هفته
نامه چلچراغ - نسیم بنایی: «پیتزا مارگاریتا»، «پیتزا پپرونی»، «پیترا
نیویورک»، «پیتزا داوود»؛ اولین باری که تهرانی ها با پیتزا آشنا شدند، در
سال 1340 و با نام پیتزا «داوود» بود. امروز مردم در همه نقاط دنیا پیتزا
را می شناسند. بخری آن را با نام مارگاریتا و ایتالیا به جا می آورند، برخی
دیگر این خوراکی را حاصل آشپزی آمریکایی ها می دانند و در ذهن عده ای دیگر
نیز نام پیتزا با نام آقا داوود گره خورده است.
این
خوراکی پنیری ساده در حقیقت یک عنصر فرهنگی قوی به شمار می آید که خوردن
آن می تواند مضامین بسیاری با خود همراه داشته باشد. آن ها که نمی توانستند
به ایتالیا و آمریکا بروند، سری به انتهای کوچه لولاگر در تهران می زدند و
به یاری پیتزا داوود احساس می کردند مثل اروپایی ها و آمریکایی ها شده
اند، چرا که مثل آن ها غذا خورده اند. امروز خوردن خوراکی تنها برای سیر
کردن شکم نیست؛ خیلی ها تیرامیسو می خوردند که دسر ایتالیایی خورده باشند.
غذاها همیشه مقاوم ترین بخش فرهنگ هر ملتی بوده اند. مهاجران به هر جا سفر
می کردند، حتی اگر زبان خود را جا می گذاشتند، غذای خود را جا نمی گذاشتند.
استعمارگران هرچه در هجوم خود به یک ملت از آن ها می گرفتند، حریف ذائقه
غذایی آن ها نمی شدند. امروز نیز خیلی ها ایران را با چلوکباب ایرانی،
ترکیه را با کباب ترکی و ایتالیا را با اسپاگتی می شناسند و مردم این
کشورها سعی می کنند این بخش از هویت فرهنگی خود را با چنگ و دندان حفظ
کنند، اما در عین حال به هویت فرهنگی یکدیگر سرک می کشند و هر آن چه را خوش
رنگتر و خوش مزه تر است، برای خود دستچین می کنند. در این بین سه نقطه
جهان حرف اول را در فرهنگ سازی غذایی می زنند که در این مطلب به آن ها می
پردازیم.