نقد بررسی کامل فیلم سوفی و دیوانه مهدی کرم پور با بازی امیر جعفری | جشنواره 35 فیلم فجر

  • ۱۳:۴۵


نتیجه تصویری برای سوفی و دیوانه

فیلم کرم پور ملغمه‌ای است مانند همین غذایی که در فیلم سرو می شود؛ کشک بادمجان با اسطوخدوس! یک اجرای تئاتری بین دو بازیگر. دیالوگ پشت دیالوگ. سر تا ته فیلم باید شاهد گفتگوی بی سر و ته همین دو نفر باشیم. آن هم با دیالوگ‌هایی که کوچکترین جذابیتی ندارند. خیال پردازی های دخترکی که ظاهرا قرار است حضوی معماگونه داشته باشد. تقابل زمختی مردانه و لطفات زنانه. دیوِ خسته‌ی ناامید از همه‌چیز و فرشته نجاتی که مثل مرغ بهشتی سر می‌رسد و سرنوشت او را تغییر می‌دهد. 


سر تا ته فیلم از همان ابتدا کاملا قابل حدس است. مرد قصد خود کشی دارد که دخترک سر می‌رسد و یک روز را با همین واگویه های فانتزی طی می‌کنند تا شب می شود و وقت رفتن ماجرای دل بستگی پیش می‌آید و معلوم می‌شود هرکدام چه چیزی را پنهان کرده‌اند و دروغ‌های خیال‌پردازانه هر دو برای تماشاگر مکشوف می‌شود. 
اما همین چیزهایی که پنهان کرده اند هم سردستی‌ترین شکل ممکن را دارد. دخترک از مرخصی به زندان باز می گردد تا نقش زندانی طراز جمهوری اسلامی را ارتقا دهد(!) و مرد با همسرش درباره سالگرد فوت پسرشان صحبت می‌کند و می‌فهمیم او در همان روز از مقصر حادثه تصادف فوت پسرش رضایت داده است. همه اینها را باید از دیالوگهای این دو نفر در نقاط مختلف شهر متوجه شویم. درست مثل یک نمایشنامه رادیویی. 

«سوفی و دیوانه»، کشک بادمجان با اسطوخدوس!

البته در طول این یک روز قرار است یک تور تهران گردی داشته باشیم که از مترو آغاز می‌شود و بخش زیادی از آن در بازار می گذرد. بعد هم باغ ملی، کاخ گلستان و شمس‌العماره و گذری هم به بورس داروی نایاب ناصر خسرو برای خرده داستانی که خود یکی از نقاط ضعف دیگر فیلم است. بعد نوبت تصاویر کارت پستالی از مکان‌های دیگر است تا درنهایت به پل طبیعت می‌رسیم و همراهی خنده‌دار سازدهنی امیر جعفری با اجرای خیابانی رضا یزدانی و بعد هم خداحافظ شما.

گویا مهدی کرم پور دارد تلاش می‌کند هرچه بیشتر از پل چوبی فرار کند. اما برای فرار خود را به پرتگاهی انداخته که بیرون آمدن از آن سخت‌تر از قصد اولیه اوست. اسم فیلم هم قرار است مثل خود فیلم یک افه‌ی فیلسوفانه باشد برای اینکه چطور می شود که در این زمانه بی‌رحم حالمان خوب باشد. اما چیزی که مسلم است چنین فیلمی جز سازنده‌اش حال کسی را خوب نخواهد کرد. آن هم با مگی و سامی و فرانک و ایگور در تهران قدیم!

«سوفی و دیوانه»، کشک بادمجان با اسطوخدوس!



سوفی و دیوانه (مهدی کرم‌پور):

چرا باید شکل‌گیری رابطه عجیب مردی در آستانه خودکشی و دختری که ظاهراً شاد و شنگول از کانادا به ایران برگشته را بپذیریم؟ آن دختر کجای فیلم تأثیری بر شخصیت مرد می‌گذارد که از نظر منطقی باورپذیر است؟ چطور مرد به دختر اعتماد می‌کند؟ ریش مسخره رضا یزدانی را کجای دل خود بگذاریم؟ این دیگر چه ساختاری است که فیلم می‌تواند دقیقه 10 به پایان برسد و از آن طرف 270 دقیقه به طول بیانجامد و در هیچ کدام از این دو حالت تفاوتی در فیلم ایجاد نشود؟ چرا فیلمسازان ایرانی نمایش «امید به زندگی» را با لوس‌بازی، بازی‌های بسیار اغراق‌آمیز یا نمایش فضولی در کار دیگران به بهانه تلاش برای بهبود اوضاع دیگران (در سوفی و دیوانه هر سه مورد حضور پررنگی دارند) اشتباه می‌گیرند؟ شخصیت همسایه (با بازی محمدرضا شریفی‌نیا) دقیقاً چه کاره است؟ اگر وارد ماجرا نمی‌شد چه چیزی از فیلم کم می‌شد؟ آیا تلقی فیلمساز از «رنگی بودن زندگی»، شلوار احمقانه شخصیت زن فیلم است؟ اگر کارگردان متوجه این قضیه نیست، پس طراح لباس چه کاره است؟ پیچ‌های داستانی انتهای سوفی و دیوانه چه ربطی به بقیه فیلم دارند و چرا اساساً به طور کامل در تضاد با فضا و حال و هوای بقیه فیلم به نظر می‌رسند؟ حتی اگر فرض کنیم که فیلمنامه‌نویسان سوفی و دیوانه اول ایده این پیچ‌های داستانی را داشته‌اند و بعد برای آن دکمه یک کت دوخته‌اند، باز هم نباید با فیلمی چنین آشفته و پایانی چنین در تضاد با باقی لحظات فیلم روبه‌رو می‌بودیم. چرا به‌آفرید غفاریان به جای کشف جدیدی برای سینمای ایران در نهایت یکی از بدترین بازی‌های یک دهه اخیر جشنواره فجر را به نام خود به ثبت می‌رساند؟ شاید عجیب به نظر برسد. اما هیچ کدام از این سؤال‌ها (و کلی پرسش دیگر که در طول فیلم در ذهن تماشاگر شکل می‌گیرد) در تازه‌ترین ساخته مهدی کرم‌پور – که سابقه ساخت چند فیلم قابل تأمل را دارد – اهمیت چندانی ندارند. چون اوضاع فیلم خراب‌تر از این حرف‌هاست که قرار باشد چنین مسائلی ذهن ما را مشغول کنند. سوفی و دیوانه، حاصل یک توهم بزرگ است: توهم این که با چرخاندن دو نفر در خیابان‌ها و تزریق انواع و اقسام ایده‌های بی‌ربط به جای‌جای فیلم می‌توان فیلمی در مورد زندگی ساخت. به قول آن شخصیت معروف تلویزیونی: «شما جیب ما را نزن...»

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مجله اینترنتی سیمرغ شهر اخبار بازیگران بیوگرافی بازیگران اخبارسینمای ایران اخبار سینمای جهان اخبار تلوزیون ایران اخبار تلوزیون جهان اخبار موسیقی ایران اخبار موسیقی جهان


مجله اینترنتی سیمرغ شهر حذف
اخبار روز حذف
اخبارسینما حذف
اخبار موسیقی حذف
اخبارتلویزیون حذف
اخبار فناوری مصالب طنز وسرگرمی حذف
بیو گرافی بازیگران حذف
اخبار داغ سلبریتی های ایرانیx
بیوگرافی بازیگران سینما و تلویزیون ایرانx
فرهنگ وهنر ایران
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
نویسندگان
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan