- يكشنبه ۹ آبان ۹۵
- ۰۱:۴۱
از همین حالا به فکر فصل هفتم «بازی تاج و تخت» باشید
مجله
دیجی کالا - محمد زراعتکار: شاید با خودتان بگویید فعلا کمی زود است تا
دربارهی فصل هفتم «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) صحبت کنیم، اما خیر؛
به هیچ وجه عجولانه نیست که برای فصل جدید این سریال پرطرفدار هیجان زده
باشیم. با گذشت شش فصل از این سریال بینظیرِ شبکهی «HBO»، تمامی مخاطبان
به ناچار باید تا سال دیگر منتظر بمانند و ببینند که این سریال حماسی و
فانتزی تا کی ادامه خواهد یافت و چگونه به پایان میرسد.

فصل هفتم چه زمانی پخش خواهد شد؟
HBO عادت دارد که فصلهای جدید بازی تاج و تخت را در بهار و معمولا در ماه آوریل (فروردین، اردیبهشت) به نمایش بگذارد. اما فصل هفتم قرار است کمی دیرتر پخش شود و برای تابستان در نظر گرفته شده.

خالقان این سریال، «دیوید بنیاف» (David Benioff) و «دن وایس» (Dan Weiss)، دلیل این اتفاق را اینطور عنوان کردند: «ما کمی دیرتر ساخت فصل هفتم را شروع میکنیم به این دلیل که در پایان این فصل، زمستان آغاز شده و آب وهوای آفتابی دیگر نمیتواند برای ما کاربردی داشته باشد. به همین دلیل، ما باید به طوری همه چیز را کنترل کنیم تا بتوانیم حتی در آفتابیترین مکان فیلمبرداری، آب و هوایی خاکستری و ترسناک مناسب برای فضای سریال آماده کنیم.»
این اطلاعات خیلی دردی از ما دوا نمیکنند، علاوه بر این فیلمبرداری تا فوریه ۲۰۱۷ هم آغاز نخواهد شد.
کدام بازیگران در فصل هفتم حضور دارند؟
«کیت هرینگتون» (جان اسنو)، «پیتر دینکلیج» (تیریون لنیستر)، «لینا هیدی» (سرسی لنیستر)، «امیلیا کلارک» (دنریس تارگرین) و «نیکولای کاستر-والدو» (جیمی لنیستر) همهگی در اواخر سال ۲۰۱۴ برای فصل هفتم قرارداد بسته بودند. این پنج نفر در ژوئن ۲۰۱۶ نیز برای فصل هشتم (آخر) انتخاب شدهاند و احتمالا در آن حضور خواهند داشت، البته به طور قطع نمیتوان گفت که آیا همهی این شخصیتها از فصل هفتم جان سالم به در میبرند یا خیر!
قراردادها نشان میدهند که بازی تاج و تخت برای این بازیگران برنامههایی دارد، اما هنوز هم تضمینی وجود ندارد که ما تمامی بازیگران و شخصیتهایشان را تا پایان سریال ببینیم؛ همانطور که مدتی پیش «سوفی ترنر» (Sophie Turner) بازیگر نقش «سانسا استارک» اعلام کره بود که برخی از بازیگران حاضر، نمیتوانند پا به پای بقیه تا انتهای سریال حضور داشته باشند. پس قطعا شاهد مرگ برخی از شخصیتهای مهم خواهیم بود.
برای مثال در اکتبر ۲۰۱۴، «هالیوود ریپورتر» اعلام کرد «ناتالی دورمر» (Natalie Dormer) بازیگر نقش «مارجری تایرل» به همراه سوفی ترنر و «میسی ویلیامز» (Maisie Williams) بازیگر نقش «آریا استارک»، برای فصل هفتم قرارداد بسته اند؛ اما این قرارداد هم نتوانست از سوخته شدن شخصیت مارجری در میان آتشهای وحشی در فصل ششم جلوگیری کند!. پس با این حساب خیلی نمیتوان از حضور همهی شخصیتهای اصلی، در فصل آخر مطمئن بود.

در فصل هفتم شاهد بازگشت برخی از شخصیتها از جمله «جورا مورمونت» با بازی «ایان گلن» (Iain Glen) هم خواهیم بود. البته هنوز نمیدانیم که آیا این شخصیت درمانی برای مریضی ناعلاج خود پیدا کرده است یا خیر! علاوه بر این، معلوم نیست شخصیت «گندری» که خیلی وقت هست خبری ازش شنیده نشده، برای دیدن دوبارهش با هنرنمایی «جو دمپسی» (Joe Dempsie) میتوانیم امیدوار باشیم یا نه. این شخصیت آخرین بار در فصل سوم دیده شده و پس از آن هیچ اشارهای به او در فصلهای بعدی نشد. همچنین به نظر میرسد که جو دمپسی دوست دارد برای بار دیگر ایفای این نقش را برعهده بگیرد و به نوعی دوباره درگیر ماجرا شود. او در اینباره گفته: «سوالات بیجواب زیادی دربارهی گندری باقی مانده و هرچه غیبت او طولانیتر شود، نبودِ او در سریال بیشتر احساس میشود.»
