نقد بررسی کامل فیلم آبا جان هاتف علیمردانی با بازی فاطمه معتمد آریا | جشنواره 35 فیلم فجر

  • ۱۳:۵۰


نتیجه تصویری برای آبا جان


آباجان (هاتف علیمردانی):

روی دیوار کمد و دیوار اتاق یکی از شخصیت‌های جوان فیلم آباجان (با بازی محمدرضا غفاری) می‌توان پوسترهای ایرج قادری، سوته‌دلان، داریوش و مایکل جکسون را مشاهده کرد. آباجان مثل دیوار اتاق این شخصیت است: آش در هم جوشی که نه مسیر مشخصی دارد و نه جهان‌بینی ثابتی. شروع فیلم کنجکاوی‌برانگیز است. فضای دهه شصتی خانه شکل می‌گیرد، و با توجه به میزانسن‌های فیلم به نظر می‌رسد جایگاه اولیه آدم‌ها در این خانه با محوریت پدری علیل شکل گرفته است. اما فیلم این تصویر را به هم می‌ریزد، هیچ تصویر دیگری ایجاد نمی‌کند و خلاصه در همان مرحله اول متوقف می‌شود. پس از آن با مشتی موقعیت (و نه حتی خرده داستان) روبه‌رو هستیم که هر وقت فیلمساز هوس می‌کند وارد فیلم شده و هر وقت هم ایشان خسته شود از فیلم خارج می‌شوند. اصلاً مگر به پایان رسیدن ایده‌های داستانی اهمیتی دارد؟! مهم فقط نمایش پی در پی آنها است. حالا این که این موقعیت‌ها چه ربطی به یکدیگر – و به کلیت فیلم – دارند و قرار است در کنار یکدیگر چه کل منحصر به فردی را تشکیل دهند، ظاهراً اولویت آقای علیمردانی نبوده است. چه مشکلی در روند حرکت ماجراها پیش می‌آمد اگر شخصیت پدر – با آن محوریتی که در ابتدای فیلم دارد – پیش از شروع پیرنگ فیلم از دنیا رفته بود و در فیلم حضور نداشت؟ ماجرای فرار پسر و دختری جوان در طول فیلم چرا نیمه‌کاره رها می‌شود؟‌ آن خرده‌موقعیت کودکی که تریاک می‌خورد اگر نبود به کجای فیلم بر می‌خورد؟ اصلاً چرا دقایقی از فیلم صرف پیدا کردن مقصر وجود تریاک در خانه می‌شود وقتی قرار نیست از آن هیچ استفاده‌ای شود؟ گیرم که با نشان دادن زندگی زنی که با هووی خود به همزیستی مسالمت‌آمیزی رسیده خواستیم مشخص کنیم با زندگی زنی طرف هستیم که در مقابل بی‌توجهی اطرافیانش واکنشی نشان نداده و آن را می‌پذیرد. خیلی هم خوب. اما چرا از این ویژگی در فیلم به درستی استفاده‌ای نمی‌شود؟ این که یکی از شخصیت‌ها را آدم‌فروش نشان دهیم چه فایده‌ای دارد وقتی همه چیز به شکلی سر هم بندی شده تمام می‌شود؟ علیمردانی بی‌خیال تمام این پرسش‌ها می‌شود و فیلم‌اش را در حالی با یک حادثه ناگهانی به پایان می‌برد که حتی خودش را موظف به پاسخ دادن به این پرسش‌ها نمی‌داند. لابد چون عجله داشته که زودتر فیلم‌اش را به همکلاسی‌های خود در سال 1365 تقدیم کرده و این گونه باعث دست زدن تماشاگران شود. تماشاگر هم که این وسط سر کار است.

شهروز
شباهت های بسیاری که این فیلم با فیلم قبلی آقای علیمردانی داشت به من ثابت کرد که ایشان کارگردان خوبی نیست، تمام ماجراها و آدم های فیلم بیهوده می آیند و نیمه کاره رها می شوند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مجله اینترنتی سیمرغ شهر اخبار بازیگران بیوگرافی بازیگران اخبارسینمای ایران اخبار سینمای جهان اخبار تلوزیون ایران اخبار تلوزیون جهان اخبار موسیقی ایران اخبار موسیقی جهان


مجله اینترنتی سیمرغ شهر حذف
اخبار روز حذف
اخبارسینما حذف
اخبار موسیقی حذف
اخبارتلویزیون حذف
اخبار فناوری مصالب طنز وسرگرمی حذف
بیو گرافی بازیگران حذف
اخبار داغ سلبریتی های ایرانیx
بیوگرافی بازیگران سینما و تلویزیون ایرانx
فرهنگ وهنر ایران
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
نویسندگان
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan