- جمعه ۲۳ مهر ۹۵
- ۱۱:۱۱
مهناز افشار و تینا افشار (گریمور)
عکس مهناز افشار در کنار تینا افشار گریمور سینما و تلویزیون


مطالب مرتبط با موضوع
روزنامه شرق: عروس از پدر همسر اعلام برائت کرده و پدر از پسر.
محمدعلی رامین، تئوریسین موبور و چشمآبی نفی هولوکاست در دولت احمدینژاد
که حالا پدرشوهر مهناز افشار، هنرپیشه سینما، هم شده است، به خبرگزاری فارس
گفته: «هر انسانی در تعیین سرنوشت خویش مختار و مستقل است و هیچ پدری را
به خاطر پسرش پاداش نمیدهند و هیچ پسری را به خاطر پدرش مجازات نمیکنند.
چرا باید از منظر بعضی از رسانهها، در یک خانواده، افراد مستقل از هم،
تاوان کار یکدیگر را بدهند؟».
او پیشازاین هم
درباره ازدواج پسرش با مهناز افشار گفته بود: «اگر بنده یک دیکتاتور بودم،
قطعا اجازه نمیدادم؛ ولی در تصمیمگیری پسرم دخالت نکردم». او در ادامه به
فارس گفته است: «مگر یک چهره هنری مشهور و مستقل مانند سرکار خانم «مهناز
افشار»، بارها به ابراز برائت از بنده وادار نشدهاند. مگر با هر بیانی
استقلال خودشان و همسرشان را از افکار و رفتار بنده اعلام نکردهاند؟».
معاون
مطبوعاتی دولت احمدینژاد راست میگوید. مهناز افشار بعد از ازدواج با
محمدیاسین، پسر بزرگ رامین و حواشی آن گفته بود: «هولوکاست رسانهاى علیه
من و همسرم به راه انداختهاند که این بار سکوت نخواهیم کرد. ما حقوقى
داریم و آنطور که شایسته بدانیم، از آن استفاده مىکنیم. اینکه آقاى
محمدعلى رامین چه کارى کرده، به من ارتباطى ندارد. من نه همکارى با ایشان
داشتم و نه شراکتى. بنده قاطعانه با ایدئولوژى ایشان مخالفم». مهناز افشار
در یکی از شبکههای اجتماعی هم با اشاره به انتشار عکسی از خود روی جلد یکی
از مجلات که منجر به توقیف آن شد، نوشت: «پدرشوهرم به خاطر این عکس
معلومالحال خطابم کرد!!».
ماجراهای یاسین
این شایعات این روزها دوباره با خبر
ممنوعالخروجی یاسین رامین در هفته گذشته قوت بیشتری گرفته است. بهانه
گفتوگوی «رامین پدر» هم با خبرگزاری فارس همین خبر بوده است. درحالیکه
گفته می شود ورود یاسین به ماجرای واردات دارو و حواشی آن در دولت
احمدینژاد بهواسطه استفاده از رانت و رابطه پدر بوده؛ اما رامین به فارس
گفته است: «ایشان حدود ١٨ سال است که مستقلا در تأمین معیشت و هزینه
تحصیلات خودش تلاش کرده و میکند و بنده سالهاست که در امور شخصی و شغلی
ایشان چندان ورودی ندارم و امور زندگی خانوادگیشان را حریم خصوصی خودشان
میدانم». رامین با اشاره به سابقه زندانیشدنش در اروپا در سال ٦١ گفته که
بابت آن هیچ پروندهای به عنوان «آزاده» یا «جانباز» ندارد. مدعی شده که
این دولت حدود یک سال حقوق دانشگاهیاش را نپرداخته و او شکایتی نکرده است.
