- يكشنبه ۹ آبان ۹۵
- ۰۱:۳۵

شب حادثه / THE NIGHT OF
* طراح و نویسندگان: استیون زیلیان و ریچارد پرایس، بر اساس سریال عدالت کیفری نوشته پیتر مفات
* کارگردان: استیون زیلیان (هفت اپیزود) و جیمز مارش (یک اپیزود)
* بازیگران: ریز احمد، جان تور تورو، پیمان معادی، جینی برلین، بیل کمپ
* محصول: آمریکا 2016، یک فصل، هشت قسمت
* خلاصه داستان: نصیرخان یک شب برای رفتن به مهمانی به طور پنهانی سوار تاکسی پدرش می شود و در راه دختری را سوار ماشین می کند. او دختر را به خانه اش می رساند و به دلیل مصرف مواد مخدر از هوش می رود اما وقتی به هوش می آید با جسد دختر روبرو می شود که به شکل دلخراشی کشته شده است.
شب حادثه که عنوانش را می شود به «شبی که»، «شب» یا حتی «آن شب» ترجمه کرد، جدیدترین سریال شبکه اچ بی اُ است که تابستان امسال را برای طرفداران این شبکه به فصلی گرم بدل کرد و در کنار سریال «اتفاق های عجیب» محصول نت فلیکس به پر بحث ترین و داغ ترین سریال ماه های اخیر بدل شد؛ سریالی که خبر تولیدش چند سال پیش منتشر شده بود و برای ما ایرانی ها خبر بسیار مهمی داشت، چون قرار بود پیمان معادی بعد از موفقیت های «جدایی نادر از سیمین» در آن بازی کند.
هر چقدر در رسانه های خارجی مانور تیترها بر حضور جیمز گاندولفینی در یکی از نقش های اصلی سریال بود، در خبرهای ترجمه ای در ایران تکیه بر نام معادی بود. سریال هم قرار بود در ابتدا «عدالت کیفری» نام بگیرد. آن روزها که پیمان معادی بازی در «ملبورن» را شروع کرده بود این خبرها شنیده می شد تا این که دیگر خبری از سریال نرسید.
مدتی بعد هم گاندولفینی درگذشت و آینده سریال در هاله ای از ابهام فرو رفت
و معادی هم که اهل سر و صدا راه انداختن نبود به کار و فعالیتش ادامه داد
تا اواخر بهار امسال که نام سریال «شب حادثه» وارد فهرست پخش شبکه اچ بی اُ
شد و دیدن نام معادی در این سریال جنایی دادگاهی همه را مطمئن کرد که «شب
حادثه» همان «عدالت کیفری» است که پیش از این خبرش رسیده بود.

