معرفی محبوبترین و پرطرفدارترین شخصیت های کمیک بوکی شرکت مارول کمیکس

  • ۲۱:۰۶

معرفی کاراکتر هالک شگفت انگیز "The Incredible Hulk"


The Incredible Hulk



مشخصات


نام اصلی: دکتر بروس بنر
نام مستعار: هالک
ناشر: مارول کامیک
خالق: استن لی، جک کربی
توانایی و استعداد خاص: قدرت و توانایی بدنی بسیار بالا، سرعت حرکت بسیار، استقامت فوق العاده، مقاومت بسیار در برابر آسیبهای وارده
گروه هایی که در آنها حضور داشته: انتقام جویان- مدافعان
نژاد : انسان جهش بافته
شغل : دانشمد فیزیک
والدین: دیوید بنر (پدر)، ادیث بنر (مادر)
اولین حضور: هالک شگفت انگیز 1
حقیقت جالب که احتمالاً نمی دانید: در نخستین قسمت های سری هالک، مقدار "بسیار زیادی" از اشعه ی گاما (مانند انفجار یک نارنجک دستی هسته ای) می توانست هالک را دوباره به بروس بنر تبدیل کند. البته این قابلیت از دهه ۱۹۷۰ به بعد حذف شد.


بیوگرافی

دکتر "بروس بنز- Bruce Banner" یکی از بزرگترین مغزهای روی زمین شناخته می شود. او در زمینه های بیولوژی، شیمی، مهندسی و فیزیولوژی متخصص است و دارای دکترای فیزیک هسته ای است. گفته می شود "آنقدر مغز او منحصر به ‌فرد است که با هیچ آزمون هوشی نمی توان آن را اندازه گرفت." بنر از هوش سرشار خود برای اختراع یک سری وسایل فوق پیچیده استفاده می کرد. اما همین هوش فوق العاده او سرانجام باعث به وجود آمدن نابسامانی شده و او را تغییر می دهد. یکی از پروژه های مهمی که بروس بنر بر روی آن کار می کرد با تکنولوژی و اشعه قدرتمند و خطرناک "گاما" سر و کار داشت و در جریان یکی از آزمایشات این پروژه زمانی که قسمتی از آزمایش به درستی پیش نمی رود و دستگاه با مشکل مواجه می شود، بروس در معرض تشعشعات خطرناک گاما قرار میگیرد. در کمال تعجب او از این واقعه زنده و سلامت بیرون می آید. اما به زودی می فهمد که این اتفاق برای او پیامدهایی را نیز در پی داشته. او متوجه می شود زمانیکه خشمگین، ناراحت و یا بسیار احساساتی می شود و یا در معرض خطر قرار می گیرد تبدیل به غولی عظیم الجثه با قدرت و نیرویی فوق العاده زیاد به نام "هالک- Hulk" می شود. اما مشکل اصلی در اینجا بود که در این حالت قدرت تفکر از او گرفته شده و او بیشتر شبیه به بچه کوچکی میشد که علاقمند به خرابکاری بود. او با قدرت و توان فوق العاده اش همه چیز را به هم می ریخت و هیچ چیز نیز توانایی ایستادگی در برابر او را نداشت. علاوه بر نیروی فوق العاده زیاد در این حالت بدن او در برابر آسیبهای وارده بسیار مقاوم بود، به طوریکه حتی شدیدترین حملات ممکنه به او نیز اثر نداشته و در بدترین حالت تنها آسیبی سطحی به او وارد میشد که به سرعت نیز درمان می گردید. اما در گذر زمان دکتر بنر موفق می شود تا این شخصیت را در کنترل خود در آورد. او موفق می شود، احساسات خود را کنترل کند و به این موجود خطرناک اجازه خودنمایی ندهد، او قدرت تفکر خود را در این حالت باز می یابد و بالاخره زمانیکه می تواند این موجود خطرناک درون خود را کنترل کند از سوی گروه ویژه "َشیلد- Shield" پذیرفته میشود و به آنها می پیوندد تا در کنار تنی چند از ابرقهرمانان دیگر گروه "انتقام جویان- Avengers" را شکل دهد.




هالک از کامیک بوک تا سینما

کامیک بوک:
استن لی و جک کربی برای اولین بار در ماه می سال 1962 این هیولای سبز عظیم الجثه را در اولین شماره از کامیک بوک "هالک شگفت انگیز" خلق نمودند. هالک هیولایی جهش یافته و انسان نما بود، با هیکلی عظیم‌الجثه، عضلاتی قدرتمند و رنگی سبز که زور بسیار زیادی داشته و از کنترل خشم خود عاجز است. این شخصیت در اغلب اوقات تهاجمی و وحشی به تصویر کشیده شده، اما در گذر زمان گاهی اوقات باهوش و برنامه ریز نیز نمایش داده شده است. هالک را می توان در اکثر اوقات یک ضد قهرمان دانست، چرا که بیشتر از آنکه به فکر انجام کار درست باشد، به دنبال خرابکاری است. او همان دکتر بروس بنر فیزیک دان می باشد، که وقتی برای اولین بار به صورت اتفاقی در معرض اشعه های گاما، اختراع خود وی قرار گرفت، به هالک تبدیل شد. اکنون هر زمان او خشمگین شده و یا زندگی اش در خطر باشد، این شخصیت دوم وی به سرعت خود را نشان می دهد. استنلی زمانیکه این کاراکتر را خلق نمود عنوان کرد که از شخصیت جالب و شگفت انگیز "دکتر جکیل و آقای هاید- Dr. Jekyll and Mr. Hyde" و همچنین "هیولای فرانکشتاین- Frankenstein" برای خلق هالک الهام گرفته است.
در خصوص توانایی و مقاومت هالک در برابر آسیبهای وارد و صدمات موارد بسیاری گفته شده و این صدمات در داستانها متفاوت از یکدیگر می باشند، اما می توان از مهمترین آنها به مقاومت او در برابر دمای خورشید، انفجار اتمی و انفجار سیاره ای اشاره کرد. اما علی‌رغم مقاومت قابل توجه او، شلیک مداوم گلوله ها با کالیبر بالا به سمت او باعث کند شدن حرکاتش می شود. همچنین او توانایی ترمیم هم احیایی و هم تطبیقی دارد؛ برای مثال می تواند پرده ای درآورد که به او امکان تنفس زیر آب را می دهد، می تواند برای زمان طولانی در فضا بدون محافظ زنده بماند، و می تواند زخم هایش را به سرعت بهبود ببخشد و به همین خاطر است که عمر بسیار طولانی نیز دارد. همچنین پاهای قدرتمندش به او این اجازه را می دهد تا بتواند با سرعت بالا دویده، جهش های بلند انجام داده و یا با ضرباتی محکم بر سطح زمین به اعماق زمین نیز حرکت کند. او همچنین توانایی این را دارد که در برابر ذهن خوانان و کسانیکه قادر به کنترل ذهن می باشند مقاومت نماید، از تغییرات مکانی که به میل او نمی باشد جلوگیری کند، با در معرض قرار گرفتن اجرام آسمانی، تشعشعات و جادوی سیاه قدرتمندتر می شود و همچنین قادر به ایجاد انفجاری چند وجهی و قدرتمند می باشد که قادر است یک سیاره را به طور کامل از بین ببرد.
در خصوص رنگ عجیب بدن این شخصیت شاید برای شما جالب باشد بدانید که هالک در ابتدا با این رنگ سبز خلق نشد، در واقع این رنگ برای او تدارک دیده نشده بود، بلکه در سالهای ابتدایی شکل گیری این شخصیت او به رنگ خاکستری به تصویر کشیده می شد، اما یکبار زمانیکه رنگ چاپخانه دچار مشکل شده بود، به جای رنگ خاکستری، رنگ سبز را چاپ کرد، نویسندگان دیدند، خوششان آمد و همین رنگ را به کار گرفتند. بروس بنر در توصیف شخصیت خود می گوید: "هر چه هالک خشمگین تر، قوی تر"! همین عصبانیت و علاقه به تخریب هالک سبب شده تا در اکثر داستان های کامیک هم هالک و هم بنر به خاطر خرابکاری های به وجود آمده توسط هالک، تحت تعقیب ارتش آمریکا باشند. هالک شخصیتی است که در بیشتر سالهایی که به تصویر کشیده شده بود، توانایی تکلم نداشت، هرچند در گذر زمان کم کم این قابلیت به او اضاف شد، اما در ابتدا او فقط کلمات ناقصی از قبیل، "له کردن"، "قویترین" استفاده می کرد که کم کم پیشرفت کرده و با تبدیل شدن به جملاتی مانند "هالک قویترینه" و "هالک له می کنه" به تکیه کلام های او تبدیل شدند. اما سرانجام شرکت مارول و نویسندگان از اینکه در اغلب اوقات این شخصیت را یکه و تنها در مبارزات رها کنند خسته شده و تصمیم به حضور او در کنار دیگر شخصیتهای دنیای خود گرفتند، از شماره 181-182 که اولین حضور کاراکتر بسیار محبوب "ولورین- Wolverine" بود گرفته، تا اینکه کم کم او به اعضای گروه "َشیلد- Shield" پیوسته و در کنار ابرقهرمانانی چون "کاپیتان آمریکا، ثور، مرد آهنی و..." گروه "انتقام جویان- Avengers" را شکل دادند.
مهمترین متحدان هالک را می توان در لیست زیر جستجو کرد:
Captain America
Iron Man
Black Widow
Hawkeye
و همچنین معروفترین دشمنان او افراد زیر هستند:
Abomination
General Thunderbolt Ross
Absorbing Man



انیمیشن:

درست است که هالک هیچگاه از محبوبیت بالایی به مانند شخصیتهایی مانند "ولورین- مرد عنکبوتی و..." برخوردار نبوده است، اما به اندازه کافی محبوبیت داشته که برای او انیمیشن های بسیاری ساخته شود. اولین انیمیشن در سال 1966 تولید و پحش شد و "هالک- Hulk" نام داشت. پس از آن بود که انیمیشن های دیگری نیز تولید و پخش گردید که از آن میان می توان به "هالک شگفت انگیز- The Incredible Hulk" محصول سال 1996 و همچنین "هالک علیه ولورین. ثور- Hulk vs. Wolverine. Thor" در سال 2009 اشاره کرد که این شخصیت را جلوی 2 ابرقهرمان محبوب دنیای کامیک بوک قرار می داد



سریال و شوهای تلویزیونی:
سال 1977 بود که اولین اپیزود از مجموعه تلویزیونی "هالک شگفت انگیز- The Incredible Hulk" بر روی آنتن رفت. در آن زمان که امکان استفاده از جلوه های ویژه ای که امروز به چشم می خورد وجود نداشت برای ایفای نقش شخصیت هالک از "لو فریگو- Lou Ferrigno" قهرمان بدنسازی و پرورش اندام آن دوران استفاده می شد، که در کنار "بیل بیکسبی- Bill Bixby" هر دو جنبه شخصیت دکتر بروس بنر و هالک را ایفا می کردند. کارگردان این مجموعه "کنث جانسون- Kennneth Johnson" بود که این مجموعه را در 2 سال تولید نمود. اما در سال 1988 اولین فیلم هالک تولید شد که برای پخش در تلویزیون ساخته شده بود. نام فیلم "بازگشت هالک شگفت انگیز- The Incredible Hulk Returns" بود که بار دیگر بیل بیکسبی و لو فریگو در قالب نقشهایشان باز گشتند و کارگردانی این اثر نیز به "نیکولاس کوریا- Nicholas Corea" و بیل بیکسبی سپرده شد. یکسال پس از آن فیلم بعدی تولید شد، بیل بیکسبی کارگردانی را برعهده گرفت و به همراه لو فریوگو مجدداً نقشهایشان را تکرا کردند، نام فیلم "دادگاه هالک شگفت انگیز- The Trial of Incredible Hulk" بود که در سال 1989 ساخته شد. سال 1990 آخرین فیلم از این مجموعه ساخته و برای تلویزیون آماده پخش شد. نام فیلم "مرگ هالک شگفت انگیز- The Death of Incredible Hulk" بود که با ایفای نقش بیل بیکسبی و لو فریگو در نقشهای سابق ساخته شد و مجدداً بیل بیکسبی کارگردان این اثر بود. این فیلم پاینی بر 3 گانه تلویزیونی هالک بود.



سینما:
سرانجام سال 2003 از راه رسید و کمپانی مارول تصمیم گرفت تا فیلمی سینمایی برای این شخصیت ساخته و روانه سینما کند، "انگ لی- Ang Lee" کارگردان مطرح سینما برای کارگردانی این اثر انتخاب شد و "اریک بانا- Eric Bana" در نقش بروس بنر و "جنیفر کانلی- Jenifer Connelly" برای ایفای نقش "بتی راس- Betty Ross" انتخاب شدند، "سم الیوت- Sam Elliot" در نقش "ژنرال راس" و "نیک نولت- Nick Nolte" در نقش پدر بروس و برای نقشهای منفی فیلم انتخاب شدند. فیلم علی رغم بودجه هنگفت و جلوه های ویژه بسیارش اما از دید منتقدین و مردم نتوانست نمره قبولی را کسب کند و به بایگانی سپرده شد. تا اینکه در سال 2008 "لوئیس لتریر- Louis Leterrier" کارگردان مطرح فیلمهای اکشن سکان هدایت این فیلم را برعهده گرفته و دنباله ای بر فیلم قبلی ساخت، در این فیلم "ادوارد نورتون- Edward Norton" نقش بروس بنر، "لیو تایر- Liv Tyler" در نقش بتی راس "تیم راث- Tim Roth" در نقش "امیل بلونسکار- Emile Blonsky" و "ویلیام هارت- William Hurt" در نقش "ژنرال تاندربولت راس" به عنوان شخصیتهای منفی ظاهر شدند. فیلم نسبت به قبلی اثری بهتر و حرفه ای تر بود، خصوصاً اینکه در آن به شخصیت "آبومینیشن- Abomination" دشمن قدرتمند و خطرناک هالک نیز رو به رو بودیم. اما باز هم اقبال عامه نسبت به این اثر کم بود و بار دیگر این شخصیت به فراموشی سپرده شد. سرانجام سال 2012 فرا رسید و کمپانی مارول تصمیم گرفت تا اثر جنجالی "انتقام جویان" را بر پرده سینماها اکران کند، "جاس ودون- Joss Wedhon" کارگردانی را برعهده گرفت و برای نقش هالک نیز "مارک روفالو- Mark Ruffalo" را برگزید. در این فیلم همانطور که از نامش پیداست ابرقهرمانانی که تشکیل دهنده گروه "انتقام جویان" هستند گرد یکدیگر جمع شده اند و از زمین در برابر خطرات بیگانه محافظت می کنند. همچنین قرار است تا در سال 2015 اثر دیگری از "انتقام جویان" ساخته شود و ما بار دیگر شاهد حضور هالک بر پرده سینما خواهیم بود.








مشخصات


نام اصلی: نورمن آززبورن
نام مستعار: ندارد
ناشر: مارول کامیک
خالق: استن لی، استیو دیتکو
توانایی و استعداد خاص: قدرت و سرعت بالا، استفاده از تکنولوژی به عنوان سلاح
محل تولد: شهر نیویورک
گروه هایی که در آنها حضور داشته: گروه H.A.M.M.E.R به عنوان رئیس، گروه Avengers "Osborn's Team" به عنوان رئیس، گروه ،Thunderbolts سردسته گروه Order of the Goblins، عضو گروه های Cabal of Scrier، Sinister Twelve، ، Hellfire Club ،Executives Club
نژاد : انسان جهش یافته
شغل : دانشمند
اولین حضور: شماره 14 از "The Amazing Spider Man"
حقیقت جالب که احتمالاً نمی دانید: هویت او تا شماره 39 از داستانهای مرد عنکبوتی شگفت انگیز برای همگان مخفی بود.


بیوگرافی

"نورمن آزبورن- Norman Osborn" پدر "هری آزبورن- Harry Osborn" دوست صمیمی "پیتر پارکر" دانشمندی باهوش و نابغه بود که در خلال آزمایشات خویش به ماده ای دست می یابد که می توانست قدرت انسان را افزایش داده و توانایی بیشتر به وی بخشد، این کشف وی بر خلاف آنچه وی تصور می کرد مورد قبول دانشمندان دیگر و همچنین نیروهای نظامی واقع نشد. او که از این اتفاق خشمگین و ناراحت بود، این ماده تازه کشف شده را روی خود آزمایش نمود و به قدرتی قابل توجه و سرعت عمل بالا دست یافت. اکنون او به فکر انتقام از افرادی بود که با او به مخالفت برخواسته بودند. اما در این میان او با مشکل بزرگی رو به رو بود. مرد عنکبوتی مانعی برای دستیابی او به خواسته های اهریمنی اش بود. او که از مشکلات تضاد شخصیتی و عدم تعادل روحی و روانی رنج می برد به مقابله با مرد عنکبوتی برخواست و در این راه به قدری پیش رفته و خباثت به خرج داد که تبدیل به اصلی ترین دشمن مرد عنکبوتی گردید. او حتی برای آسیب رساندن به مرد عنکبوتی دست به کشتن دختر مورد علاقه او نیز زد. اما سرانجام چیزی جز مرگ در انتظار او نبود. او در مبارزه با مرد عنکبوتی و در حالیکه بر گلایدر خویش سوار بود جانش را از دست داد.


جن سبز از کامیک بوک تا سینما

کامیک بوک:
"جن سبز- Green Goblin" برای نخستین بار در شماره ۱۴ از مجموعه "مرد عنکبوتی شگفت انگیز- The Amazing Spider Man" در سال 1966خلق شد. او در ابتدا فقط یک جنایتکار ساده بود که می‌خواست مافیای شهر نیویورک را تحت سلطه خود درآورد. نکته جالب در مورد او هویت ناشناخته و مرموزش بود که تا مدتها حفظ شد و باعث گردید که خوانندگان منتظر کوچکترین نشانه از این باشند که هویت این شخصیت را برملا سازد. بالاخره انتظارها در شماره ۳۹ به سر آمد و خوانندگان دانستند که او در حقیقت "نورمن آزبورن- Norman Osborn" پدر "هری آزبورن" دوست صمیمی "پیتر پارکر" در دبیرستان بوده است. "نورمن آزبورن" دانشمندی بود تلاش بسیاری در راه علم به کار می بست و یکی از مهمترین اختراعاتش دستگاهی به نام گلایدر بود که با استفاده از آن فرد قادر به پرواز کردن می بود، او توانست در آزمایشگاه کجهز خود ماده ای را کشف و اختراع کند که توانایی و قدرت بدنی فرد را افزایش می داد، اما این اختراع از سوی دانشمندان دیگر رد شده و مورد قبول آنها واقع نمی شود. او که از این مسأله بسیار خشمگین و عصبانی شده بود تصمیم می گیرد تا این ماده را بر خود امتحان کند، این امر سبب می شود تا او به قدرت و توانایی بسیاری دست یافته و همچنین سرعت عمل بسیاری نیز بدست آورد. او که به سبب طرد شدنش از میان دانشمندان با مشکلات و اختلالات روانی دست و پنجه نرم می کرد و همچنین از مشکلات تضاد شخصیتی و اختلالات روانپریشانه نیز در رنج بود تصمیم می گیرد گلایدری را که ساخته است تکمیل کرده و به خلافکار و ضدقهرمانی قدرتمند تبدیل گردد. او به دانشمندانی که در ابتدا به او خیانت کرده بودند حمله کرده و آنها را سر به نیست می سازد، اما در این راه با "مرد عنکبوتی" که سعی در مبارزه با او داشت رو به رو می گردد. دشمنی میان این دو تا به آنجا پیش می رود که او در راه مبارزه با مرد عنکبوتی از هیچ راهی برای ضربه زدن به او نمی گذشت و به همین علت تبدیل به اصلی ترین و خبیث ترین دشمن او می شود. تا به جایی که اعمال خلاف و جنایتکارانه او فقط بر ضربه زدن و آسیب رساندن به مرد عنکبوتی متمرکز می شود.
شماره‌های ۱۲۱و۱۲۲ کامیک بوک "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" که در اوایل دهه ۷۰ میلادی به چاپ رسیدند، از اهمیت بسیاری در تاریخ کامیک بوک و داستانهای مرد عنکبوتی برخوردارند. در این داستان دشمن اصلی او یعنی جن سبز یا همان گرین گایلین آنچنان بلایی بر سر مرد عنکبوتی می آورد که به سبب آن تمام خوانندگان کیمیک استریپ فهمیدند "دیگر هیچ کس در امان نیست". او در این داستان دختری به نام "گوئن استیسی" را که "مرد عنکبوتی" یا همان "پیتر پارکر" عاشق و دلباخته وی بود را دزدیده و به بالای پل معروف "جورج واشنگتن" می برد. مرد عنکبوتی به تعقیب او می پردازد و زمانیکه به او می رسد مشاهده می کند او گوئن را از پل به پایین پرتاب می کند، برای نجات این دختر دیر شده بود و گوئن کشته می شود. تا آن زمان هیچ کاراکتر مکملی در داستانهای کامیک بوک به قتل نرسیده بود. خوانندگان و هواداران نمی توانستند مرگ گوئن را باور کنند، آنها گمان می کردند که در داستانها و شماره های آینده پیتر از خواب بیدار شده و می فهمد که اینها کابوسی بیش نبوده اند. اما اینطور نبود، گوئن واقعاً مرده بود. این عمل بی رحمانه تأثیر عمیقی بر زندگی اسپایدرمن و عمچنین تأثیری غیر مستقیم بر جو و روند کلی داستانهای کامیک بوک داشت.



مردم فهمیده بودند که دیگر قهرمان بازی در پوشیدن لباس های رنگارنگ و شنل دار و مبارزات طولانی با شخصیتهای خبیث و ضد قهرمان نبود که در انتهای داستان دستگیر شده و به سزای اعمال خود می رسیدند. جهان کامیک بوک و دنیای ابرقهرمانان تاریکتر شده بود، از آن پس دشمنان قهرمانان می بایست برای رسیدن به اهداف خود دست به اعمال بی رحمانه تر و شنیع تری می زدند. آنها فهمیده بودند که کسانیکه برای قهرمانان عزیز هستند نقطه ضعف آنها محسوب می شوند. حال خوانندگان، دیگر انتظار هرگونه اتفاقی را داشتند، زیرا معصومیت کامیک استریپ برای همیشه از دست رفته بود. سرانجام در سال 1973 و در داستان کامیک "مرد عنکبوتی شگفت انگیز" در حالیه به نبرد با مرد عنکبوتی مشغول بود بر روی گلایدر خود، جانش را از دست داد.
نورمن آزبورن در قالب شخصیت جن سبز علاوه بر تواناییهای خاص و قدرت فوق العاده خویش از تکنولوژی نیز به عنوان سلاح استفاده می نمود. او دستکش هایی در اختیار داشت که می توانستند انرژی الکتریکی تولید کنند، نوعی خاص از گاز که قابلیت این را داشت تا حس خاص مرد عنکبوتی را به اشتباه بیندازد. بمب های دودی و گازی و همچنین بمب هایی که می توانستند معادل 10000 ولت برق را تولید و منتقل کنند.
گلایدر مخصوص او که قابلیت پرواز با سرعت بالا و تحمل وزن یک انسان عادی را دارا بود. از وسایل خاص و عجیب این شخصیت بود که به او در مبارزاتش کمک فراوانی می کرد.


انیمیشن:
جن سبز دشمن اصلی مرد عنکبوتی بود، او به سبب آسیبهای جسمی و روحی فراوانی که به این شخصیت وارد ساخته بود تبدیل به اولین و خبیث ترین دشمن او شده بود، پس طبیعی بود که جایگاهی ویژه در داستانهای مرد عنکبوتی و به طبع آن در انیمیشن های این شخصیت داشته باشد. این شخصیت در انیمیشن های "مرد عنکبوتی- Spider man " سال 1981 تا 1987، "مرد عنکبوتی و دوستان شگفت انگیزش- Spider Man and His Amazing Friends" سال 1981 الی 1986، "مرد عنکبوتی: ماجراهای زیبای استاپ موشن- Spider Man: Cheesy Stop- Motion Adventure" سال 2012 حضور داشت.


سینما:
سال 1992 فیلمی کوتاه و 46 دقیقه ای بر اساس این شخصیت ساخته شد، نام فیلم "جن سبز، آخرین ایستادگی- The Green Goblin’s Last Stand" نام داشت که در آن "جیمز کینستل- James Kinstle" نقش نورمن آزبورن و "دن پول- Dan Poole" نقش مرد عنکبوتی را ایفا می کردند.کارگردان این اثر نیز "دن پول" بود. او یکی از طرفداران سر سخت مرد عنکبوتی بود که این اثر را با همه سختی هایش و همچنین هزینه های شخصی ساخت و اتفاقاً نظر طرفداران را نیز جلب کرد. اما سال 2002 "سام ریمی" فیلم "مرد عنکبوتی- Spider Man" را روانه سینماها کرد و در این فیلم برای اولین بار شخصیت جن سبز به سینما راه یافت. "ویلم دفو- Willem Dafoe" نقش گرین گابلین را ایفا می کرد.








نام اصلی: استیو راجرز
نام مستعار: ندارد
ناشر: مارول کامیک
خالق: جو سیمون، جک کیربی
توانایی و استعداد خاص: قدرت و سرعت بالای انسانی، قدرت رهبری و فرماندهی بالا، توانایی های بالای مبارزات تن به تن، سپر قدرتمند دفاعی
محل تولد: شهر نیویورک
گروه هایی که در آنها حضور داشته: انتقام جویان
نژاد : انسان جهش یافته
شغل : سرباز
والدین: اطلاعاتی در دست نیست
اولین حضور: شماره 1 Captain America
حقیقت جالب که احتمالاً نمی دانید: پس از مرگ این شخصیت در داستانهای کامیک بوک جنگ داخلی، داستانهایی که به چاپ رسیده به زمان قبل از مرگ او اختصاص دارد، مارول اکنون در حال تهیه داستان مناسبی جهت ادامه داستانهای این شخصیت پس از مرگ استیو راجرز و با حضور شخصیتی جدید می باشد.


بیوگرافی

استیو راجرز در تاریخ 4 جولای سال 1917 در منهتن نیویورک و در خانواده ای ایرلندی تبار متولد شد. او مرد جوان و نحیفی بود که علاقه بسیار به حضور در ارتش و جنگیدن در میدان رزم جنگ جهانی دوم داشت. اما گزینش سربازان رد می شود. او سرخورده و ناراحت به دیدار یکی از فرماندهان ارتش می رود و در آنجا به او پیشنهاد حضور در پروژه ای فوق سری در خصوص "باززایی- Rebirth" می شود. و اینگونه می شود که او طی آزمایشاتی پیچیده تبدیل به سربازی قدرتمند با نیرویی فوق العاده می شود. و اینگونه است که اولین ابرسرباز متولد می شود. ارتش آمریکا به بهترین نحو ممکن از حضور این سرباز قدرتمند خود استفاده می کند تا با آلمان نازی و شخصیتی مرموز و بسیار خطرناک به نام "جمجمه قرمز- Red Skull" مبارزه نماید. در همین هنگام دولت با استفاده از تکنولوژی فوق سری خود سپری عجیب را تهیه می کند و به او تحویل می دهد. سپری ضد گلوله و با قابلیت تحمل در برابر ضربات فوق العاده قدرتمند. استیو همچنین برای خود لباسی مخصوص با طرح پرچم آمریکا طراحی می کند و از اینحا است که "کاپیتان آمریکا" پا به عرصه می گذارد. در سال 1945 و در واپسین روزهای جنگ، راجرز به همراه یکی از دوستانش در مأموریتی انتحاری برای متوقف هواپیمایی حامل طرح ها و نقشه هایی جدید برای ادامه جنگ و همچنین تسلیحات جنگی شرکت می کند. در حین مأموریت بمبی در هواپیکا منفجر می شود، همراه او کشته شده و استیو به اعماق اقیانوس فرو رفته و منجمد می شود. سالها بعد و در پی تحقیقات بسیاری که توسط سازمانی مخفی به نام "شیلد- Shield" انجام می شود، او از اقیانوس خارج شده و توسط امکانات پزشکی بار دیگر به دنیا باز گردانده می شود. اینبار و پس از بازگشت از، او رهبری گروهی قدرتمند از ابرقهرمانان با نام "انتقام جویان- Avengers" را برعهده می گیرد که شامل ابرقهرمانانی چون "مرد آهنی- هالک- ثور- بیوه سیاه و..." می باشد. او در این گروه با دشمنان قدرتمندی مبارزه می کند که هیچ کدام از ابرقهرمانان به تنهایی قادر به مقابله با آنها نیستند. اما سالها پس از آن ماجرا او توسط یک تک تیرانداز کشته می شود.