با توجه به چیزی که در فصل سوم دیدیم، او بر روی قایقی سوار شد و خدا میداند که به کجا سفر کرد. در این صورت احتمال زیادی وجود دارد که او دوباره به خط داستان سریال اضافه شود. به هر حال او فرزند نامشروع «شاه باراتیون» بوده و از اهمیت بالایی برخوردار است.
در بین هنرپیشههای فصل هفتم، افراد جدیدی نیز دیده میشوند. از میان بازیگران تازهواردی که به جمع بازی تاج و تخت اضافه شدهاند، بازیگر برندهی اسکار، «جیم برودبنت» (Jim Broadbent) را میتوان نام برد. او برای ایفای نقشی مرموز ولی عظیم به خاندان بزرگ بازی تاج و تخت ملحق شده و به ارزشمندی لیست بازیگران سریال افزوده است.
علاوه بر موارد بالا، شایعاتی دربارهی بازگشت «کال دروگو» با بازی «جیسون موموآ» (Jason Momoa) هم شنیده شده است. این شایعه از زمانی بر سر زبانها آمد که جیسون موموآ همراه خالقان بازی تاج و تخت در ایرلند و بعد از آن در کنار کیت هرینگتون دیده شد. حضور موموآ در ایرلند، گمانه زنیهایی برای دیدن دوبارهی نقش وی آغاز کرد و دیده شدنش در کنار هرینگتون هم این شایعات را شلعهورتر کرد.
HBO شخصیتهای جدیدی نیز برای فصل هفتم در نظر گرفته که دارای اسمهای مستعار غیر قابل وصفی هستند! برای مثال «لرد جوان» و «بانوی دوست داشتنی». به علاوه احتمال زیادی وجود دارد که بالاخره شخصیتهایی اصلی که نامی از آنها برده نشده را ببینیم، برای مثال «ریگار تارگرین» که فرزند بزرگ «شاه دیوانه»، برادر «دنریس» و پدر «جان اسنو» است و هنوز هیچ اشارهای به او در طول سریال نشده است. البته فعلا مشخص نیست که چه بازیگرانی را برای ایفای این نقشها خواهیم دید اما تقریبا یک سال تا فصل بعد باقیمانده و قطعا در آینده اطلاعات بیشتری در دسترس قرار میگیرد.
خبر دیگری که برای بخش بازیگران وجود دارد، این است که عدم حضور «آنجلا لنسبوری» (Angela Lansbury) در سریال تایید شد. پس شایعات دیدن وی در سرزمین وستروس پایان یافت و مطمئن شدیم که او را در کنار دیگر بازیگران نخواهیم دید.
فصل هفتم چند قسمت است؟
HBO به طور رسمی در آوریل ۲۰۱۶ اعلام کرده بود که کار سریال بازی تاج و تخت تا هفت سال از شروع پخشش ادامه خواهد یافت (یعنی تا سال۲۰۱۸). مدیر برنامهریزی این شبکه، «مایکل لومباردو» (Michael Lombardo) نیز این قضیه را روشن ساخت که فصل هشتم سریال، فصل آخر خواهد بود. او همچنین در ماه ژانویه گفته بود: «دیوید و دن احساس میکنند که تنها دوسال دیگر پس از فصل ششم باقیمانده است؛ و این چیزی است که ما در برنامهی خود قرار داده ایم.»
در ماه ژوئن، دیوید بنیاف و دن ویس تایید کردند که تنها دو فصل دیگر که نسبت به بقیه کوتاهتر نیز هستند، ساخته خواهد شد. بنیاف همچنین گفته: «این دو فصل دیگر است که داریم دربارهاش حرف میزنیم. در ابتداری کار تصمیم بر ساخت سریال برای حدود ۷۰-۷۵ ساعت بود. اما اکنون میخواهیم آنها را برای ۷۳ ساعت زمان بسازیم.»

تا الان شش فصل یعنی ۶۰ ساعت به نمایش درآمده است. پس با این حساب تنها ۱۳ ساعت یعنی ۱۳ قسمت تا پایان سریال باقی مانده و همچنین گفته شده سریال با ۷ قسمت در سال ۲۰۱۷ بازمیگردد. در نتیجه ما در فصل آخر تنها ۶ قسمت را خواهیم دید!. با توجه به این موضوع، بازی تاج و تخت در دو فصل آخر خیلی سریعتر پیش میرود و در مدت کوتاهی به پایان خود میرسد. البته لازم به ذکر است این را هم بگوییم که مدیر برنامهریزیهای جدید شبکه HBO یعنی «کیسی بلویز» (Casey Bloys)، تمایلی ندارد تا درباره قسمتهای باقیمانده صحبت کند و تعداد آنها را برای مخاطبان روشن سازد.
