- شنبه ۲۲ آبان ۹۵
- ۱۱:۴۵

کسی چه می داند، شاید تروفو با این جمله می خواست جواب بعضی از منتقدان را ردهد. چون آن ها- چه در اعتراض به ویژه نامه ای که «کاه دو سینما» برای هیچکاک درآورد چه در ارزیابی آثار او- با یک جور تفرعن افراطی، هیچکاک را یک موجود خودپسند مال پرست م یدانستند که فیلم هایش آن قدر ارزش نداشتند که آدم بخواهد وقتش را برایشان تلف کند. البته تروفو در پایان مقدمه کتابش این جنگ را عملا پایان یافته دانست و توضیح داد: «امروز دیگر کسی نمانده که لازم باشد در مورد هیچکاک متقاعد شود. منتقدانی که در رسیدن به او و شناخت او تعلل کرده اند، عقب مانده اند. زمان به نفع او کار کرده است. هیچکاک عاقبت پیروز شده است.»
چند روز پیش که داشتم یکی از قسمت های سریال «آلفرد هیچکاک تقدیم می کند» را می دیدیم، به این فکر می کردم که تروفو درست گفته بود، هنوز که هنوز است- بعد از این همه سال و دقیقا برخلاف نظریه ولز- مردم دنیا هیچکاک را دوست دارند و فیلم هایش را تماشا می کنند، در صورتی که دنیا رسما عوض شده و سینما راه دیگری را در پیش گرفته است.

با این حال، خیال می کنم الگوی هیچکاک هیچ وقت کهنه نمی شود. کاری به فیلم هایش ندارم، لایف استایلی که او برای خودش انتخاب کرده بود، بیشتر از این که آدم را به یاد یک فیلمساز روشنفکر گنده دماغ بیندازد، تصویر ملامتیه را در ذهن آدم زنده می کرد. ملامتیه برای حرف دیگران تره خرد نمی کردند، حتی عمدا از خود چیزی نشان می دادند که با واقعیت وجودی شان فاصله داش. بنابراین نه تنها دنیا را جدی نمی گرفتند بلکه سعی می کردند با رندی از کنار کسانی که خود را بسیارجدی می گرفتند، بگذرند.
وقتی مصاحبه های هیچکاک را می خوانیم، عملا می بینیم او نیز کم و بیش همین رفتار را در پیش گرفته بود: مثلا در جواب منتقد سختگیری که با اعتراض پرسیده بود چطور جیمز استوارت فیلم «سرگیجه» بعد از آویزان شدن از دیوار توانسته بود از آن ارتفاع پایین بیاید، خیلی راحت گفته بود با نردبام و ابدا به این فکر نکرده بود که ممکن است بعدها درباره اش چه بگوند.
توی کشوری مثل اران، «فیلمی از... سازها» فیلم اول را نساخته، به فیلم دوم که می رسند، ساعت ها در تحلیل و تفسیر و تاویل ساخته های بی مخاطبشان حرف می زنند در صورتی که هیچکاک در پاسخ به خبرنگاری که با جدیت از ضامن فیلم هایش سوال پرسیده بود، رندانه و طوری که آدم حس می کرد شیطنتی در جمله اش نهفته است، گفته بود: «من فقط از راه ترساندن مردم پول در می آورم».
تا یادم نرفته بگویم این عبارت «فیلمی از... سازها» را خودم ساخته ام و منظورم کسانی هستند که توی تیتراژ به جای کارگردان می نویسند «فیلمی از...»، بعد جلوی «فیلمی از...» اسم خودشان را می آورند، با این تفاوت که تریلی هم نمی تواند اسم بعد از «فیلمی از...» را حمل کند. این یعنی آن ها خواسته و ناخواسته یک جور اعتبار هنری منحصر به فرد برای اسمشان قائل هستند که باعث شده «فیلمی از...» را جای کارگردان انتخاب کنند و گرنه خیلی راحت می توانستند بنویسند کارگردان. بگذریم.
آیا واقعا هیچکاک صرفا از راه ترساندن مردم پول در می آورد؟ مسلما نه. اما از مردی که مثل یک دلقک خیکی، مثل یک کودک پنجاه ساله، اول هر قسمت سریال «هیچکاک تقدیم می کند» روی صفحه تلیوزیون ظاهر می شد و با یک جرو شوخ طبعی همراه بی اعتنایی، مردم را به تعقیب داستان های مینیمال سریالش دعوت می کرد، چیزی جز این انتظار نمی رود.

جیمز استوارت جایی درباره فیلم سرگیجه گفته بود: «در یکی از روزهای فیلمبرداری کیم نواک سراغ هیچکاک رفت با هیجان گفت: آقای هیچکاک احساس می کنم که متن فیلمنامه با روحیات درونی مادلین جور نیست، شاید بهتر باشد فیلمنامه را کمی دستکاری کنیم و به آن وقار بیشتری بدهیم... ولی هیچکاک خیلی آرام به او پاسخ داد: کیم عزیز، این فقط یک فیلم است. خودت را خیلی درگیر این چیزها نکن. ما دایم فیلم می سازیم. فقط همین.»
مطالب مرتبط با موضوع
زندگینامه: آلفرد هیچکاک (۱۸۹۹ - ۱۹۸۰)