کاپیتان آمریکا از کامیک بوک تا سینما

کامیک بوک:
"کاپیتان آمریکا- Captain America"، به واقع آمریکایی ترین ابرقهرمانی است که تا به حال در داستانهای کامیک پا به عرصه ظهور گذاشته است. حتی اصول کلی و خصوصیات شخصیتی او نیز کاملاً تعریف شده بر اساسفرهنگ عمومی آمریکا می باشد. برای روشن شدن این موضوع باید بیان داشت که بررسی تاریخ و شخصیت کاپیتان آمریکا بدون توجه به سابقه خود آمریکا قابل درک نمی باشد. کاپیتان آمریکا برخاسته از فرهنگ سیاسی آمریکا در حین و پس از جنگ جهانی دوم است. او در دهه 40 میلادی و در زمان اوج جنگ جهانی دوم و زمان جنگ آمریکا با ژاپن و به سبب برانگیختن شور و احساسات ملی ایجاد شد. او به مبارزه با دشمنان آمریکا و خصوصاً نازی ها می پرداخت و همیشه پیروز بود و امریکا را سرافراز می کرد.
اولین حضور کاپیتان آمریکا در شماره 1 از کامیک بوک "کاپیتان آمریکا- Captain America Comics" در 1 مارس سال 1941 بود. این شخصیت توسط "چو سیمون" و "جک کیربی" خلق شد. این شخصیت معمولاً به عنوان روح و روحیه آمریکا و سمبلی برای مردم امریکا ظاهر شده است. این شخصیت در بهترین دوران چاپ کامیک خلق گردید و به نوعی محبوبیت و معروفیت خود را مدیون این دوران اوج کامیک می باشد. در خلال جنگ جهانی دوم یکی از کامیک بوک هایی که به وضعیت مالی آمریکا کمک می کرد، همین کامیک بوک کاپیتان آمریکا بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم اکنون نوبت به این رسیده بود که او به مبارزه با کمونیستها در جنگ سرد برود و این داستانها تا سال 1950 به طول انجامید و در همان سال هم به پایان رسید. تا اینکه سالها بعد و در سال 1964 بود که در شماره چهارم از کامیک بوک "انتقام جویان- Avengers" گفته شد این شخصیت در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم از هواپیمایی به درون اقیانوس سقوط کرده و آنجا یخ زده است. و زمانیکه بازگشت رهبری گروهی از ابرقهرمانان به نام "انتقام جویان- Avengers" را برعهده گرفت.
شاید برای شما جالب باشد بدانید که داستانهای جدید کاپیتان آمریکا در حال حاضر توسط "استن لی- Stan Lee" نوشته می شود.
زمانیکه اعلام شد کاپیتان آمریکا در خلال نبردهایش در جنگ جهانی دوم کشته شده است، رئیس جمهور وقت آمریکا "ترومن" از مارول خواهش می کند تا به سبب جلوگیری از شوک زدگی مردم و خوانندگان این شخصیت را بار دیگر بازگردانند. طی این مدت افراد بسیاری جایگزین استیو راجرز می شوند که همه آنها یا کشته و یا به نوعی مجروح می شوند که دیگر توانایی ادامه حضور در این نقش را ندارند. تا اینکه در سال 1953 فرد ناشناسی که خبر از قدرت گیری دوباره آلمان نازی به آمریکا داده بود، طی عمل جراحی به شکل استیو راجرز در می آید. زمانیکه جنگ به پایان می رسد، این پروژه نیز کنار گذاشته می شود و بعدها این شخصیت موادی را بر روی خود آزمایش و امتحان می کند و به کاپیتان آمریکای جدیدی بدل می گردد و به مبارزه با کمونیست ها می پردازد. این شخصیت سرانجام به مشکلات روانی دچار می شود و به دلایلی خاص پلیس فدرال آمریکا و اف. بی. آی تصمیم می گیرند تا جلوی انتشار بیشتر این داستان را بگیرند. اتفاقات فوق در خلال سالهای 1940 تا 1950 رخ می دهند.
اما چند سال بعد و در کمیکی جدید گروه "شیلد- Shield" موفق به یافتن بدن یخ زده استیو راجرز می شوند و او را باز می گردانند، پس از بازگش او رهبری گروه انتقام جویان را برعهده می گیرد. در همین دوران است که مارول ورژنی مخصوص به خود را از جریان رسوایی "واترگیت- Water Gate" ارائه می دهد. (برای اطلاعات بیشتر در مورد واترگیت لازم است بدانید که اتفاقاتی خاص در دولت آمریکا رخ می دهد که طی آن رئیس جمهور ریچارد نیکسون مجبور به استعفا می شود.) با چاپ این داستان راجرز که به اتفاقات رخ داده مشکوک می شود از وظیفه و شخصیتش در قالب شخصیت کاپیتان آمریکا کنار می کشد و در قالب شخصیتی جدید به مان "نوماد- Nomad" به کمک مردم می شتابد. اما مدتی بعد بار دیگر به شخصیت کاپیتان آمریکا باز می گردد. این داستان نشان دهنده این بود که این شخصیت سنبل و مدلی از دولت آمریکا نیست، بلکه نشانه ای از مردم این کشور است. اتفاقات ره داده در بالا طی سالهای 1960 الی 1970 رخ می دهند. پس از آن سالهای 1980 از راه می رسد. این دهه همانطور که برای مردم آمریکا سالهای پوچ و بی هدفی بود برای این شخصیت نیاز جهت خاصی نداشت. تنها تفاوت در این بود که در این دوران کاپیتان آمریکا به شدت وطن پرست می شود. اما سرانجام قرن 21 از راه می رسد. در حدود سالهای 2006 تا 2007 کمیک جدیدی به نام "جنگ داخلی- Civil War" منتشر می شود. که طی آن دولت آمریکا و گروه شیلد تصمیم می گیرند به سبب جلوگیری از برخی نابسامانی ها کلیه ابرقهرمانان می بایست شخصیت و هویت پنهانی خود را آشکار ساخته و زیر نظر دولت شروع به کار کنند. این قانون باعث دو دستگی می شود. گروهی موافق با قانون به رهبری "مرد آهنی – Iron Man" و گروهی مخالف به سرگردگی کاپیتان آمریکا. در طول این جنگ کاپیتان آمریکا مجبور به مبارزه با افرادی می شود که با آنها همکاری داشته و همچنین از سوی دیگر مجبور به همکاری با افرادی می شود که به هیچ عنوان حاضر نبوده است تا با آنها دست به همکاری زند. در طول این جنگ کاپیتان که به این نتیجه می رسد که جنگ ابرقهرمانان با یکدیگر به ضرر مردم آمریکاست خود را تسلیم می کند و به دادگاه فرستاده می شود. پس از پایان دادگاه و در جلوی دادگستری مرکزی آمریکا، کاپیتان آمریکا توسط یک تک تیرانداز به قتل می رسد.

مهمترین متحدین کاپیتان آمریکا را می توان در لیست زیر جستجو کرد:
گروه انتقام جویان شامل
Iron Man
Hulk
Thor
Hawkeye
Black Wide
Nich Fury
و همچنین افراد زیر:
Spider Man
Human Tourch

او همچنین دارای دشمنان بسیاری است:
Red Skull
Nazi Army
از آن دسته هستند و همچنین اغلب دشمنانی که در قالب گروه انتقام جویان با آنها در حال مبارزه می باشد.


انیمیشن:
سال 1966 بود که اولین سری از انیمیشن کاپیتان آمریکا ساخته شد. نام این انیمیشن برگرفته از نام ابرقهرمان داستان بود و در قالب یک فصل تولید گشت. همچنین این شخصیت در انیمیشن هایی که تا به حال بر اساس کامیک های گروه انتقام جویان ساخته شده مانند "امتقام جویان: قویترین قهرمانان زمین- The Avengers: Earth’s Mightiest Heroes" سالهای 2010 تا 2012 و "اتحاد انتقام جویان- Ultimate Avengers" در سال 2008 و نیز در انیمیشن "مرد عنکبوتی و دوستان شگفت انگیزش- Spider-Man and His Amazing Friends" سالهای 1981 تا 1986 نیز حضور داشته است.

سریال و شوهای تلویزیونی:
سال 1944 اولین سریال تلویزیونی از این شخصت به روی آنت رفت. "کاپیتان آمریکا" به کارگردانی "المر کلیفتون- Elmer Clifton" و "جان انگلیش- John English" با بازی "دیک پرسل- Dick Purcell" اثری بود که در آن بسیاری از المان ها اصلی کاپیتان آمریکا نظیر دوست و همراه همیشگی اش "باکی" به همراه سپر معروفش از داستان حذف شده بودند. همچنین در سال 1979 نیز اینبار فیلمی تلویزیونی از این شخصیت ساخته شد که اثری بسیار ضعیف بود و با واکنش تند منتقدین نیز رو به رو گشت. نام فیلم "کاپیتان آمریکا- Captain America" به کارگردانی "رود هولکومب- Rod Holcomb" و با بازی "رب براون- Reb Brown" در نقش اصلی همراه بود. با تمام این احوالات در همان سال قسمت دوم این فیلم نیز برای پخش در تلویزیون ساخته شد. نام فیلم "کاپیتان آمریکا: به زودی مرده- Captain America II: Death Too Soon" نام داشت. رب براون بار دیگر در نقش اصلی ظاهر شد و اینبار کارگردانی به "ایوان ناگی- Ivan Nagy" سپرده شد. این اثر نیز مانند فیلم قبلی اثری ضعیف بود که نتوانست توجهات را به خود جلب کند.

سینما:
سال 1990 بود که اولین فیلم از این شخصیت با عنوان "کاپیتان آمریکا" و به کارگردانی "آلبرت پایون- Albert Pyun" ساخته شد. در این فیلم "مت سالینجر- Matt Salinger" نقش اصلی را برعهده داشت. فیلم بسیار ضعیف بود و شکست مفتضحانه ای خورد و با بازخوردهای منفی بسیاری رو به رو گشت. همین امر سبب شد تا این کاراکتر به سرعت با دنیای سینما خداحافظی کرده و قریب به 21 سال هیچ کس سراغی از آن نگیرد. تا اینکه در سال 2011 و با شکل گیری ایده ساخت فیلم انتقام جویان تصمیم به ساخت و معرفی این شخصیت گرفته شد. "جو جانستون- Joe Johnston" برای کارگردانی این اثر انتخاب شد و "کریس اوانز- Chris Evans" برای ایفای نقش کاپیتان آمریکا برگزیده شد. فیلم با نام "کاپیتان آمریکا: اولین انتقام جو- Captain America: The First Avenger" ساخته شد و با نمره متوسط و استقبال نسبتاً خوبی که از آن به عمل آمد راه را برای حضور این شخصیت در سینما باز کرد. پس از آن بود که در سال 2012 فیلم بزرگ "انتقام جویان- The Avengers" به کارگردانی "جاس ویدون- Joss Whedon" ساخته شد و بار دیگر کریس اوانز در نقش کاپیتان آمریکا ظاهر گردید. فیلم با بازخورد بسیار خوبی رو به رو شد و با فروش فوق العاده خود موفقیت بی نظیری را برای عوامل خود به ارمغان آورد و موجب گردید تا به سرعت ساخت ادامه ای برای آن و همچنین سایر ابرقهرمانانی که در این فیلم حضور داشتند دردستور کار قرار گیرد. به همین منظور در سال 2014 فیلمی با عنوان "کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان- Captain America: the Winter Soldier" و به کارگردانی "آنتونی و جو روسو- Anthony and Joe Russo" با بازی مجدد کریس اوانز در نقش اصلی به سینماها خواهد آمد. همچنین در سال 2015 نیز قسمت دوم از مجموعه انتقام جویان با نام "انتقام جویان: عصر یولترون- Avengers: Age of Ultron" بار دیگر به کارگردانی جاس ویدون و با بازی کریس اوانز در نقش کاپیتان آمریکا اکران خواهد گردید.









مشخصات


نام اصلی: آنتونی استارک
نام مستعار: تونی استارک
ناشر: مارول کامیک
خالق: استن لی، لری لیبر، جم کربی، دان هک
توانایی و استعداد خاص: هوش بسیار، ذهن خلاق و قوه ابتکار، اختراع یک زره قدرتمند با شمایل انسانی
محل تولد: شهر کالیفرنیا
گروه هایی که در آنها حضور داشته: انتقام جویان، انتقام جویان جدید
نژاد : انسان
شغل : دانشمند، رئیس سازمان صنایع استارک
والدین: هوارد استارک (پدر)، ماریا استارک (مادر)
اولین حضور: شماره 39 داستانهای تعلیق
حقیقت جالب که احتمالاً نمی دانید: گفته میشود که هوش سرشار او به سبب آزمایشاتی می باشد، که در زمان بارداری مادرش بر روی مادر وی انجام شده است تا بتوانند قدرت ذهنی فرزند را افزایش دهند.


بیوگرافی

"آنتونی استارک" فرزند "هوارد استارک" مخترع و صنعتگر معروف و صاحب امتیاز صنایع استارک بود. او هوش واستعداد حود را در اختراع و صنعتگری را در دوران اولیه زندگی خود شناخته و سیستم برق و الکتریسته MIT را در سن 15 سالگی متحول ساخت. زمانیکه 21 سال سن داشت، صنایع استارک را از پدر خود به ارث برد و در چند سال موفق شد آنرا به مجموعه ای با گردش مالی چند میلیون دلاری در سال برساند. یکی از مهمترین طرف قراردادهای او سازمان مهمات و اسلحه سازی ایالات متحده بود. سپس برای بررسی یکی از سلاح های ترانزیستوری اش به "ویتنام" فرستاده شد و در دامی خطرناک گرفتار گردیده و تیری در سینه اش جا خوش نمود. به او گفته بودند که این تیر در مدت زمان یک هفته راه خود را به قلب او پیدا کرده و او را می کشت. اما ، کمونیستی به ‌نام "وانگ چو" به او پیشنهاد معامله ای داد. معامله از این قرار بود که اگر او برای کمونیست‌ها سلاحی قدرتمند بسازد، می‌توانند با عمل جراحی زندگی او را نجات دهند. استارک قبول کرد، تا بتواند به ابزارآلات و زمان مورد نیاز خود دست پیدا کند. او در لابراتواری کوچک که با کمک فیزیکدان دیگری به ‌نام "هو یینسن" برپا کرد، توانست زرهی مخصوص و آهنین با کمک ترانزیستور طراحی کند که نیروی تهاجمی بسیار قوی‌ای نیز داشت. این زره همچنین قابلیت این را داشت که حتی بعد از این ‌که تیر به قلب استارک نیز می‌رسید، آن را وادار به تپیدن کند. بعد از اتمام این پروژه، استارک آن را به برق متصل کرد. "وانگ چو"، که متوجه موضوعی اشتباه شده بود سعی در فهمیدن آن نمود، پروفسور یینسن خود را قربانی کرد تا استارک برای شارژ کامل زره اش وقت کافی داشته باشد.
استارک در لباس مخصوص خود توانست انتقام پروفسور را از افرادی که او را به اسارت گرفته بودند، بگیرد. و توانست با کمک سرجوخه‌آمریکایی، "جیمز رودز" با هلیکوپتر از جنگل فرار کرده و در زره جدیدش به آمریکا بازگردد.
با توجه به این‌ که برای زنده ماندن وی، پوشیدن زره لازم بود، استارک تصمیم گرفت زره را هم همیشه به‌ تن داشته باشد و تاحدی ناشناس بماند. او شایعه ای را به‌ راه انداخت که "مرد آهنین- Iron Man"، اختراع و نگهبان شخصی اوست. تنها دستیار مطمئن او بود که حقیقت را میدانست. در ابتدا، استارک تنها از این زره برای نابود کردن و شکست دادن جاسوسان و مجرمانی که بر علیه صنعت استارک فعالیت می‌کردند، استفاده می‌کرد. اما بعد ها تصمیم به مبارزه با هر آنچه دشمن آمریکا و جهان بود پرداخت. بعد از چند سال، استارک زره خود را مجدداً طراحی کرد و از زره سنگین و ترانزیستوری به زره‌ای جدید با مدارهای مجتمع و بسیارسبکتر روی آورد که به ساختار عضلانی بدن انسان شباهت بیشتری داشت. کمکهای او به نیروهای نظامی در خصوص مبارزه با مجرمین و تبهکاران سرانجام باعث شد تا سازمان "شیلد- Shield" از او درخواست همکاری کند و او نیز با دادن پاسخ مثبت به آنها این دعوت را پذیرفت و به گروه "انتقام جویان- Avengers" پیوست.
سرانجام استارک برای آنکه مجبور نباشد همیشه این زره را به تن داشته باشد، تصمیم به این گرفت تا تیر را از سینه اش بیرون کشد، این تصمیم هرچند سخت و مهلک بود و زندگی او را در خطر بسیار قرار می داد، اما انجام شد. و با چاشنی شانس بسیار عمل موفقیت آمیز طی شد و او زنده ماند.


مرد آهنین از کامیک بوک تا سینما

کامیک بوک:

سال 1953 و در ماه مارس "استن لی"،"لری لیبر"، "دان هک" و "جک کربی" تصمیم به خلق شخصیتی جدید گرفتند که در شماره 39 از سری کامیک بوک های "داستان های تعلیق- Tales of Suspense" رو نمایی شد. یک پسر جوان آمریکایی میلیاردر که از سویی خوش گذران و از سوی دیگر مهندس و دارای قوه ابتکار و خلاقیت بسیار بود. "تونی استارک" یا همان "مرد آهنین- Iron Man" سمبل دو نوع قهرمان رایج در عالم کمیک استریپ می باشد. از سویی او مردی جوان و خوش تیپ و بسیار خوش گذران است که دارای ثروتی بسیار و همچنین وقت و آلات و ادوات لازم برای مقابله با جرم و جنایت می باشد و از سوی دیگر دانشمندی است که با معجونی خاص، در اینجا یک زره خاص و عجیب نیروهایی فوق بشری به دست می آورد. استارک همچنین قهرمانی است که به خاطر ایمان بسیارش به تکنولوژی هم شکست خورده و پیروز شده است. این موضوع دوگانگی در خصوص جوانب و عواقب تکنولوژی همواره نقطه قوت ماجراهای این شخصیت بوده است. اما باید به این نکته اشاره کرد که در زمان خلق این شخصیت تکنولوژی امری مفید و خیرخواه به شمار می رفت. میشد اینطور در نظر گرفت که در دهه 1960 و زمانی که هنوز جنبش ها و گروه های حفظ محیط زیست صنایع مختلف و کارخانجات را هدف قرار نداده بودند و اینگونه به نظر میرسید که تکنولوژی امری مفید و حلال همه مشکلات است. به همین علت است که در داستانهای اولیه ای که برای این شخصیت نوشته میشد، همه چیز حول محور برتری آمریکایی ها بر کمونیسم و دوران جنگ سرد به خاطر نبوغ تکنولوژی غربی ها می چرخید. تا اینکه در دهه 1980 و با تغییر نگرش جامعه در برابر تکنولوژی، خوانندگان بیش از پیش با جوانب انسانی این کاراکتر آشنا شدند. کار تا به آنجا پیش رفت که در یکی از داستانها که تونی استارک به شدت تحت تأثیر الکل قرار داشت و تبدیل به یک دائم الخمر گشته بود از دوست و همکار صمیمی اش می خواهد تا برای مدتی لباس او را بر تن کند و به جای او در جامعه حاضر گردد. این داستان که از قضا بسیار هنرمندانه و پر کشش نوشته شده بود باعث شد تا خوانندگان با سوالی مهم و اساسی رو به رو شوند "ماشین یا انسانی که درون آن قرار می گیرد و آن را به حرکت در می آورد؟ کدام قهرمانی بزرگتر است؟"
این سوال را می توان اینگونه بیان داشت که آیا تونی استارک که فرد و انسانی عادی است می تواند بدونن بهره گیری و کمک از تجهیزاتی که در اختیار دارد به قهرمان بازی بپردازد؟


اینگونه بود که این کاراکتر توانست جای خود را در میان مردم باز کند، تونی استارک فرزند هوادر و "ماریا" استارک بود که در "لانگ آیلند" متولد شده بود. او پسری نابغه بود که پدرش صنعتگری ثروتمند و رئیس صنایع قدرتمند استارک بود. او در 15 سالگی وارد دانشگاه MIT گشته بود و مدرک مهندسی برق و پس از آن فیزیک را از این دانشگاه دریافت کرده بود. و پس از اینکه پدر و مادرش را در تصادف اتومبیل از دست داده بود وارت ثروت عظیم و همچنین صنایع استارک گشته بود. تا اینکه مجبور میشود به ویتنام رفته و در آنجا به بازرسی یک ترانزیستور جنگی بپردازد که تیری به او اصابت می کند و به چنگ پارتیزان ها می افتد. سرانجام او با ساخت زره ای مخصوص از آنجا می گریزد. در بازگشت به خانه اش او متوجه می شود که گلوله ای که در سینه اش جاخوش کرده را نمی تواند بدون کشته شدن خود بردارد و به همین خاطر دست به تکمیل اختراعش میزند و تنظیم کننده ای برای قلب خود می سازد که با اتصال به زره مخصوصش می تواند او را زنده نگه دارد و اینگونه است که او مجبور می شود تا قسمتی از این زره را همیشه زیر لباس اصلی اش بر تن داشته باشد.
چیزی که در این میان می بایست به آن اشاره شود این است که اتفاقی که برای این شخصیت در جنگ ویتنام افتاد دو بار مورد بازنویسی قرار گرفت. یکبار او در جنگ خلیج فارس و بار دیگر در جنگ افغانستان به این مخمصه دچار می شود.
سپس او تصمیم می گیرد تا از این لباس برای مبارزه با مجرمین و تبهکاران بهره گیرد، اولین مجرمینی که استارک در داستانهایش با آنها رو به رو میشد عموماً افرادی بودند که قصد سرقت و یا سوء استفاده از تکنولوژی صنایع استارک را داشتند. اما کم کم این هدف تغییر یافت و او مبارزه با دشمنانی خطرناکتر را بر عهده گرفت، افرادی که در پی به خطر انداختن زندگانی مردم جامعه اش و نیز زمینی بودند که او در آن زندگی می کرد. در گذر زمان او این لباس را چندین بار از نو طراحی کرد و هر بار قابلیت جدیدی به آن افزود، اما مهمترین خصوصیت این لباس قابلیت هماهنگی میان ذهن فردی که آن را می پوشید و تکنولوژی ای بود که آن را به حرکت در می آورد بود، همچنین قابلیت پروازی که در اختیار داشت به او این اجازه را می داد که به سرعت از مکانی به مکان دیگر حرکت کند.
داستان ها کامیک بوک آن زمان که برای این شخصیت نوشته مشد همه حول محور این شخصیت می چرخید تا زمانیکه انتشارات مارول تصمیم گرفت برخی از ابرقهرمانان خود را گرد یکدیگر جمع کند و اینگونه بود که داسناتهای "انتقام جویان- Avengers" خلق شد.
ماجرای ورود این شخصیت به داستانهای انتقام جویان از این قرار بود که به سبب فعالیت های ضد تبهکارانه مرد آهنین سوی سازمان "شیلد- Shield" دعوتنامه ای به او جهت همکاری ارسال گردید و او نیز آن را پاسخ گفت و در کنار "کایپتان آمریکا- Captain America"، "هالک- Hulk"، "ثور- Thor"، "بیوه سیاه- Black Widow"و "چشم عقاب- Hawkeye" گروه قدرتمند "انتقام جویان- Avengers" را پایه گذاری نمود. که مهمترین فعالیتش در خصوص مقابله با تهدیدات جهانی بود.
پس از داستانهای انتقام جویان یکی از مهمترین داستانهایی که در رابطه با مرد آهنین و به طور کلی شخصیتهای ابرقهرمان انتشارات مارول نوشته شده است داستانهای "جنگ داخلی- Civil War" می باشد که تونی استارک- مرد آهنین نقش بسیار پر رنگی در آن ایفا می کند. داستانی که طی آن و به سبب اعمالی که بسیاری از ابرقهرمانان بی تجربه انجام می دادند باعث شد تا اعتراضات بسیاری در خصوص سوپر انسان هایی که در آمریکا زندگی می کردند رخ دهد. این امر سبب شد تا دولت پیشنهاد طرحی جدید دهد، طرحی که طی آن همه افرادی که دارای قدرتی فرا انسانی بودند می بایست خود را به دولت معرفی کرده و هویت خود را آشکار می ساختند. تونی استارک به موافقت با این طرح پرداخت و از سوی دیگر کاپیتان آمریکا مخالفت خود را با این طرح نشان داد و افراد بسیاری به این دو گروه پیوستند. این طرح مشکلات زیادی به وجود می آورد که مهمترین آن مبارزه و جنگ میان ابر انسانهایی است که در دو سوی مختلف میدان ایستاده بودند، سرانجام کاپیتان آمریکا که می خواست از صدمه و به وجود آمدن خسارات و تلفات بیشتر جلوگیری کند خود را تسلیم کرده و جنگ به پایان می رسد. پس از این اتفاق بود که استارک به ریاست سازمان شیلد می رسد. سرانجام این مبارزه با دستگیری کاپیتان آمریکا و قرار محکومیت او و در نهایت ترور این عضو انتقام جویان به پایان می رسد.
در خصوص خلق این شخصیت می توان این را نیز در نظر گرفت که کاراکترهایی که انتشارات مارول تا به آن زمان خلق کرده بود اکثراً دارای نیروهای فرابشری و جهش یافته بودند، در حالیکه در انتشارات رقیب آنها یعنی DC شخصیتهایی مانند "بتمن- Batman" و "پیکان سبز- Green Arrow" خلق شده بودند که قدرتهایی کاملاً انسانی داشتند و از تکنولوژی و دیگر آلات و ادوات و همچنین فنون رزمی برای مبارزات استفاده می کردند و بسیار هم محبوب بودند. به همین علت این کاراکتر خلق شد تا بتواند این خلأ را پر کند.
مرد آهنین خلق شد تا فردی عادی باشد که از تکنولوژی جهت مبارزه استفاده می کند، برای هرچه بیشتر عادی جلوه دادن او عواملی چون فنون رزمی نیز برای این کاراکتر در نظر گرفته نشد (هرچند سرانجام در کامیک بوک های انتقام جویان کاپیتان آمریکا برخی فنون رزمی را به او آموزش می دهد که برای زمانی که او لباس مخصوص خود را در اختیار ندارد بسیار کاربرد داشت) و حتی او را فردی بسیار آسیب پذیر نیز نشان دادند، او تصمیمهای غلط بسیاری می گرفت، خیلی خوش گذران و اهل مهمانی های بسیار بزرگ بود، علاقه بسیاری به الکل داشت و... اینها عواملی بودند که او را بیش از اندازه عادی نشان می دادند و تنها قدرت خاصی که او داشت ذهن خلاق و مبتکرش بود که توانسته بود وسیله ای قدرتمند و عجیب را اختراع کند که به او در مبارزاتش کمک می کرد و این اختراع عجیب تنها به یک نسخه محدود نشده بود، بلکه تونی استارک لباسهای بسیار مختف و متعددی برای خود ساخته بود که هر کدام قابلیت و شکل مخصوص به خود را داشتند.