چه اتفاقاتی در قسمتهای پایانی فصل رخ خواهد داد؟
داستان فصل ششم زمانی به اوج خود رسید که جان اسنو به عنوان شاه شمال انتخاب شد؛ در حالی که «برن» فهمیده بود که جان فرزندنامشروع «ند استارک» نیست و درواقع فرزند «لیانا استارک» (خواهر ند) و «ریگار تارگرین» است. در این میان، دنریس بالاخره کشتیهای خود را به سمت «وستروس» حرکت داد. لشکر او شامل «آن سالیدها»، «دوتراکیها»، «افرادی از جزیرهی آهن»، به همراه «تیریون لنیستر»، «لرد واریس» و «اولنا تایرل» که بعد از کشته شدن نوههایش، نفرت زیادی نسبت به «سرسی» پیدا کرد؛ است. علاوه بر این، سه اژدهای دنریس هم او را همراهی میکنند و آمادهی نابودی سرسی و «کینگز لندینگ» هستند. دنریس برای رویارویی و نابودی سرسی و مهمتر از آن، پس گرفتن حق خود یعنی پادشاهی بر هفت فرمانروایی، به سمت وستروس حرکت کرده است. با این حساب در فصل هفتم، این دو شخصیت نقش بیشتر و مهمتری خواهند داشت.
لینا هیدی دربارهی شخصیتاش در سریال اینگونه گفته است: «تنها چیزی که باعث وجود کمی انسانیت در سرسی شد، فرزندانش بودند. حال همهی آنها مُردهاند. تیریون هم او را رها کرده و دیگر کسی نیست که جلوی وی را بگیرد و بگوید، «او نمیتواند کاری بکند»، «او احمق است»، «او فقط یک زن است». در نتیجه سرسی قادر به انجام هرکاری است و هیچ کس هم جلودار او نیست. پس قطعا میتواند دست به عملی فجیعتر از کشتن مردم زیادی با بکار بردن آتش وحشی، بزند.
هیدی در ادامه صحبتهای خود گفته: «نگاهی که جرمی به سرسی انداخت، هر چیزی بود غیر از خوشحالی، سرسی هم با نگاهش فهماند که هرکاری بخواهد انجام میدهد و به هیچ کس ربطی ندارد. با این حساب فصل هفتم، فصلی دیدنی برای این دو شخصیت خواهد بود».

پس با توجه به این موارد، به نظر شما تئوری «ملکه کش» یعنی کشته شدن سرسی به دست جیمی، میتواند به حقیقت بپیوندد؟ به هر حال میدانیم که جرمی برای نجات جان مردم، قسم خود را شکست و شاه خود (آیریس تارگرین) را کشت و به «شاه کش» تبدیل شد. پس اگر سرسی به دیوانگی خود ادامه دهد، این احتمال وجود دارد که برادر، معشوقه و پدر فرزندان وی، جانش را بگیرد و به این دیوانگی پایان دهد.
مورد بعدی که تقریبا مطمئن هستیم، دیدن یک مقابلهی حماسی دیگر است. شایعات میگویند که «یورون گریجوی» و برادرزادههایش یعنی «تیون» و «یارا» زد و خوردی حسابی با یکدیگر خواهند داشت!. که البته با توجه به چیزهایی که در سریال دیدیم، یعنی همان پادشاهی به ناحق یورون بر جزیرهی آهن، احتمالش زیاد است که شاهد جنگ تیون به همراه یارا، برای انتقام و پس گرفتن سرزمینشان از عموی خود یورون باشیم.
و اما پایان نهایی چگونه خواهد بود؟ بنیاف و ویس گفتهاند: «ما میدانیم که پایان سریال چگونه است و به سرعت به سمت آن در حرکتیم». این دونفر همچنین گفتهاند که شاهد یک پایانبندی هیجانانگیز خواهیم بود که بعد از سریال «گمشده» (Lost)، شبیه آن را ندیدهایم.»
این زوج کم حرف، هیچ سرنخی از اینکه پایان سریال شامل چه چیزهایی است، ندادهاند. اگرچه «جورج آر.آر. مارتین» قول یک داستان تلخ و شیرین را برای پایان کتاب «نغمهی یخ و آتش» داده که قطعا شامل حال سریال و اقتباسش از این داستانها خواهد شد.
