- سه شنبه ۱۲ بهمن ۹۵
- ۱۴:۰۴
شماره 17، سهیلا (محمود غفاری)
این که سبک اجرایی به شدت واقعگرایانه محمود غفاری گاه در تضاد با شیوه روایی دراماتیک فیلمنامه، ضرب ایدههای جذاب اولیه اثر را میگیرد به کنار. این که در نسخه فعلی توجیهی برای تبدیل این اثر به یک فیلم سینمایی وجود ندارد (شماره 17، سهیلا در قالب یک نمایشنامه رادیویی یا یک رمان میتوانست اثر بسیار تأثیرگذارتری باشد) هم همین طور. اما چرا باید یک ایده دراماتیک بالقوه جذاب را با پیامهای زورکی اجتماعی و سکانسهایی که قرار است ماجرای فیلم را به هر شکلی که شده تعمیم دهند خراب کرد؟ طرح اولیه داستان پر، پر از ایدههای بالقوه تأثیرگذار برای خلق یک اثر سینمایی زیبا است: موضوع اجتماعی مورد بحث محمود غفاری در این فیلم – ماجرای پیردختری که زمان ازدواج و بچه دار شدنش در حال گذشتن است – به ندرت در سینمای ایران مورد بحث قرار گرفته؛ شخصیت اصلی دارای ویژگیهایی است که او را از حد یک تیپ اجتماعی فراتر میبرند و البته در این راه نباید بازی دلنشین و روان زهرا داودنژاد را فراموش کرد؛ و دیالوگنویسی فیلم از نقاط قوت آن است. فقط مشخص نیست که چرا این وسط بخش مهمی از فیلم صرف نمایش سکانسهایی در یک مؤسسه همسریابی میشود. این همه مرد و زن که در نماهای تکراری متوسط در مورد خودشان حرف میزنند قرار است چه چیزی به فیلم اضافه کنند؟ آیا تماشاگر بدون حضور این سکانسها نمیتواند بفهمد که با یک دغدغه اجتماعی طرف است؟ حتماً باید دیدگاه اجتماعی فیلم به تماشاگر حقنه شود؟ آب بستن به ایدههای مناسب یک فیلم نیمه بلند تا به کجا؟!