مورخ "رابرت گنتر" در مجله فرهنگ عامه، در خصوص این کاراکتر می نویسد که، تونی استارک به طور خاص، ارائه دهنده پرتره و چهره ای ایده آل از مخترعین مشهور غربی چون "نیکولا تسا"، "توماس ادیسون"، "الکساندر گراهام بل"، "برادران رایت" و... می باشد.
او مخترعی بود که به سبب مشکلاتی که در جنگ برایش به وجود آمده بود مجبور بود تا تیری خطرناک را در سینه اش حمل کند و در گذر زمان او را از فردی خوش گذران به فردی که برای محافظت از مردم و جهان می جنگد تبدیل شده بود. او فردی بود که با اختراعات بسیار خود از سویی به دولت خود کمک می کرد و از سوی دیگر همین تکنولوژی و اختراعات او دست آویزی می شد برای آنانکه می خواستند به مردم صدمه بزنند. این تضاد میان خوبی و بدی تکنولوژی همیشه و در زمانی که احساس میشد این کاراکتر در دام تکرار افتاده است به کمک او می آمد و سبب میشد تا داستانهایی بهتر و خلاقانه تر نوشته شود.
مهمترین متحدان مرد آهنین را می توان در لیست زیر جستجو کرد:

Avengers
Fantastic Four
Geneal James Rods

مهمترین دشمنان او نیز افراد زیر هستند:

Titanium Man
Crimson Dynamo
Mandarin
Stilt- Man

انیمیشن:

علی رغم عمر نسبتاً کوتاه این شخصیت در دنیای کامیک بوک اما طرفداران بسیاری داشته و این امر سبب شد تا خیلی زود پایش به انیمیشن های تلویزیونی و سینمایی باز شود. که از حمله مهمترین آثار تولید شده در این زمینه می توان به "مرد آهنین- Iron Man" سال 1994 الی 1996، "مرد آهنین- Iron Man" سال 2010، "مرد آهنین و هالک: اتحاد قهرمانان- Iron Man and Hulk: Heroes United" سال 2013، "مرد آهنین: خیزش تچنووُر- Iron Man: Rise of Technovore" سال 2013 اشاره کرد.

سینما:

اما مهمترین عاملی که سبب شد تا این کاراکتر بیش از گذشته میان عامه مردم شناخته شده و محبوبتر شود آثار سینمایی بود که از سال 2008 تولید شده و تا به امروز ادامه داشته است، حتی اخباری به گوش می رسد مبنی بر آنکه در آینده نیز تولیدات سینمایی بر اساس این شخصیت ادامه خواهد داشت. اولین اثری که از این شخصیت به روی پرده سینما رفت اثری بود با نام "مرد آهنین- Iron Man" سال 2008 به کارگردانی "جون فاورو- Jon Favreau" و با بازی "رابرت داونی جونیور- Robert Downey Jr" در نقش اصلی. که با بازخورد بسیار خوبی میان مردم رو به رو شد و با فروش بسیار خوبی که داشت عاملی بود برای اعلام ساخت دومین قسمت. سال 2010 بود که قسمت دوم با نام "مرد آهنین 2: Iron Man 2" بار دیگر به کارگردانی جون فاورو و با بازی مجدد رابرت داونی جونیور اکران شد. موفقیت این فیلم نسبت به قبلی کمتر بود، اما به اندازه ای بود که ساخت قسمت سوم را تضمین کند. اما در این میان وقفه ای کوتاه مدت به وجود آمد. پروژه سنگین انتقام جویان که ساخته شد که این کاراکتر در یکی از نقشهای اصلی حضور داشت. سال 2012 فیلم "انتقام جویان- The Avengers" به کارگردانی "جاس ویدون- Joss Whedon" به روی پرده سینما رفت که بار دیگر داونی جونیور ایفاگر نقش مرد آهنین بود. اما به فاصله 1 سال بعد قسمت سوم مرد آهنین مجوز اکران را گرفت. نام فیلم طبق روال قبلی بر اساس نام قهرمان فیلم تعیین شده بود "مرد اهنین 3- Iron Man 3" اینبار به کارگردانی "شین بلک- Shane Black" و مجدداً با بازی رابرت داونی جونیور. اما این همه جیزی نبود که تا به اینجا برای این شخصیت در نظر گرفته شد. سال 2015 قسمت جدید انتقام جویان با نام "انتقام جویان: عصر یولترون" به کارگردانی جاس ویدون و حضور رابرت داونی در نقش مرد آهنین بار دیگر میهمان سینماهای جهان خواهد بود. و حتی از همین حالا صحبت برای ساخت چهارمین قسمت از سری فیلمهای مرد آهنین و همچنین سومین قسمت از سری فیلمهای انتقام جویان بالا گرفته است.





معرفی تیم چهار شگفت انگیز "The Fantastic Four"


The Fantastic Four



تاریخچه چهار شگفت انگیز




"چهار شگفت انگیز-Fantastic Four " تیم ابرقهرمانی هستند متشکل از چهار ابرقهرمان که در کامیک بوکهای در تاریخ نوامبر سال 1961 ظهور کردند. آنها توسط "استن لی" و "جک کربی" خلق شدند. این اولین تیمی از ابرقهرمانان بود که توسط شرکت مارول طراحی شد و پس از موفقیت این تیم عجیب و شگفت انگیز بود که تیم های دیگری از ابرقهرمانان شرکت مارول پا به عرصه ظهور گذاشتند، تیم هایی از قبلی "مردان ایکس- X-Men"، "انتقام جویان- Avengers" و...
اعضای این تیم به واسطه در معرض تشعشات کیهانی در هنگام یک ماموریت علمی که در فضای خارج از سطح زمین می گذشت، قدرتهایی فرا انسانی بدست آوردند.
در ابتدای رخ دادن این اتفاق، آنها تصمیم می گیرند تا به نوعی این جهش ژنتیکی را برطرف کرده و خود را بار دیگر به اوضاع طبیعی باز گردانند. اما پس اینکه مجبور می شوند به واسطه برخی اتفاقات و مشکلات از قدرتهای خود استفاده نمایند تصمیم می گیرند تا نیروهای خود را حفظ کرده و از آن در راه خیر و برای مبارزه با شر استفاده نمایند. آنها برخلاف سایر ابرقهرمانانی که تا آن زمان بیشتر آنها سعی می کردند هویت خود را مخفی کنند، هویت خود را آشکار نگاه داشته و حتی خود را به مردم بیشتر از قبل شناساندند. آنها سعی کردند تا از قدرتهای خود برای کمک در تحقیفات علمی و همچنین کمک به جامعه در مقابل مشکلات استفاده نمایند. چهار شگفت انگیز هیچگاه به مبارزه با جرم و جنایت علاقه ای نداشته و ندارند، این کار برای آنها نوعی دخالت در اموری محسوب می شود که به آنها ارتباطی ندارد. اما زمانیکه اوضاع رو به وخامت گذارد، به خانواده آنها حمله شود، خطراتی در سطح ملی و جهانی و یا کهکشانی رخ دهند که از توان افراد عادی برای مقابله با آنها خارج باشد آن زمان است که این تیم دست به کار شده و به مقابله می پردازند.
مقر گردهمایی آنها ساختمان باکستر در خیابان مدیسون شماره 42 واقع در نیویورک بود.
انتشار داستانهای چهار شگفت انگیز در توامبر 1961 یک موفقیت غیر منتظره بود که باعث شد استن لی که در فکر کنار گذاشتن داستانهای کامیک بود متقاعد به ماندن شود.
پس از چند داستان با محوریت مبارزه با مجرمین و تبهکاران سطح بالا که مبارزه با آنها به سادگی برای نیروهای امنیتی امکان پذیر نبود، تصمیم بر آن گرفته شد تا یک ضد قهرمان قدرتمند برای مقابله با این گروه طراحی گردد و اینجا بود که "دکتر دووم- Dr. Doom" حضور یافت. او رقیب علمی ریچاردز بود که در مقابل همین تشعشات کیهانی قرار گرفته بود و به قدرت خارق العاده ای دست یافته بود. قدرتی که هیچ ابرقهرمانی به تنهایی یارای مقابله با او را نداشت. بدن او که در حال تبدیل به شدن به فلز بود به همراه قدرت الکتریسته بسیار عظیمی که در او به وجود آمده بود و همچنین هوش بالای او در به اختیار گرفتن نیروهای مختلف باعث شده بود تا او به ضد قهرمانی بسیار قدرتمند تبدیل شود که حتی تیم چهار شگفت انگیز نیز نتوانند به راحتی با او به مقابله بپردازند.
در همین اوضاع و احوال بود که کارکتر "نیمور ساب مارینر- Namor The Sub Mariner" نیز به جرگه ابرقهرمانان این داستانها اضافه گشت، او شخصیتی بود که بر دریاها حکمرانی می کرد. دارای قدرت و توانایی بسیاری بود و حضور او که در برخی موارد به همراه تیم چهار نفره ابرقهرمانان علیه دکتر دووم مبارزه می کردند در داستانهای کامیک چالش های بزرگی برای تیم ابرقهرمانان و شخصیت منفی قدرتمند آن به وجود آورد.
در حالیکه در ابتدا داستانها به صورت روایتی کامل بودند و هر داستان در یک قسمت به پایان می رسید، حضور مکرر دووم و نیمور در شماره های بعدی نشان داد که ایجاد یک داستان و روایت طولانی توسط استن لی و جک کربی افزایش یافته است و خواننده ها شاهد این بودند که هر داستان در شمارههای بیشتری به پایان می رسید.
این تیم تاثیرات بسیاری بر فرهنگ کامیک بوک در آن زمان گذاشت. هر کدام از این افراد خلق و خوی خاصی داشتند، سنگ (شیء) از اخلاق تند و تیز و عبوسی برخوردار بود، آقای شگفت انگیز فردی آرام بود که همیشه به دنبال دلایل منطقی می گشت، جانی استورم درست مانند کودکی در میان بزرگسالان بود و سو استورم نیز همیشه نقش میانجی بین این ها را ایفا می کرد. این اخلاقایت و رفتار متفاوت آنها گاهی اوقات سبب به وجود آمدن اختلافات و سوء تفاهمات بسیاری میان آنها می شد که سبب می گردید تا در پیش برد ماموریتهایشان مشکلاتی به وجود آید. اما مهمترین تاثیری که آنها بر دنیای کامیک گذاشتند این بود که آنها هویت خود را مخفی نمی کردند. این امر سبب می شد تا سوء ظن مردم و ترس از آنها کاهش یابد، آنها را افرادی مانند خود ببینند و به آنها اعتماد کنند.