مارتین، بنیاف و ویس قول وجود صحنههای شگفتانگیزی همانند «کشته شدن فرزند استنیس باراتیون» و «سفر برن به گذشته و فهمیدن داستان جان اسنو» را دادهاند که این قضیه موجب هیجان بیشتری برای پایان سریال میشود. البته باید بگوییم که خیلی منتظر «بانو استون هارت» نباشید. بانو استون هارت (سنگ دل) در واقع همان «کتلین استارک» است که در رمانهای مارتین، دوباره زنده شده.
این شخصیت هنوز در سریال، بازگشتی نداشته و «مارک مایلاد» هم آب پاکی را بر دستمان ریخته و خیالمان را راحت کرده که بانو استون هارت را به این زودی نخواهیم دید. چون هیچ صحبت و بحثی دربارهی وی در اتاق نویسندگان نشده است!
کارگردانی قسمتهای فصل هفتم بر عهده چه کسی است؟
«آلن تیلور» (Alan Taylor) که شش قسمت از سریال بازی تاج و تخت را کارگردانی کرده و قسمت نهم از فصل اول یعنی «بیلور» (همان قسمتی که ند استارک کشته شد) هم یکی از آنها میباشد، قرار است دوباره به سریال بازگردد. آخرین حضور وی در بحبوحهی تصاحب تخت پادشاهی، مربوط به سال ۲۰۱۲ بود و بعد از آن هیچ همکاریای در ساخت بازی تاج و تخت نداشت. او همچنین کارگردانی فیلم «ثور: دنیای تاریک» (Thor: The Dark World) و «نابودگر: پیدایش» (Terminator: Genisys) را نیز در کارنامه خود دارد که در نابودگر شاهد همکاری دوبارهی وی با امیلیا کلارک بودیم.

علاوه بر این، «جرمی پودسوا» (Jeremy Podeswa) هم بازخواهد گشت. او کارگردانی قسمت بحث برانگیز «تعظیم نکرده، خم نشده، ناگسستنی» را برعهده داشت که برای آن نامزد دریافت جایزه «امی» شد. این ششمین قسمت از فصل پنجم بود، که در آن شاهد اذیت و آزار سانسا استارک توسط «رمزی بولتون» بودیم.
مورد بعدی «مارک مایلاد» (Mark Mylod) است. این کارگردان انگلیسی تابحال کارگردانی چهار قسمت از سریال را برعهده داشته که از میان آنها میتوان «مرد شکسته» (هفتمین قسمت از فصل ششم) و قسمت حماسی «هیچ کس» (هشتمین قسمت از فصل ششم) را نام برد.
همچنین این را هم باید بگوییم که کارگردان قسمتهای نُه و دَه از فصل ششم، یعنی «میگل ساپوچنیک» (Miguel Sapochnik)، در فصل بعد حضور نخواهد داشت و دیگر شاهد قسمتی شگفتانگیز از او نیستیم. البته این کارگردان که نامزد دریافت امی هم بوده، اشتیاق خود برای بازگشت به سریال در سال ۲۰۱۸ و نظارت بر روی قسمت آخر را نشان داده است.
از کتاب «بادهای زمستان» چه خبر؟
جورج آر.آر. مارتین دربارهی وقفه زیاد بین کتاب جدیدش «بادهای زمستان» در سال ۲۰۱۴ به «دیجیتال اسپای» اینگونه گفته بود: «روزهایی هست که پیشرفت زیادی در نوشتن رمان دارم و روزهایی هم وجود دارد که هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود!»
ششمین کتاب رمان نغمه یخ و آتش یعنی بادهای زمستان چندسالی شده که در حال آماده سازی است. حتی قبل از اینکه قسمت اول بازی تاج و تخت از HBO پخش شود، مارتین در حال نوشتن کتاب بوده و هنوز هم به پایاناش نزدیک نشده است!. در ژانویه ۲۰۱۶، مارتین خیلی عجلهای اعلام کرد که کتاب جدیدش، قبل از شروع فصل ششم سریال، در اختیار عموم قرار خواهد گرفت. اما فصل ششم هم به پایان رسید و ما همچنان منتظر آمدن کتاب هستیم!

البته باید بگوییم که این به سادگی اقتباس سریال از روی رمان نیست. سریال دارای داستانهای گسسته و منحصر بفردی است که حتی برای بعضی شخصیتها همانند جان اسنو و تیریون لنیستر، فراتر از رمان پیش رفته و دارای داستانهایی میباشد که در رمان وجود نداشتهاند. به هر حال سریال زودتر از کتاب تمام میشود و قطعا از این به بعد شاهد داستانهایی جدید هستیم که دیگر اقتباسی از روی کتاب نیستند و با آنچه که مارتین برای دو کتاب باقیماندهاش در نظر گرفته متفاوت خواهند بود. هنوز داستانهایی در کتاب وجود دارد که در سریال بکار برده نشدهاند و احتمالش هست که بعضی از آنها و یا همهی آنها را در فصل هفتم شاهد باشیم.