سر آلفرد جوزپ هیچکاک (Sir Alfred Joseph Hitchcock) در سال ۱۸۹۹ در شهر لندن به دنیا آمد
پدرش سبزیفروش بود و در یک خانواده 5 نفره که به شدت کاتولیک بودند بزرگ شد. هیچکاک در 26 سالگی و در سال 1915 در یک استودیو فیلمسازی با سمت طراح تیتراژ مشغول به کار شد.
وی کارگردانی را در انگلستان آغاز کرد و در سال 1939 به آمریکا رفت و این حرفه را ادامه داد و با فیلم ربکا وارد هالیوود شد.
هیچکاک از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۲ مجموعه سریالی تحت عنوان «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» را کارگردانی کرد که در این فیلمهایش به عنوان راوی داستان حاضر میشد.
آلفرد هیچکاک به احتمال فراوان اولین کارگردانی است که به معنای واقعی کلمه تعلیق و سوسپانس را به سینما تزریق کرد. کار او جدای بهرهگیری از هنر و تکنیک تدوین بود. سوسپانس هیچکاک اصیل و کار آمد جلوهگری کرد و مدام و به جا در آثار متعددش از این تکنیک بهرهها برد.
هیچکاک در تمام دوران حرفهایاش در آمریکا سعی داشت تهیه کننده آثارش نیز باشد. اگرچه عمدتا در نگارش آثارش از فیلمنامه نویسان دیگر کمک میگرفت.
در کارنامه حرفهای او 67 فیلم در مقام کارگردان (اولین فیلمش محصول 1922 به نام عدد 13 که اتفاقا ناتمام ماند و آخرین کار او توطئه خانوادگی محصول 1976 است)، 29 فیلم در مقام تهیه کننده، 22 فیلم در مقام سناریست و نویسنده و همچنین 33 فیلم در مقام بازیگر به ثبت رسیده که در جای خود یک رکورد به حساب میآید.
با این همه آلفرد هیچکاک علیرغم 5 بار نامزدی جایزه اسکار هرگز موفق به کسب این جایزه نشد، اگرچه در یک سال مانده به فوتش یک اسکار افتخاری دریافت کرد.
فرانسوا تروفو، فیلمساز فرانسوی در باره هیچکاک گفته:
- زیر ظاهر مردی مطمئن به خویش ، هزل گو و نیشزن، مردی حساس ، صدمه پذیر و عاطفی نهفته است. مردی که عواطفی را که میخواهد به تماشاگران آثارش منتقل سازد، خود عمیقا و به شدت احساس میکند. مردی که در تجسم ترس در سینما نظیر ندارد، خود موجودی است بسیار ترسان و من تصور میکنم که این جنبه از شخصیتش در توفیق او اثر مستقیم داشته است.
سر آلفرد جوزف هیچکاک در 29 آوریل سال 1980 در لس آنجلس آمریکا بدرود حیات گفت.
برخی از افتخارات آلفرد هیچکاک:
- نامزد دریافت جایزه اسکار به عنوان بهترین کارگردان برای فیلمهای ربکا در سال1941 ، سوء ظن در سال 1942 ، قایق نجات در سال 1945 ، طلسم شده در سال 1946 ، پنجره عقبی درسال 1955 و روح در سال 1961.
- نامزد دریافت نخل طلای کن به عنوان بهترین کارگردان برای فیلمهای مردی که زیاد میدانست در سال 1956 و بدنام در سال 1946.
- نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب برای فیلم جنون در سال 1973.
- نامزد دریافت شیر طلایی جشنواره ونیز برای فیلم دستگیری دزد در سال 1955.
برخی از آثار آلفرد هیچکاک:
- توطئه خانوادگی (۱۹۷۶)
- جنون(۱۹۷۲)
- توپاز (۱۹۶۹)
- پرده پاره (۱۹۶۶)
- مارنی (۱۹۶۴)
- پرندگان (۱۹۶۳)
- روانی (۱۹۶۰)
- شمال از شمال غربی (۱۹۵۹)
- سرگیجه (۱۹۵۸)
- مرد عوضی (۱۹۵۶)
- مردی که زیاد میدانست (۱۹۵۶)
- دردسر هری (۱۹۵۵)
- برای گرفتن دزد (۱۹۵۵)
- پنجره عقبی (۱۹۵۴)
- ام را نشانه قتل بگیر (۱۹۵۴)
- اعتراف میکنم (۱۹۵۳)
- غریبهها در قطار (۱۹۵۱)
- وحشت در صحنه (۱۹۵۰)
- طناب (۱۹۴۸)
- بدنام (۱۹۴۶)
- طلسم شده (۱۹۴۵)
- قایق نجات (۱۹۴۴)
- سایه یک شک (۱۹۴۳)
- خرابکار (۱۹۴۲)
- سوءظن (۱۹۴۱)
- آقا و خانم اسمیت (۱۹۴۱)
- خانه کنار جزیره (۱۹۴۰)
- خبرنگار خارجی (۱۹۴۰)
- ربکا (۱۹۴۰)
- خانم ناپدید میشود (۱۹۳۸)
- مأمور مخفی (۱۹۳۶)
- ۳۹ پله (۱۹۳۵)
- مردی که زیاد میدانست (۱۹۳۴)
- والس وینی (۱۹۳۴)
- شماره هفده (۱۹۳۲)
- غریب و غنی (۱۹۳۱)
- ماری (۱۹۳۱)
- قتل (۱۹۳۰)
- حق السکوت (۱۹۲۹)
- همسر دهقان (۱۹۲۸)
- شامپانی (۱۹۲۸)
- سرازیری (۱۹۲۷)
- تقوای آسمان (۱۹۲۷)
- حلقه (۱۹۲۷)
- عقاب کوهستان (۱۹۲۶)
- مستاجر (۱۹۲۶)
- باغ تفرجگاه (۱۹۲۵)
- شماره سیزده (۱۹۲۲) ناتمام