برخی از مهمترین متحدین آنها که هر از گاهی به عضویت تیم آنها در می آمدند عبارت بودند از:

Crystal
Medusa
Namor the Sub- Mariner
Power Man (Luke Cage)
Nova (Frankie Raye)
She- hulk
Ms. Marvel (Sharon Ventura)
Ant-Man (Scott Lang)
Namorita
Storm
Black Panther

در کنار این افراد مهمترین و قدرتمندترین دشمنان این 4 قهرمان نیز عبارت بودند از:

Dr. Doom
Galactus
Alicia Masters
Lyja
Kristoff Vernard


معرفی شخصیتها

تیم اصلی که در ابتدا شکل گرفت 4 شخصیت اصلی داشت که تا به امروز نیز پابرجاست.
اعضای این تیم عبارت بودند از:

"رید ریچاردز/آقای شگفت انگیز- Reed Richards/Mister Fantastic":

یک نابغه علوم کیهانی و فیزیک و رهبر تیم تحقیقانی چهار نفره اش. حتی پس از بدست آوردن قدرتهای ابرقهرمانی او نقش رهبر گروه را از دست نداد. توانایی او در این بود که می توانست بدن خود را به طرزی باور نکردنی کشش داده و طول آن را مانند کش یا پلاستیک افزایش دهد. او شخصیتی عمل گرا، معتبر و کسل کننده دارد. و به علت اینکه این تغییرات ژنتیکی در حین انجام مأموریت علمی که او رهبری آنرا بر عهده داشت رخ داده بود همیشه خود را مقصر می دانست. به خصوص در مورد دوست صمیمی اش بن گریم.

"جانی استورم/مشعل انسانی- Johnny Storm/Human Torch":

شاید بتوان او را محبوبترین شخصیت این تیم نامید. جانی استورم با قدرت فوق العاده اش که توانایی ایجاد شعله های آتش و احاطه خود با آن بود و همچنین قدرت پرواز خود و همچنین رفتار جالبش که علاقه بسیاری به شوخی و سر به سر گذاشتن دیگران دارد خود را به عنوان محبوبترین فرد این گروه مطرح کرد. او به واسطه توانایی جالبش در تولید آتش می تواند حتی دمای خورشید و شعله های نابود کننده آن را نیز تولید کند.
در ماه مارس سال 2011 و در پایان سه گانه داستانی چهار شگفت انگیز در مبارزه ای که میان گروه های مخالف با یکدیگر صورت می گیرد جانی استورم/مشعل انسانی جان خود را از دست می دهد. پس از این اتفاق برای مدتی مرد عنکبوتی که دوست صمیمی این شخصیت بود به تیم چهار شگفت انگیز می پیوندد. اما بار دیگر در داستانی جدید و با کمک رید ریچاردز دروازه ای زمانی باز شده و این شخصیت مجدداً احیا می گردد.

"سوزان استورم/ زن نامرئی- Susan Storm/ Invisible Woman":

خواهر بزرگتر جانی استورم، او که دوست رید ریچاردز بود و سرانجام با او ازدواج نمود، قادر به متمرکز کردن نیروی خود به منظور دفع حملات و همچنین انفجار این نیرو جهت حملاتی قدرتمند می باشد، اما از همه آنها مهمتر توانایی نامرئی شدن او می باشد. حاصل ازدواج میان او و رید ریچاردز دو فرزند به نامهای "واریا" و "فرانکلین" می باشد.

"بن گریم/ سنگ (چیز)- Ben Grimm/ Thing":

شخص همیشه بدخلق و عصبانی اما مهربان و خیرخواه گروه. او ستاره سابق تیم راگبی کالج و هم اتاقی رید ریچاردز بود، او همچنین مهارتهای یک خلبان را در سطح بسیار خوبی دارا می باشد. او به هیولایی انسان نما با بدنی سنگی و نارنجی رنگ تبدیل شده بود که دارای قدرت بسیاری بود. اغلب اوقات درون او با از خود بیزاری، خشم و ترحم بر خود پر شده است.

از دسامبر سال 1990 تا فوریه 1991 بود که تیم جدیدی به نام "چهار شگفت انگیز جدید- New Fantastic Four" به وجود آمد که اعضای آن عبارت بودند از مرد عنکبوتی، ولورین، هالک با شمایل خاکستری رنگ خود و "روح سوار- Ghost Rider" و عضوی که هر از گاهی در تیم آنها سر و کله اش پیدا می شد و به کمک آنها می شنافت به نام "اسلیپ واکر- Sleepwalker" که جایگزین تیم قدیمی گشتند. این که چرا این شخصیتها در کنار یکدیگر جمع شده و این تیم ابرقهرمانی را تشکیل دادند اطلاعات کاملی در دست نیست، اما یکی از مهمترین دلایلی که می توان برای این امر برشمرد، علاقه عموم افراد به حضور تنی چند از محبوبترین و قدرتمندترین شخصیتهای مارول که هیچگاه با یکدیگر همکاری نداشته بوند در داستانی مشترک بود و این گونه بود که این شخصیتها علی رغم تفکرات کاملاً متضاد با یکدیگر و روحیاتی متضاد در کنار یکدیگر جمع شده و تیم قدرتمندی را تشکیل دادند. اما عمر این تیم زیاد طولانی نبود و پس از مدتی داستان های مربوط به آنها پایان یافته و این شخصیتها از یکدیگر جدا شدند.



همچنین در سال 2012 تیم جدید دیگری تشکیل شد که اعضای آن عبارت بودند از "ونوم- Venom" که جایگزین مرد عنکبوتی شده بود، "هالک قرمز- Red Hulk" که جایگزین هالک شده بود، "ایکس 23- X 23" که جایگزین ولورین شده بود و روح سوار که در نقش خود بازگشته بود.

در زیر می توانید لیستی را مشاهده کنید که در آن نام اعضای اصلی به همراه شخصیتهایی که در گذر زمان و به صورت موقت به این تیم پیوستند آمده است:

کاراکتر
نام اصلی
ورود به تیم
آقای شگفت انگیز- Mister Fantastic

رید ریچاردز
شماره 1
زن نامرئی- Invisible Woman

سوزان استورم
شماره 1
شیء- Thing

بن گریم
شماره 1
مشعل انسانی- Human Torch

جاناتان استورم
شماره 1
کریستال- Crystal

کریستالیا آماکویلین
شماره 81
مدوسا- Medusa

مدوسالیث آماکویلین
شماره 132
لوک کیج- Luke Cage

کارل لوکاس
شماره 168
مشعل انسانی- Human Torch

فرانکی رایه
شماره 239
شی هالک- She Hulk

جنیفر والترز
شماره 265
خانم مارول- Ms. Marvel

شارون ونچورا
شماره 306
مرد مورچه ای- Ant Man

اسکات لنگ
شماره 384
ناموریتا- Namorita

ناموریتا پرینتیس
شماره 43 – جلد 3
استورم- Storm

اورورو مونرو
شماره 543
پلنگ سیاه- Black Panther

چالا
شماره 543
فرانکلین ریچاردز- Franklin Richards

فرانکلین ریچاردز
راز تهاجم: چهار شگفت انگیز شماره 3
والریا ریچاردز- Valeria Richards

والریا ریچاردز
راز تهاجم: چهار شگفت انگیز شماره 3
فلوکس- Flux

دنی سایکس
عصر قهرمانان: اولین ماه زندگی شماره 3
مرد عنکبوتی- Spider Man

پیتر پارکر
مرد عنکبوتی شگفت انگیز شماره 657
خانم شیء- Ms. Thing

دارلا دیرینگ
شماره 4 جلد 2




چهار شگفت انگیز از انیمیشن تا سینما

انیمیشن:
اولین انیمیشن تولید شده "چهار شگفت انگیز- Fantastic Four" نام داشت که توسط "هانا باربرا- Hanna Barbera" و در بیست قسمت در سال 1967 تولید شد و تا سال 1970 ادامه داشت. سال 1978 سری جدیدی از این مجموعه به نام "چهار شگفت انگیز- Fantastic Four" توسط کمپانی "دپاتی فرلنگ- Depatie Freeng" تولید شد. سومین عنوان این مجموعه به عنوان بخشی از مجموعه "ساعت اکشن چتر مارول- The Marvel Action Hour Umbrella" بود که در سال 1994 تولید شد و تا سال 1996 ادامه یافت. عنوان بعدی "چهار شگفت انگیز: بزرگترین قهرمانان دنیا- Fantastic Foru: World’s Greatest Heroes" بود که در سال 2006 ساخته شد و نهایتاً در سال 2007 پایان یافت. این تیم همچنین در قسمت مهمی از سری مجموعه "انتقام جویان: قدرتمندترین قهرمانان زمین- The Avengers: Earth’s Mightiest Heroes" حضور یافت، نام قسمت مورد نظر "جنگ شخصی دکتر دووم- The Private War of Dr. Doom" بود که انتقام جویان به کمک تیم چهار شگفت انگیز به مقابله با دکتر دووم پرداخته و در انتهای این مجموعه به نبرد با "گالاکتوس- Galactus" می پردازند. در کنار این مجموعه چهارگانه که هر کدام به نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند انیمیشن های دیگری نیز ساخته شده اند.