رامین در نهایت ماجرای ممنوعالخروجی پسرش را یک «اختلاف مالی» دانسته و
گفته که: «یا باید طرفین اختلاف، مسئله را خودشان حل کنند و یا باید هر طرف
اسناد خودش را به دادگاه صالح اسلامی عرضه کند تا به این قضیه رسیدگی
شود». هفته گذشته باشگاه خبرنگاران نوشت که یاسین رامین، همسر مهناز افشار
ممنوعالخروج شد. سیدامیر محسنضیایی، رئیس جمعیت هلال احمر در حاشیه
امضای تفاهمنامه همکاری جمعیت هلال احمر و سازمان جمعآوری و فروش اموال
تملیکی در جمع خبرنگاران با اعلام اینکه دادستانی تهران بهطور ویژه در حال
بررسی پرونده متهم شرکت رشد هلال احمر است که هماکنون منحل شده، گفته
بود: «این متهم تا اطلاع ثانوی ممنوعالخروج است و ما منتظر اعلام نتیجه
این دادگاه هستیم». اردیبهشتماه هم ضیایی، درباره آخرین وضعیت پرونده شرکت
دارویی رشد و تخلف یک آقازاده، گفته بود: «شرکت رشد از نظر جمعیت هلال
احمر فعالیتی ندارد و خیلی وقت است که فعالیتش متوقف شده است. موضوع شرکت
رشد دارای دو بخش است که برای بخش اول آن اقدام قضائی صورت گرفته؛ اما برای
بخش دیگر فعلا اقدامی صورت نگرفته است؛ چراکه از نظر قوانین آلمان این
شرکت متعلق به هلال احمر نیست؛ بلکه به نام این آقازاده ثبت شده است. شاید
این فرد به تعهدات خود عمل کند و ما نیز موضوع را دیگر پیگیری نکنیم؛
چراکه اکنون به پای میز مذاکره با رئیس سازمان تدارکات پزشکی نشسته و
صحبتهای خوبی نیز میان آنها انجام شده است». ضیایی در مورد علت اختلاف
هلالاحمر با «ی.ر» گفت: درواقع جمعیت هلال احمر تعدادی تجهیزات پزشکی از
یک شرکت خارجی به مبلغ دو میلیون یورو خریداری کرده بود که این مبلغ را به
شرکت رشد داد تا به عنوان واسطه به شرکت فروشنده تحویل دهد اما متأسفانه
این اتفاق رخ نداد». وی با بیان اینکه ما اکنون بدهکار آن شرکت خارجی
هستیم، گفت: «این بدهی هنوز تسویه نشده و در تبادلات مالی وجود دارد و از
آنجایی که ما فعالیتهای زیادی به صورت مشترک با این شرکت انجام میدهیم
هنوز این شرکت شکایتی از ما نکرده است اما ما باید این مبلغ را به آنها
پرداخت کنیم».
ماجراهای خانم صفاوردی
خانواده
رامین، پرحاشیه و فعال است. به جز پدرشوهر، عروس و پسر بزرگ خانواده، همسر
محمد علی رامین، سوسن صفاوردی هم فرد شناختهشدهای است. او استاد دانشگاه
است و نامزد انتخابات مجلس دهم از تهران بود که رد صلاحیت شد. قبل از آن،
زمزمههایی مبنی بر قرارگرفتن نامش در فهرست اصولگرایان هم مطرح شده بود،
اگرچه به نظر میرسد حتی در صورت تأیید صلاحیت هم به خاطر نوع نگاه و
انتقاداتش به اصولگرایان به ویژه در حوزه زنان، احتمال قرارگرفتن نامش در
فهرست نهایی بسیار ضعیف باشد. به عنوان نمونه درباره تصویب لایحه خانواده
دولت و مجلس قبلی و همراهی زنان اصولگرا با این لایحه گفته بود: «چرا
خودشان تشریف نمیبرند خانه؟ اگر به این رسیدهاند که شأن زن در این حفظ
میشود که در خانه باشد، استعفا بدهند بروند در خانه بنشینند تا عملا این
را نشان بدهند. مشکل ما از نگاههای کلیشهای نشئت میگیرد». او در آلمان و
در ١٩ سالگی با رامین آشنا میشود و با هم ازدواج میکنند. سال ١٩٩٥ بعد
از ١٧ سال زندگی در آلمان به همراه همسر و فرزندانش به ایران بازگشت، او
هنوز هم ترجیح میدهد پشت تلفن با اعضای خانوادهاش گاهی به جای فارسی،
آلمانی صحبت کند. خانم صفاوردی به گفته خودش معمولا شبکه خبر خودمان،ZDF
آلمان و بعضی اوقات هم VOA و BBC را میبیند چون: «معتقدم نباید تکبعدی با
مسائل روبهرو شوم». او سابقه عضویت درهیأت علمی دانشگاه آزاد، مسئولیت
امور زنان مجمع جهانی اهل بیت، عضویت شورای مرکزی شبکه سازمانهای غیردولتی
زنان و همچنین همکاری معاونت زنان را در کارنامه خود دارد. او گفته بود که
شدیدا از این ابا دارم که به عنوان همسر آقای رامین معرفی یا به کس دیگری
منسوب شوم. من یک شخصیت حقیقی هستم که سالها هم در این مملکت کار کردهام و
دیدگاه خودم را دارم». او درباره برخوردهای همسرش با مطبوعات در دولت
احمدینژاد هم گفته بود: «واقعیت این است که کسی که در بدنه دولت قرار
میگیرد خیلی ملاحظات دارد. من از اصحاب رسانه تعجب میکنم که این را در
نظر نمیگیرند». او همچنین از سابقه آشناییاش با کروبی که امام جماعت مسجد
محلهشان در شمیران و اینکه گاه طرف مشورت او بوده هم گفته بود.