«شب حادثه» آنقدر آمریکایی است که باورش سخت است که با الهام از یک سریال ایتالیایی ساخته شده است به نام «عدالت کیفری». سریال بریتانیایی را پیتر مفات برای بی بی سی طراحی کرده بود و سال 2008 روی آنتن رفت و در پنج شب متوالی اپیزودهای فصل اول پخش شد. قسمت اول ریال ماجرای مردی به نام بن کولتر با بازی بن ویشاو بود که پس از شبی عجیب متهم به جنایتی مش د که هیچ خاطره ای از آن نداشت.
هر فصل «عدالت کیفری» قصه ای مجزا داشت و مثلا فصل دومش ماجرای زنی بی اعصاب را تعریف می کرد که جسد چاقو خورده همسرش را در اتاق خواب شان پیدا می کرد و خودش متهم اصلی بود. این سریال در بین منتقدان بسیار موفق بود و جوایز متعددی هم برد؛ از جمله جایزه امی بهترین بازیگر مرد برای بن ویشاو و دو جایزه بفتای بهترین سریال درام و بهترین نویسنده برای فصل اول. قصه این سریال آنقدر جهانی بود که مسئولان شبکه اچ بی اُ به فکر ساخت نسخه آمریکایی اش بیفتند و مسئولیت این کار را هم به دو نویسنده ماهر و کهنه کار بسپرند؛ استیون زیلیان و ریچارد پرایس.
فیملنامه نویس های ادیب
استیون زیلیان، فیلمنامه نویس، کارگردان، تدوینگر و تهیه کننده است و برای «فهرست سیندلر» برنده جایزه اسکار فیملنامه شده و برای «بیداری ها»، «دارودسته های نیویورکی» و «ماتی بال» به نامزدی جایزه اسکار رسیده. هر چهار فیلمنامه هم اقتباس هایی بوده اند از کتاب هایی معروف، یا مثل «دارودسته های نیویورکی» از قصه های نه چندان آشنا.
کارهای
دیگر این فیلمنامه نویس مثل «در جستجوی بابی فیشر»، «خطر حی و حاضر»،
«هانیبال» و «دختری با خالکوبی اژدها» هم اقتباسی بوده اند و بدین ترتیب می
شود گفت زیلیان نویسنده ای است که همیشه یک پایش در ادبیات است.
زیلیان در واقع شیفته ادبیات است و نوشتن فیلمنامه اساسا برایش کاری است ادبی. رویکردش در اقتباس هایش هم نشان می دهد عمل نوشتن برایش چقدر مهم است و دیالوگ های درخشانی که در این فیلم ها نوشته و خط روایی که برای ترجمان سینمایی این آثار ادبی خلق کرده، همگی نشان می دهد اول و بیش از هر چیزی یک نویسنده است که منحنی درام و دیالوگ برایش از همه چیز مهمتر است.
زیلیان در واقع شیفته ادبیات است و نوشتن فیلمنامه اساسا برایش کاری است ادبی. رویکردش در اقتباس هایش هم نشان می دهد عمل نوشتن برایش چقدر مهم است و دیالوگ های درخشانی که در این فیلم ها نوشته و خط روایی که برای ترجمان سینمایی این آثار ادبی خلق کرده، همگی نشان می دهد اول و بیش از هر چیزی یک نویسنده است که منحنی درام و دیالوگ برایش از همه چیز مهمتر است.
او در طراحی و نوشتن تمامی اپیزودهای «شب حادثه» فقط ایده اولیه «عدالت
کیفری» را گرفته و با همراهی ریچارد پرایس که رمان نویس است و گاهی هم
فیلمنامه می نویسد، سریالی پیچیده و امروزی درباره یک جنایت در نیویورک
طراحی کرده است.
همان موقع که خبر بازی پیمان معادی در سریال منتشر شد، قرار بود او نقش مرد پاکستانی را بازی کند که پسرش متهم به قتل یک دختر سفیدپوست شده است. هر چند با این خط داستانی به نظر می رسید تکیه داستان بر شخصیت پدر فرد مظنون است اما پخش سریال نشان داد محور اصلی سریال شخصیت متهم و وکیل اوست. به همین دلیل لحظات حضور معادی در سریال بسیار کوتاه است.
ریز احمد که بازیگر نقش اصلی سریال است، متولد 1982 در انگلستان است و در خانواده ای بریتانیایی - پاکستانی بزرگ شده و جدا از بازیگری، خواننده رپ هم هست. ریز احمد از همان شروع کارش در سینما با آدم های معروف کار کرد و از معروف ترین کارهای اولش «مسیر گوانتانامو» به کارگردانی مایکل وینترباتم بود.
بازی در چند فیلم مستقل و بعد هم بازی در فیلم تحسین شده «شبگرد» در کنار
جیک جیلتهال، او را به بازیگری مشهور بدل کرد و حالا قرار است در سری جدید
«جنگ های ستاره ای» یکی از نقش های اصلی را بازی کند.
جان تور تورو اما شاید جالب ترین شخصیت شب حادثه باشد؛ وکیلی خرده پا که کارش پذیرفتن پرونده خلافکارهایی خرده پاست و حل و فصل پرونده آنها از طریق هماهنگی با دادستان و نه از طریق دفاع محکم از آنها در دادگاه.
جان تور تورو اما شاید جالب ترین شخصیت شب حادثه باشد؛ وکیلی خرده پا که کارش پذیرفتن پرونده خلافکارهایی خرده پاست و حل و فصل پرونده آنها از طریق هماهنگی با دادستان و نه از طریق دفاع محکم از آنها در دادگاه.
تور تورو نیازی به معرفی ندارد و در فیلم های «کار درست را انجام بده»،
گذرگاه میلر»، «بارتون فینک»، «لبوفسکی بزرگ»، «ای برادر کجایی»، «ترس
ناشناخته»، «مارگو در عروسی» و «مادرم» بازی کرده و در دنیای سریال هم فعال
بوده و برای سریال «راهب» برنده جایزه امی بازیگر مهمان شده است اما جالب
است که با همه این نقش ها، موقع تماشای «شب حادثه» فکر می کنید اولین بار
است که جان تور تورو را می بینید و کاملا می پذیرید که او وکیلی خرده پاست
با اگزمای شدید در دو پایش و حساسیت به گربه و در جدلی درونی بین پول و کمک
به موکلانش.
بازیگران نقش های مکمل «شب حادثه» شاید خیلی معروف نباشند اما برای خودشان اسم و رسمی دارند؛ مایکل کی ویلیامز در نقش فردی، زندانی پر نفوذی که به شدت روی نصیرخان تاثیر می گذارد، برای بازی در سریال «وایر» و بازی در نقش های مکمل در فیلم های معروفی مثل «جاده»، «فساد ذاتی» و «12 سال بردگی» شهرت دارد.
بیل کمپ، بازیگر نقش دنیس باکس، کارآگاهی که مسئول پرونده است و به زودی بازنشسته می شود، در فیلم های «دشمنان مردم» مایکل مان، «یاغی» جان هیلکات، «12 سال بردگی»، «بردمن» و «جیسون بورن» بازی کرده و سابقه طولانی در تئاتر دارد. جینی برلین نقش دادستان اعصاب خردکن سریال یعنی هلن ویس را بازی می کند که نگاه همراه با تحقیرش حتما بیننده را آزار می دهد؛ مخصوصا اگر بیننده با شخصیت نصیرخان همراه شده باشد.
بازیگران نقش های مکمل «شب حادثه» شاید خیلی معروف نباشند اما برای خودشان اسم و رسمی دارند؛ مایکل کی ویلیامز در نقش فردی، زندانی پر نفوذی که به شدت روی نصیرخان تاثیر می گذارد، برای بازی در سریال «وایر» و بازی در نقش های مکمل در فیلم های معروفی مثل «جاده»، «فساد ذاتی» و «12 سال بردگی» شهرت دارد.
بیل کمپ، بازیگر نقش دنیس باکس، کارآگاهی که مسئول پرونده است و به زودی بازنشسته می شود، در فیلم های «دشمنان مردم» مایکل مان، «یاغی» جان هیلکات، «12 سال بردگی»، «بردمن» و «جیسون بورن» بازی کرده و سابقه طولانی در تئاتر دارد. جینی برلین نقش دادستان اعصاب خردکن سریال یعنی هلن ویس را بازی می کند که نگاه همراه با تحقیرش حتما بیننده را آزار می دهد؛ مخصوصا اگر بیننده با شخصیت نصیرخان همراه شده باشد.