اما ششمین قسمت رمان بالاخره آماده منتشر شدن است؟ یکی از کاربران سایت «ردیت» گفته که شماره شابک (ISBN) یک شماره برای «انتشارات پنگوئن» اضافه کرده که به این معناست کتاب بعدی، از آنچه که فکر میکنیم زودتر منتشر خواهد شد. البته خیلی هم نباید هیجان زده باشیم. «انتشارات هارپر کالینز» گفته که آن شمارهی شابک ممکن است برای یک کتاب در سال گذشته باشد. پس همچنان باید برای منتشر شدن بخش جدید کتاب منتظر بمانیم.
اسپین آف یا ادامهای برای «بازی تاج و تخت» ساخته میشود؟ فیلم خواهد بود یا سریال؟
جورج آر.آر مارتین در صحبتهایی که داشته خیلی خوشبین و مصمم بوده که ادامه و یا اسپین آفای برای بازی تاج و تخت ساخته شود. او گفته: «منابع برای ساخت سریالهایی دیگر برای بازی تاج و تخت وجود دارد. داستانهای زیادی در وستروس و «ایسوس» و سرزمینهای آن اتفاق افتاده… یک دنیا پر از داستان. اگر HBO علاقهای به ساخت آنها داشته باشد، حتما برای شنیدنشان صبر کنید!»
البته انتظار نداشته باشید که کیت هرینگتون و امیلیا کلارک در این اسپین آف حضور داشته باشند. چند وقت پیش هرینگتون شایعهی ساخت اسپین آف جان اسنو را تکذیب کرد. کلارک نیز در اینباره گفته که این سریالها باید دارای چیزی بهتر و جذابتر از داستانهای دنریس تارگرین باشند.

در نتیجه ما شاهد داستان و سرگذشت جان و دنریس در سریالی مجزا نخواهیم بود. همچنین به نظر میرسد که بنیاف و ویس دیگر نمیتوانند در ساخت و توسعهی بازی تاج و تخت نظیر اسپین آفهای شخصیتها حضور داشته باشند.
ویس گفته: «از یک جهت، اگر این اسپین آفها بخواهند برای یک سریال رخ دهند، موجب گسستگی داستان و کم شدن جذابیت آن میشود. به این دلیل که دنیای ما (دنیای بازی تاج و تخت) هر چقدر هم که بزرگ باشد، باز هم ظرفیت گنجاندن این همه داستان را ندارد. وقتی که بخواهید داستانهای بیشتری را در این دنیا جا بدهید، مردم منتظرند تا ببینند کی این داستانها تمام میشود و امیدوارند که این اتفاق زودتر بیفتد تا بتوانند به سراغ داستانی دیگر بروند؛ و این چیزی نیست که ما دنبالش هستیم.»
بنیاف هم در مراسم امی امسال گفته بود: «مطمئن هستم که سریالهای دیگری برای سرزمین وستروس ساخته خواهد شد. اما برای ما (بنیاف و ویس) داستان تا همینجا تمام میشود.»
با این حساب، اگر هم ساخت اسپین آف قطعی شود، ما دیگر شاهد زوج خلاق بنیاف و ویس نخواهیم بود. در این میان صحبتهایی از ساخت فیلمی برای بازی تاج و تخت هم وجود دارد که حدس زدن اینکه چه کسی این صحبتها را میکند کار سختی نیست!
مارتینِ دوست داشتنیما، در مارس ۲۰۱۴ گفته بود: «این ویژگی نیاز است که همه چیز را جذابتر کنیم. مثلا یک فیلم دو ساعته با بودجهای ۱۰۰ میلیون دلاری که موجب ساخت چندین اژدها بزرگتر و بهتر میشود. میدانید چه میگویم…»
همانطور که میبینید، مارتین علاقه زیادی دارد تا داستانهای سرزمین خیالیش، همچنان گفته شود و چه از قاب تلویزیون و چه بر روی پردهی سینما پخش شوند. اما همانطور که خالقان سریال گفتند، شاید طولانی شدن این داستانها موجب شود که جذابیتشان کم شده و دیگر آن ویژگی و خاص بودناش را از دست بدهند. اما به هرحال هنوز هم زود است که در اینباره صحبت کنیم، چرا که ۲ سال تا پایان سریال باقیمانده و خدا میداند که مارتین کی میخواهد رمانها خود را به پایان برساند!
مطالب مرتبط با موضوع
مجله جامعه پویا - سجاد صداقت: «نارکوها» (Narcos)
عنوان سریالی است که شبکه «نت فلیکس» دو فصل آن را تاکنون منتشر کرده؛ فصل
اول این سریال در 28 آگوست 2015 و دومین فصل آن در دوم سپتامبر 2016 به
صورت پخش همزمان همه اپیزودهای یک فصل پخش شد. «نارکوها» که در دو فصل 10
قسمتی پخش شده، داستان زندگی «پابلو اسکوبار» سلطان مواد مخدر دنیاست.
