظی وجود دارد.
سال ۱۳۸۴ قباد دید سومین فیلم فرهاد به موفقیت های فراوانی دست یافته است و بواسطه نام پدرش و پدربزرگش خود را به فرهاد چسباند تا موفقیتی بواسطه همکاری مشترک و یا گدایی فیلمنامه کسب کند. اما فرهاد قبل از این همکاری در سال ۱۳۸۴ با وجود داشتن همسر و فرزند، رابطهای عشقی را با بازیگر جوان فیلم سومش آغاز میکند و این رابطه ( تفاوتی نمی کند چه مشروع و چه نامشروع) دور از چشم همسرش سالها ادامه پیدا میکند.
از طرفی قباد هم بدجوری چشم به شهرزاد داشت و با وجود اینکه می دانست فرهاد با شهرزاد رابطه عشقی عمیقی دارد تمام تلاش خود را بکار گرفته بود که او را از چنگ فرهاد درآورد. نخستین بار شهرزاد را در دفتر خیابان کریمخان فرهاد دیده بود وبدجوری شیدای شهرزاد شده بود.
قباد با دستاویز گول زنک «فیلمنامه مشترک بنویسیم و باهم کار کنیم»، سعی کرد رابطه خود را با فرهاد تقویت کند تا از این طریق به شهرزاد نزدیک شود. فیلمنامه مشترک تمام شد و در نیمه دهه هشتاد با هنرنمایی شهرزاد ساخته شد. داستان فیلم شبیه مثلث قباد، شهرزاد و فرهاد بود. شهرزاد در فیلم نقش زنی را بازی می کرد که از شوهرش دلزده شده بود و می خواست از چنگالش فرار کند و به کشور دیگری برود و با معشوقه سابقش زندگی کند.
سر فیلمبرداری حواس قباد (کارگردان) بیشتر از آنکه به فیلمنامه و فرم باشد به شهرزاد بود. او با چشم خود می دید که فرهاد پس از تمام شدن زمان فیلمبرداری دنبال شهرزاد میآید و او را با خود میبرد اما هیچ نمیگفت و فقط سعی میکرد تا به او نزدیک شود.
پس از ساخت فیلم «خناس» توسط قباد، فرهاد فیلمنامه ای را نوشته بود که داستانش در شمال می گذرد و اتفاقا قباد را به عنوان بازیگر انتخاب کرد. گروه برای فیلمبرداری راهی شمال شدند و مثلث عشقی این سه نفر در محل فیلمبرداری، شکل تازهای به خود گرفت. شهرزاد میان فرهاد و قباد دست به دست می شد. یک شب در هتل به اتاق فرهاد می رفت و یک شب به اتاق قباد.
فرهاد و قباد از روز سوم و چهارم فیلمبرداری می دانستند که بین آنها دارد چه اتفاقی می افتد و به همین دلیل فرهاد برای اینکه فیلمش خراب نشود تا پایان فیلمبرداری چیزی به قباد نمی گفت اما عصبی و مضطرب بود چون شهرزاد را حق طبیعی خود می دانست به همین دلیل با این وضعیت غیر اخلاقی سعی می کرد شبهایی که شهرزاد در اتاق قباد است را تحمل کند. وضعیت آلبالوی قرمزی میان این دو نفر شکل گرفته بود اما حرفی به یکدیگر نمیزدند چون هر لحظه ممکن بود کار به تنش برسد.
تا اینکه فیلمبرداری تمام شد و گروه به تهران آمد. قباد پس از فیلمبرداری یک روز به دفتر تهیه کننده فرهاد در خیابان مفتح رفت تا ببیند رقیب عشقیاش در چه حالی است. نکته جالب اینجاست که قباد از این وضعیت بسیار لذت می برد و از اینکه توانسته بود معشوقه قباد را از چنگش دربیاورد بسیار مسرور بود. فرهاد غیر علنی در چند نوبت در جاهای مختلفی گفته بود اگر می دانستم قباد شهرزاد را از چنگم در میاورد هرگز او را برای بازی در این فیلم انتخاب نمیکردم.
فرهاد آنقدر ناراحت بود که کارد به او اصابت میکرد خونش در نمیآمد و تقریبا جدالی پنهانی را علیه قباد آغاز کرد. او کارگردان شناخته شده و صاحب نفوذی شده بود وبلد بود چگونه از قباد انتقام بگیرد. تا اینکه کار به حراست وزارت ارشاد کشید. حراست وزارت ارشاد شهرزاد را خواست و به او اعلام کرد این حواشی و حاشیه ها در مورد مثلث عشقی آنان اگر همینطور دهان به دهان بپیچد ممنوع از کار خواهد شد. شهرزاد برای دور ماندن از حواشی سال ۱۳۸۸ راهی فرنگ شد تا این شایعات به گوش پدرش که از افراد سرشناس جامعه بود نرسد. در فرنگ با یک پسر ایرانی پولدار حسابی آشنا شد و رابطه آنان بالاخره به ازدواج منجر شد. اما قباد بههیچوجه راضی به ازدواج شهرزاد نبود و به بهانه ساخت یک فیلم و ایفای نقش این بازیگر زن رابطه نامشروعش را با او از سر گرفت . اخیرا خبری منتشر شده که شهرزاد با وجود داشتن یک فرزند از شوهرش جدا میشود و رابطهاش را با قباد از سر خواهد گرفت.
وقایع توصیف شده کاملا واقعی از پشت صحنه جنسی و کثیف سینماست اما نامهای انتخابی برای افراد کاملا مستعار است اما این بریده از ماجراجوییهایی نامشروع و کثیف سینماگران نشان میدهد چگونه سونامی کثیف آلبالوهای جنسی روی پرده سینماظاهر میشود، سینمایی که قرار بود در آن فحشایی نباشد اما در متن و فرامتن آن همچنان فحشاست