اولین اپیزود سریال با عنوان «ساحل» 10 ژوئیه 2016 روی آنتن رفت و تنها 774 هزار بیننده داشت؛ اما فردای پخش سریال نقدهای مثبتی که نثار این اپیزود 96 دقیقه ای شد، به مرور مخاطبانش را زیاد کرد و قسمت هشتم آن (قسمت آخر فصل اول) با 2.16 میلیون بیننده به کار خود خاتمه داد. منتقدان این سریال را که در فصل جوایز در پاییز امسال بیشتر از آن خواهیم شنید، تازه، دقیق، چند لایه، عمیق، استادانه و هیجان انگیز توصیف کرده اند.
احتمالا مسئولان شبکه اچ بی اُ به شدت از این اتفاق خوشحال هستند؛ مخصوصا که اوضاع این شبکه در رقابت با دیگر شبکه ها چندان روبراه نیست. سریال «وینبل» که اسکورسیزی با میک جگرو و ترنس وینتر برای شبکه ساختند پس از یک فصل کارش به انتها رسید. مهم ترین سریال این شبکه یعنی بازی «تاج و تخت» تنها دو فصل دیگر ادامه دارد و سریال «بازماندگان» هم که قرار بود مخاطبان را جادو کند به زودی فصل آخرش روی آنتن می رود و احتمالا هم اتفاق خاصی برایش نمی افتد.
بدین ترتیب وضعیت اچ بی اُ در سریال های درامش چندان خوشایند نیست و موفقیت «شب حادثه» مایه رضایت و امید مسئولان شبکه است؛ مسئولانی که هر چند بسیار خرج سریال جاناتان نولان یعنی «وست ورلد» کردند و تبلیغات گسترده ای برایش تدارک دیدند (برخلاف «شب حادثه)، اما چندان به آن امید ندارند و باید دید چه موقع تصمیم می گیرند برای ساخت فصل دوم «شب حادثه» اعلام آمادگی کنند.

* وقتی جیمز گاندولفینی که قرار بود نقش وکیل را در سریال بازی کند به طور ناگهانی فوت کرد، ابتدا قرار شد رابرت دنیرو جایش را پر کند؛ اما برنامه کاری شلوغش این اجازه را به او نداد و نقش به جان تور تورو رسید.
* در قسمتی از سریال وقتی جان تور تورو شخصیت ناپدری آندریا را تهدید می کند، از رفیق گردن کلفت خود در نیوجرسی اسم می برد که اسمش تونی سوپراتو است. جیمز گاندولفینی در سریال سوپراتوز نقش اصلی را بازی می کرد!
* پیمان معادی و پورتا جاگاناتان که در سریال نقش پدر و مادر ریز احمد را بازی می کنند در دنیای واقعی فقط ده سال از او بزرگترند.
* جان تور تورو که در زندگی واقعی با دنزل واشنگتن خیلی دوست است، در قسمتی از سریلا به پسرش می گوید انشایی درباره دنزل واشنگتن بنویسد. تور تورو و واشنگتن در فیلم Mo’ Better Blues ساخته اسپایک لی همبازی بوده اند.
* نیکلاس، برادر جان تور تورو نقشی فرعی در سریال دارد. او یکی از پلیس های شیفت شب در قسمت اول سریال است.

* قسمت اول و قسمت آخر سریال بیش از نود دقیقه زمان دارند.
* موسیقی متن غریب سریال کار جف روسو است که موسیقی سریال فارگو را هم ساخته است.
* طراحی عنوان بندی سریال که در ایجاد لحن و فضای آن نقش مهمی دارد، کار منود استودیوز است که طراحی عنوان بندی فیلم های «مردان سیاه پوش 3» و «اطلس ابری» را بر عهده داشته است.
مطالب مرتبط با موضوع
وبسایت مجله دنیای تصویر: چند
روز دیگر به انتشار فصل سوم سریال بحثبرانگیز «آینه سیاه» در وبسایت
نتفلکیس زمان باقی مانده. سریالی که با نگاهی تیز و بدبینانه به سراغ
جنبههایی از زندگی مدرن میرود که با دستاوردهای تکنولوژی آمیخته شده است.

سریال های آنتولوژی یا جنگهای هفتگی، از فرمتهای قدیمی در برنامههای تلویزیونی است که این روزها شبکههای پربیننده و معتبر، کمتر به سراغ آن میروند. مجموعههایی مانند «گالری وحشت»،«منطقه گرگ و میش» و «آلفرد هیچکاک» تقدیم میکند، از نمونههای مشهور در این سبک سریالسازی به شمار میآیند. سریالهایی که دنبالهدار نیستند و هر اپیزود آنها ساختار و عوامل جداگانهای دارد و داستان تازهای را در مدت تقریبا یک ساعت روایت میکند.
«آینه سیاه» محصول جدید و پرسروصدای شبکه چهار تلویزیون انگلستان است که دوباره این فرمت قدیمی را زنده کرده. البته سر و صدای این مجموعه فقط به خاطر ایدههای خلاقانه و داستانهای بکرش نیست. سازندگان این سریال فراتر از یک سرگرمی هفتگی، سعی داشتهاند تا تز جدیدی را دربارهی دنیای امروز مطرح کننند.

اگر به دنبال تعریفی از دنیای امروز و یا عصر جدید میگردید، کافی است تا زندگی روزمرهی خود را با چند دههی قبل مقایسه کنید. تکنولوژی خیلی چیزها را تغییر داده و ابزارهای ارتباطی زندگی ما را متحول کرده است. جایی نیست که توسط کامپیوتر تسخیر نشده باشد و با اینترنت دیگر فاصله معنای چندانی ندارد. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در امور اجتماعی و سیاسی هم نفوذ کردهاند. همه چیز آنلاین شده و در دنیای دیجیتال، اطلاعات و هوش بزرگترین سرمایه است. در دنیای جدید که از همین گوشیهای هوشمند و تبلتها آغاز میشود، ایدهای برنده است که فاصلهها را کمتر و فرصتهای بیشتری را برای تمام مردم ایجاد کند. سئوال؛ اگر از بیرون هم به این سیستم در حال پیشرفت و دنیای تازه نگاه کنیم، باز همین تصویر را میبینیم؟ این سیستم باگی ندارد که در آینده باعث سقوط آن بشود؟ سازندگان «آینه سیاه» با این ایده به سراغ نیمهی تاریک ماه رفتهاند.
چارلی بروکر خالق سریال، در توضیح «آینه سیاه» میگوید: «تکنولوژی مخدر عصر جدید است و مانند هر داروی دیگری، عوارض جانبی دارد. مردم با مخدر نشئه میشوند و نمیتوانند از آن دست بکشند.» بروکر پیش از آن که با برنامههای کمدی و انتقادیاش در تلویزیون و رادیو شناخته شود، با یادداشتهای طنز و ستون اش در گاردین به شهرت و اعتبار رسیده بود. بروکر در تمام این سالها، چه در کارهای تصویری و چه در نوشتههایش، لحن تند و تیزی داشته و نام اش را بین مردم بهعنوان یک منتقد چپ مدرن جا انداخته است. با مرور کارنامهی او که پر است از جایزههای مختلف، میتوان گفت که «آینه سیاه» چه بهعنوان یک اثر دراماتیک و چه بهعنوان نقدی بر سرمایهداری مدرن، خلاقانهترین محصول بروکر است.