پروژه های عجیب و مهیج شبکه «نت فلیکس»، تمامی ندارد؛ شبکه ای که با ورودش به دنیای سریال های تلویزیونی و پخش اینترنتی آنها، فاز تازه ای را به روی مخاطبان گشوده است. اکنون دیگر همه علاقه مندان سریال های تلویزیونی از ویژگی خاص این شبکه های اینترنتی مطلع هستند؛ این شبکه ها همه اپیزودهای فل سریال را با هم اکران می کنند و مخاطب دیگر به انتظار هفتگی برای مشاهده یک سریال نمی نشیند اما پروژه عجیبی که شبکه نت فلیکس چندی پیش فصل دوم آن را منتشر کرد، سریالی است که می توان آن را یکی از بهترین نمونه های سریال/ مستندسازی در سال های اخیر دانست.
پروژه های عجیب و مهیج شبکه «نت فلیکس»، تمامی ندارد؛ شبکه ای که با ورودش به دنیای سریال های تلویزیونی و پخش اینترنتی آنها، فاز تازه ای را به روی مخاطبان گشوده است. اکنون دیگر همه علاقه مندان سریال های تلویزیونی از ویژگی خاص این شبکه های اینترنتی مطلع هستند؛ این شبکه ها همه اپیزودهای فل سریال را با هم اکران می کنند و مخاطب دیگر به انتظار هفتگی برای مشاهده یک سریال نمی نشیند اما پروژه عجیبی که شبکه نت فلیکس چندی پیش فصل دوم آن را منتشر کرد، سریالی است که می توان آن را یکی از بهترین نمونه های سریال/ مستندسازی در سال های اخیر دانست.

«نارکوها» را می توان یکی از مهم ترین پروژه های سریال سازی سال های اخیر شبکه های تلویزیونی دانست. سریالی درباره «پابلو اسکوبار» که او را سلطان کوکائین دنیا می دانستند؛ مردی که بزرگترین کارتل مواد مخدر دنیا را اداره می کرد و هر چند در سال 1993 در 44 سالگی کشته شد؛ اما در مدت کوتاهی موجی از خشونت و وحشت را در کشور کلمبیا به وجود آورد. عنوان سریال «Narcos» از واژه نارکو می آید که در زبان اسپانیایی مخفف «نارکوترافیکانته (narcotraficante) است و به قاچاقچیان مواد مخدر اشاره می کند.
همین اطلاعات جزیی، هر علاقمندی به سریال های تلویزیونی را به دیدن فیلم یا سریالی در این باره، مشتاق می کند. داستان زندگی این مرد افسانه ای، ترسناک و دلهره آور کلمبیایی اکنون در سریال «نارکوها» به شکلی ویژه بازتاب داده شده است. سریال تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا زندگی مردی را به تصویر بکشد که در دهه های 70 و 80 رهبر کارتل مشهور مواد مخدر «مدلین» کلمبیا بود و از قضا 80 درصد تجارت کوکایین جهان را در اختیار داشت.
اسکوبار
با تکیه بر این کارتل بزرگ، هفتمین مرد ثروتمند دنیا محسوب می شود. به
همین سادگی حتی مخاطبانی که علاقه چندانی به دیدن سریال های تلویزیونی
ندارند هم مجذوب می شوند داستان مردی را بشنوند که توانایی این را داشت که
حمام خون به راه بیندازد و این کار را در همان سال های دهه 70 و به ویژه
دهه 80 در کلمبیا انجام داد.
شاید یکی از مهمترین ویژگی های سریال، نوع روایت آن است؛ سریال از زبان یک پلیس آمریکایی روایت می شود که در قالب نیروهای سازمان مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده در کلمبیا فعالیت می کند. آغاز سریال با صحنه ای تاثیرگذار از درگیری خونین در کافه ای در کلمبیا آغاز می شود؛ یک کشتار واقعی که از سوی نیروهای پلیس کلمبیایی انجام می شود.
راوی داستان در همان لحظه اول فیلم تکلیف خود را با مخاطبش روشن می کند. او به تماشاگر می گوید: «سرزنشتون نمی کنم اگه من رو باعث و بانی این حمام خون بدونین.» با این اوصاف داستانی که «استیو مورفی» (دیوید هالبروی) مامور سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا (DEA)، آن را روایت می کند، داستانی است درباره مردی به نام پابلو اسکوبار.
شاید یکی از مهمترین ویژگی های سریال، نوع روایت آن است؛ سریال از زبان یک پلیس آمریکایی روایت می شود که در قالب نیروهای سازمان مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده در کلمبیا فعالیت می کند. آغاز سریال با صحنه ای تاثیرگذار از درگیری خونین در کافه ای در کلمبیا آغاز می شود؛ یک کشتار واقعی که از سوی نیروهای پلیس کلمبیایی انجام می شود.