منکر هولوکاست، منکر سفر به ماه
محمدعلی
رامین متولد سال ١٣٣٢ درمحله پیرنظر؛ نزدیک بازار قدیم و نزدیک مسجدجامع
شهر دزفول است. مدتها در آلمان بوده و آنطور که خودش گفته است آنجا
زندانی هم شده است. یک مثنوی بسیار طولانی دارد که در توضیحات زیر آن در
سایتش نوشته است در تیرماه ۱۳۶۱ در اسارتگاه غرب و در زندان تاریخی شهر
تسوای بروکن آلمان سروده شده است. همانجا هم ازدواج می کند. رامین بعد از
بازگشت به ایران از ابتدای سال ۷۴ تا اواخر سال ۸۵، در صداوسیما بود. مدعی
است که به دعوت احمد پورنجاتی برای همکاری در راهاندازی شبکه چهار سیما
وارد سازمان شده و مقدمات بحث هولوکاست را آنجا پیگرفته است: «یکی از
کسانی که از فروردین ٧٤ موضوعات جهان غرب، ساختار ایالات متحده آمریکا و
تاریخ شکلگیری آن، روابط تعارضآمیز اروپاییها با همدیگر، پشت صحنه
ماجراهای جنگ اول و دوم، مباحث صهیونیسم، چگونگی شکلگیری و راهکار فروپاشی
اسرائیل را بهطور مستند مطرح کرد، بنده بودم». بعد هم مدعی شده که رفتن
به کره ماه از بلوفهای آمریکاییها بوده است: «یکی از آن بلوفها ادعای
رفتن به کره ماه بود. یک فیلم مستند نشان میدهد، صحنه فرود آپولوی١١ در
کره ماه دروغین است و در یک استودیوی فیلمبرداری در آمریکا تهیه شده و
بعدها تمام افراد دخیل در آن صحنهپردازی، یکییکی کشته شدند». اما درباره
ماجرای خروجش از صداوسیما هم گفته است: «یادم هست که جناب مهندس ضرغامی با
رفتن من از صداوسیما جدا مخالف بودند و مرا به عنوان دوست و مشاور خود
کریمانه مورد محبت قرار میدادند؛ ولی من دیگر از کارکردن در سازمان خسته
شده بودم». شش ماهی هم مدیرکل فرهنگی سازمان میراث فرهنگی بود، اما از آنجا
به پیام نور رفت. این ظاهر ماجرا بود و رامین همانطور که خودش گفته در
دولت نخست احمدینژاد نقش یک عنصر فکری را داشته و نقطه اوج آن هم ماجرای
هولوکاست است: «اصولا خودم را هیچوقت یک مدیر اجرائی نمیدانستهام و
تجربه هم به من نشان داد که یک عنصر انقلابی در فرایند اداری سازمانها و
دستگاههای مدیریتی بهشدت فرسوده و خسته میشود».
هاشمیستیز متقدم، هاشمیستیز متأخر
شأن
خود را در هاشمیستیزی اجل از احمدینژاد میداند و برای خود سابقه تقدمی
در این دعوا قائل است. برای همین گفته: «از خصوصیات خانواده دکتر
احمدینژاد این بود که بهشدت طرفدار هاشمی بودند و در همه جلسات، سر هاشمی
بحث داشتیم. احمدینژاد از سال ۸۰ به بعد، خط خود را جدا کرد، اما داوود و
خانواده، قرص، پشت هاشمی بودند». او در انتخابات سال ٨٤ ابتدا طرفدار
علیاکبر ولایتی بود و در ستاد انتخاباتی او در کمیته سیاسی و تبلیغاتی
فعال بود. هدفش هم فقط یک چیز بود، نیامدن هاشمی: «برای اینکه ایشان در
صحنه بماند و مقابل هاشمیرفسنجانی بایستد و تا آخرین روز ثبتنام
انتخاباتی سال ۸۴ نیز تلاش کردم تا از مرحوم حاجآقا مجتبی تهرانی مجوز یا
تأیید ماندن ایشان در انتخابات را بگیرم (چون این شرط دکتر ولایتی برای
ماندن در صحنه بود) که موفق نشدم؛ با چند نفر از دوستان آقای دکتر ولایتی،
آن ظهر جمعه به منزل مرحوم استاد تهرانی رفتیم، ولی ایشان نپذیرفتند و
فرمودند نظرم همان است که قبلا به خود ایشان گفتهام. از آنجا ناامید
برگشتیم و کمیتهای را که مسئولیتش را بر عهده داشتم، منحل کردیم». بعد از
آن است که سراغ احمدینژاد میرود: «من با احمدینژاد از همان ابتدا
هماهنگی و همفکری کامل داشتم، بعد از تشکیل ستادهای ولایتی، من با
احمدینژاد دیدار داشتم و گفتم بهتر است آقای ولایتی به ریاستجمهوری برسد،
اما احمدینژاد قاطعانه گفت هاشمی وارد میشود و ولایتی کنارهگیری میکند
که من هم گفتم اگر اینطور شود، من همهجا به شما کمک میکنم». همینطور
هم شد. او گفته است: «شب انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ ما تا نیمهشب خدمت
دکتر احمدینژاد بودیم. آن زمان نتیجه آرا مشخص شده بود و معلوم شد که او
رئیسجمهور شده و به ایشان عرض کردم که اگر گفتی «امام خامنهای»
عاقبتبهخیر میشوی». به گفته رامین، ثمرههاشمی، بذرپاش، علی احمدی،
زریبافان، چمران و چند نفر دیگر، حاضران آن جلسه بودند.
پایان ماه عسل
- سلبریتی ها
- ۹۶۳