زمانی که هنوز کامپیوتر به جزئی از خانههای مردم تبدیل نشده بود، الوین تافلر با به کار بردن عباراتی همچون عصر ارتباطات و انقلاب دیجیتالی، در کتابهایش سعی کرد تصویری منطقی از آینده را ترسیم کند و چگونگی تغییر ساختار دنیا از سرمایهداری صنعتی به اقتصاد مبتنی بر اطلاعات را توضیح دهد. ما امروز در همان آیندهی پیشبینی شده زندگی میکنیم و میبینیم که چگونه امثال استیو جابز، مارک زوکربرگ، سرگئی برین و حتی جولین آسانژ در حرکت رو به جلوی جامعه، نقش بازی میکنند و پدیدههایی همچون فیسبوک و محصولات صنعت سرگرمی به جایی نیست (به جز استثناهایی مانند کره شمالی!) که نفوذ نکرده باشند. آینه سیاهنشان میدهد که آنتیتز این جریان هم به همان نسبت تغییر کرده و وارد فاز تازهای شده است. دیگر بحث دربارهی تقسیم سرمایه بین طبقات مختلف جامعه نیست و تقابل قدیمی سرمایهدار و کارگر، حالا جایش را به کمپانی و مصرفکننده داده است.
در «آینه سیاه»، گجتها، شبکههای اجتماعی، شوهای تلویزیونی و به طور کلی تمام مظاهر دنیای جدید، در قالب ابزار جدید کمپانیها و سرمایهداری به تصویر کشیده میشوند که ظاهرا به مردم اطلاعات، فرصت پیشرفت و امکان ارتباط میدهند. اما در واقعیت چیزی نصیب مردم نمیشود جز توهّم. مردم تصور میکنند که در تغییر دنیا نقش دارند، میتوانند انتخاب کنند و هوش و استعداد خود را به نمایش بگذارند. اما اینها فقط بخشی از یک نقشهی بزرگ تر است که هدفی ندارد جز فروش بیشتر محصولات اش به مردم و اسیر کردن آنها در زندانهای نامرئی و غیرقابل تشخیص. زندانی که اتفاقا کسی از حضور در آن ناراضی نیست. کمپانیها هوش و استعداد مردم را به خدمت میگیرند و در عوض ناآگاهی و تفکر عوامانه را بین آنها به اشتراک میگذارند. این چرخه به همین شکل ادامه پیدا میکند و سیستم بسته میماند.

«آینه سیاه» نسخهی مدرن و سرگرمکنندهای از تفکرات ضد سرمایهداری کلاسیک است که میتواند بحث و گفتگو راه بیاندازد. خوشبختانه سریال در حد یک بیانیهی منتقدانه باقی نمیماند و داستان و فضاهایی که ترسیم میکند، در نوع خودش نو و هوشمندانه است. اما چون سریال ساخته شد که ما ببینیم چگونه تکنولوژی و دنیای مدرن، انسان را تسخیر میکند، خبری از قهرمان و راه نجات نیست. ایدههای جذاب داستانها در نهایت به کار میآیند تا درام را طوری دستکاری کنند که سریال به هدف کلیاش برسد. چه موافق موضع سریال باشید و چه مخالف آن، تماشای آینه سیاه برای شناخت بیشتر و تحلیل ساختار حاکم بر دنیای امروز، به درد میخورد.