راوی داستان در همان لحظه اول فیلم تکلیف خود را با مخاطبش روشن می کند. او به تماشاگر می گوید: «سرزنشتون نمی کنم اگه من رو باعث و بانی این حمام خون بدونین.» با این اوصاف داستانی که «استیو مورفی» (دیوید هالبروی) مامور سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا (DEA)، آن را روایت می کند، داستانی است درباره مردی به نام پابلو اسکوبار.

داستان
«نارکوها» به طور ویژه و با استفاده از تصاویر واقعی و مستند که معمولا در
زمان نریشن گویی «مورفی» شخصیت اصلی نمایش داده می شود، تماشاگر را با
فضایی که اسکوبار در آن شکل می گیرد و تبدیل به مهم ترین رهبر قاچاقچیان
مواد مخدر در دنیا می شود، آشنا می کند. اسکوبار با هوش سرشار خود در زمینه
تجارت موفق می شود از خرده خلاف های ساده به بزرگترین صاحب صنعت تولید و
توزیع مواد مخدر در دنیا تبدیل شود.
«نارکوها» از جایی آغاز می شود که آخرین سال های زندگی و قدرت اسکوبار است، یعنی سال 1989؛ اما داستان به عقب باز می گردد و داستان زندگی اسکوبار را به طور کامل بازگو می کند. داستانی پرتلاطم که ماجرای رسیدن فردی از فرش به اوج و بازگشت او به فرش است، مسیری که اسکوبار در این بین می پیماید، همان نقطه ای است که سریال نیز به آن اشاره می کند.
نویسندگان سریال نقطه اصلی عزیمت خود را درگیری های بین کارتل های مواد مخدر و نیروهای مبارزه با مواد مخدر کلمبیا و آمریکا قرار می دهند. در این بین حضور استیو مورفی و خاویر پنیا (پدرو پاسکال)، دو نیروی سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا در کلمبیا به دلیل آن که آمریکا یکی از اصلی ترین مناطق در توزیع مواد مخدر تولید شده در کلمبیاست – و البته به دلایل شخصی – باعث می شود اتفاقات سریال شکل درستی بگیرد.
آنچه «نارکوها» را به سریالی ویژه تبدیل می کند، نگاه درست نویسندگان سریال به شخصیت پابلو اسکوبار است. آنان با دقت زیادی شخصیت اسکوبار را بررسی می کنند و از قضا نقطه قوت سریال نیز همین بررسی دقیق و دیدنی این شخصیت واقعی است. اسکوبار به زودی از تجارت مواد مخدر صاحب ثروتی هنگفت می شود که در هیچ بانکی نمی توان آن را نگاه داشت. به همین دلیل او تصمیم می گیرد وارد سیاست شود؛ اما ورود اسکوبار به سیاست با مشکلات بزرگی همره است. او که به مجلس راه یافته، در اولین جلسه با تحقیری بزرگ از آن اخراج می شود. همین اتفاق زمینه های طوفانی بزرگ را فراهم می کند. سریال تاکید وحشتناکی بر انتقام گیری های اسکوبار دارد و آن را به خوبی به نمایش می گذارد.
در این بین آنچه «نارکوها» را به پروژه ای موفق تبدیل کرده، علاوه بر کارگردانی و جلوه های ویژه، بازی های فوق العاده سریال است «واگنر مورا»، بازیگر نقش پابلو اسکوبار، آنچنان حرکات و سکنات این شخصیت واقعی و هولناک کلمبیایی را بازی کرده که در مقایسه با تصاویر واقعی و مستندی که سریال از او نمایش می دهد، دقیقا می توان به خوب بودن آن اشاره کرد. از سوی دیگر سایر بازیگران سریال نیز فضای وحشت سال های دهه 80 در کلمبیا را به خوبی نمایش می دهند. بازی ها به قدری اثرگذار است که مخاطب گاهی مجبور می شود با قاچاقچیان مواد مخدر که از انجام هر کاری هیچ ابایی ندارند، احساس همذات پنداری کند. باورپذیر خلق کردن این شخصیت واقعی که از او به عنوان شخصیتی افسانه ای یاد می شود، کار ساده ای نیست. اسکوبار مانند ققنوس، آن پرنده افسانه ای، هر بار در مخمصه می افتد، باز هم بلند می شود و از همه انتقام می گیرد.
«نارکوها» از جایی آغاز می شود که آخرین سال های زندگی و قدرت اسکوبار است، یعنی سال 1989؛ اما داستان به عقب باز می گردد و داستان زندگی اسکوبار را به طور کامل بازگو می کند. داستانی پرتلاطم که ماجرای رسیدن فردی از فرش به اوج و بازگشت او به فرش است، مسیری که اسکوبار در این بین می پیماید، همان نقطه ای است که سریال نیز به آن اشاره می کند.
نویسندگان سریال نقطه اصلی عزیمت خود را درگیری های بین کارتل های مواد مخدر و نیروهای مبارزه با مواد مخدر کلمبیا و آمریکا قرار می دهند. در این بین حضور استیو مورفی و خاویر پنیا (پدرو پاسکال)، دو نیروی سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریکا در کلمبیا به دلیل آن که آمریکا یکی از اصلی ترین مناطق در توزیع مواد مخدر تولید شده در کلمبیاست – و البته به دلایل شخصی – باعث می شود اتفاقات سریال شکل درستی بگیرد.
آنچه «نارکوها» را به سریالی ویژه تبدیل می کند، نگاه درست نویسندگان سریال به شخصیت پابلو اسکوبار است. آنان با دقت زیادی شخصیت اسکوبار را بررسی می کنند و از قضا نقطه قوت سریال نیز همین بررسی دقیق و دیدنی این شخصیت واقعی است. اسکوبار به زودی از تجارت مواد مخدر صاحب ثروتی هنگفت می شود که در هیچ بانکی نمی توان آن را نگاه داشت. به همین دلیل او تصمیم می گیرد وارد سیاست شود؛ اما ورود اسکوبار به سیاست با مشکلات بزرگی همره است. او که به مجلس راه یافته، در اولین جلسه با تحقیری بزرگ از آن اخراج می شود. همین اتفاق زمینه های طوفانی بزرگ را فراهم می کند. سریال تاکید وحشتناکی بر انتقام گیری های اسکوبار دارد و آن را به خوبی به نمایش می گذارد.
در این بین آنچه «نارکوها» را به پروژه ای موفق تبدیل کرده، علاوه بر کارگردانی و جلوه های ویژه، بازی های فوق العاده سریال است «واگنر مورا»، بازیگر نقش پابلو اسکوبار، آنچنان حرکات و سکنات این شخصیت واقعی و هولناک کلمبیایی را بازی کرده که در مقایسه با تصاویر واقعی و مستندی که سریال از او نمایش می دهد، دقیقا می توان به خوب بودن آن اشاره کرد. از سوی دیگر سایر بازیگران سریال نیز فضای وحشت سال های دهه 80 در کلمبیا را به خوبی نمایش می دهند. بازی ها به قدری اثرگذار است که مخاطب گاهی مجبور می شود با قاچاقچیان مواد مخدر که از انجام هر کاری هیچ ابایی ندارند، احساس همذات پنداری کند. باورپذیر خلق کردن این شخصیت واقعی که از او به عنوان شخصیتی افسانه ای یاد می شود، کار ساده ای نیست. اسکوبار مانند ققنوس، آن پرنده افسانه ای، هر بار در مخمصه می افتد، باز هم بلند می شود و از همه انتقام می گیرد.

یکی دیگر از ویژگی های سریال بازنمایی تلقی مردم کلمبیا و به ویژه شهر او مدلین، از این تاجر بزرگ مواد مخدر است. اسکوبار مردی ثروتمند در سرزمینی فقیر است. او قصد دارد با تکیه بر حرکات پوپولیستی، مردم شهر را عاشق خود کند و این همان کاری است که در دهه 80 کلمبیا – و حتی شاید امروز – هر فردی را تبدیل به اسطوره ای بزرگ می کند، اسطوره ای که خود را عاشق مردم نشان می دهد. علاقه عجیبی به فوتبال دارد و بسیار ثروتمند است. . به همین سادگی بسیاری در کارتل او جا می شوند و همه ارکان حکومت مجبور خواهند شد از او حمایت کنند. به تصویر کشیدن حرکات پوپولیستی اسکوبار از جمله مواردی است که سریال موفق می شود آن را به خوبی نشان دهد.
«چیزی که باورش بسیار غیرعادی است.» این جمله در ابتدای سریال با رنگ قرمز به نمایش در می آید. البته این جمله قسمت کوتاهی از روایت «متیو سی استرچر» است. او در توضیح واقع گرایی جادویی می گوید: «چه بر سر یک رویداد گاه بسیار دقیق و واقع بینانه می آید زمانی که به وسیله چیزی که باورش بسیار غیرعادی تلقی می شود.»
سازندگان سریال اشاره می کنند که باید برای فهم واقع گرایی جادویی سری به کلمبیای دوران اسکوبار زد؛ آنها در ادامه همین جمله به این اشاره می کنند که واقع گرایی جادویی گابریل گارسیا مارکز نیز از دیگر داشته های فرهنگی کلمبیاست. آنها می نویسند: «بی حکمت نیست که واقع گرایی جادویی در کلمبیا زاده شد.»