سینما:

سال 1994 بود که اولین فیلم بر اساس این شخصیتها ساخته شد. نام فیلم "چهار شگفت انگیز- The Fantastic Four" و کارگردان "اولی ساسونه- Oley Sassone" بود که این فیلم را در 90 دقیقه ساخت. بازیگران نقش های اصلی نیز عبارت بودند از "الکس هاید وایت - Alex Hyde White" در نقش دکتر رید ریچاردز، "جای آندروود- Jay Underwood" در نقش جانی استورم، "ربکا استاب- Rebecca Staab" در نقش سوزان استورم و "مایکل بالی اسمیت- Michael Bailey Smith" در نقش بن گریم. نقش منفی اصلی فیلم نیز بر عهده "جوزف کالپ- Joseph Culp" بود که در قالب کاراکتر دکتر دووم حضور یافته بود. فیلم به اندازه ای بد بود که هم از نظر مردم و هم از نظر منتقدین با بازخورد منفی بسیاری رو به رو شد و شکست سهمگینی برای این ابرقهرمانان محسوب میشد. این بود که پروژه به سرعت بسته شد و برای 10 سال به بایگانی سپرده شد تا اینکه در سال 2004 زمزمه هایی مبنی بر ساخت فیلم جدیدی از این چهار قهرمان به گوش رسید که کم کم رنگ واقعیت به خود گرفته و در سال 2005 فیلم به اکران در آمد. اینبار "تیم استوری- Tim Story" کارگردانی اثر را به عهده گرفت و فیلم را با عنوان "چهار شگفت انگیز- Fantastic Four" روانه سینماها ساخت. تیم جدیدی از بازیگران انتخاب شدند که عبارت بودند از "ایون گروفود- Ioan Gruffudd" در نقش رید ریچاردز، "جسیکا آلبا- Jessica Alba" در نقش سو استورم، "کریس اوانز- Chris Evans" در نقش جانی استورم و "مایکل چیکلیز- Michael Chiklis" در نقش بن گریم بودند. همچنین اینبار نیز دکتر دووم به عنوان نقش منفی اصلی انتخاب شد که "جولیان مک ماهون- Julian McMahon" ایفای این نقش را بر عهده داشت. فیلم با بازخورد متوسطی رو به رو شد و این امر سبب شد تا به سرعت تصمیم برای ساخت قسمت دوم گرفته شود. سال 2007 این اتفاق افتاد و قسمت دوم روانه سینماها شد و مجدداً تیم استوری بر صندلی کارگردانی تکیه زده بود و کادر بازیگران قبلی نیز به تکرار نقشهای خود پرداختند. اما اینبار شخصیت جدیدی نیز اضافه شده بود. "موج سوار نقره ای- The Silver Surfer" که بازی آن بر عهده "داگ جونز- Doug Jones" بود. نام فیلم نیز "چهار شگفت انگیز: خیزش موج سوار نقره ای- Fantastic 4: Rise of The Silver Surfer" بود و بازخوردی دقیقاً مشابه فیلم قبلی را تکرار کرد. فیلم متوسطی بود و با فروش متوسطی نیز روبه رو شد. این امر سبب گردید تا ساخت قسمت بعدی آن متوقف شود. پس از گذشت 7 سال بار دیگر تصمیم بر این گرفته شد تا فیلم جدیدی ساخته شود و قرار بر این شد تا فیلم در سال 2015 اکران گردد. "جاش ترانک- Josh Trank" بر صندلی کارگردانی نشست و بازیگران جدیدی نیز انتخاب شدند. "کتی مارا- Kate Mara" در نقش سو استورم، "میلز تلر- Miles Teller" در نقش رید ریچاردز، "جیمی بل- Jamie Bell" در نقش بن گریم و "مایکل بی جوردن- Michael B. Jordan" در نقش جانی استورم برای این فیلم در نظر گرفته شدند. نام فیلم در حال حاضر به صورت قطعی انتخاب نشده است و در حال حاضر تنها عنوان "چهار شگفت انگیز- The Fantastic Four" برای آن انتخاب شده است.



#1
هر کس در دنیا باید یکی را داشته باشد که حرف های خود را با او بزند، آزادانه و بدون رودربایسی و خجالت.
Wolverine آواتار ها
وضعیت : Wolverine آنلاین نیست.
تاریخ عضویت : Sep 2013
محل سکونت : مشهد
نوشته ها : 1,799
سپاس ها : 3,969
سپاس شده 4,749 در 1,735 پست
یاد شده
در 15 پست
تگ شده
در 145 تاپیک

معرفی تیم مردان ایکس "X-Men"


X-Men



معرفی



"مردان ناشناخته- X-Men" یک تیم از ابرقهرمانان جهش یافته در شرکت مارول هستند که توسط "استن لی- Stan Lee" و "جک کربی- Jack Kirby" خلق شده و برای اولین بار در شماره یک از داستان کامیک "مردان ناشناخته- X-Men" در سپتامبر 1963 ظاهر شدند. این تیم و اعضای آن بدون هیچ شکی مطرح ترین و برترین تیم ابرقهرمانی هستند که تا به حال در عرصه کامیک تشکیل شده و به چاپ رسیده است. حتی برتر از همتای قدرتمند خود "انتقام جویان- Avengers" در انتشارات مارول و حتی برتر و مطرح تر از تیم مطرح انتشارات DC Comics به نام "لیگ عدالت- Justice League".
اعضای این تیم با وجود اینکه به جز چند چهره خاص، نسبت به دیگر ابرقهرمانان از معروفیت کمتری برخوردارند، اما با شخصیت پردازی جالب و حضور در کنار یکدیگر موفق به خلق تیمی شده اند که معروفترین تیم ابرقهرمانان به شمار می رود.
تنی چند از این شخصیتهای به چنان محبوبیت و معروفیتی دست یافته اند که در کنار ابرقهرمانان بزرگ عرصه کامیک بوک به راحتی خودنمایی می کنند، افرادی مانند "پروفسور ژاویر- Professor Xavier"، "جین گری- Jean Gray"، "سایکلاپس- Cyclops"، "مگنتو- Magneto" و... . و البته که در رأس تمام آنها شخصیتی وجود دارد که تبدیل به برگ برنده این گروه و همچنین یکی از 4 شخصیت محبوب تمام تاریخ کامیک بوک است، "ولورین- Wolverine". کاراکتری که بی شک در محبوبیت بی حد و اندازه این داستانها تاثیری بسیار زیاد داشته است.



داستان و مفهوم اصلی مردان ناشناخته که به مردان ایکس شهرت یافته اند از آنجا آغاز می شود که "در سایه افزایش احساسات ضد مردمان جهش یافته و افرادی که قدرتهایی فرا انسانی دارند،‌ پرفسوری به نام ژاویر در عمارت وستچستر خود،‌ پناهگاه و آموزشگاهی را برای آموزش جهش یافتگان جوان ایجاد می کند تا به آنها نحوه درست استفاده از قدرت خود را بیاموزد و به این ترتیب نشان دهد که آنها می توانند از قدرت خود در راه خدمت به بشریت استفاده کرده و جهش یافتگان می توانند قهرمانی برای جامعه باشند. پرفسور ژاویر اقدام به استخدام "سایکلوپس- Cyclops"،‌ "مرد یخی- IceMan"،‌ "آنجل (فرشته)- Angel"،‌ "هیولا- Beast"و "دختر مارول- Marvel Girl" کرده و آنها را "مردان ایکس" می نامد. برخلاف تصور بسیاری که این نام را برگرفته از ناشناخته بودن این افراد می دانند، نام "مردان ایکس" از آنجا می آید که آنها قدرت های ویژه و خاص خود را به سبب در اختیار داشتن یک نوع "ژن ایکس" دارا می باشند که افرادی عادی فاقد آن نوع ژن می باشند. در ابتدا این ژن به گونه ای خاص برای مثال در معرض تابش تشعشات اشعه ای خاص فعال می شد. این موضوع در بخشی از داستان کامیک "جنبش حقوق مدنی آفریقایی های آمریکایی تبار- African- American Civil Rights Movement" در سال 1960 مطرح گشت. اما کم کم و با پیشرفت داستان، شخصیتهایی هویدا شدند که نیروهای خود را بدون هیچ گونه آزمایشی کسب کرده و کشف می کنند و حتی برخی از آنها این ژن خاص و نیروهای خود را از پدر و مادر خود به ارث می برند.
زمانیکه این تیم تشکیل شده و داستانها به نگارش در آمدند، موضوعاتی اساسی ذهن تیم نویسنده و طراح را به سختی اشغال کرده بود، اولین و اساسی ترین موضوع برای این تیم معرفی یک دشمن قدرتمند بود. "مگنتو (مغناطیس)- Magneto" این نقش را بر عهده گرفت. و برای چندین دهه در طول تاریخ این کامیک بوک با تیم مردان ایکس به مبارزه پرداخت. او رهبری گروهی به نام "برادری جهش یافتگان- Brotherhood of Mutants" را بر عهده داشت که در شماره 4 از داستانهای کامیک مردان ایکس معرفی شد. در ادامه دنیای مردان ایکس، قهرمانان قدرتمند و برجسته دیگری را نیز معرفی کرد. "ولورین- Wolverine" که سرانجام به عنوان مطح ترین عضو این گروه شناخته شد، ‌"استورم (طوفان)- Storm"، "کلوسوس (غول)- Colossus"، "نایت کراولر (خزنده شب)- NightCrewler"، "روگ (سرکش)- Rogue" و "شدو کت (سایه گربه)- ShadowCat" از قهرمانان جدیدی بودند که به این داستانها پیوستند و بر جذابیت آن افزودند. و در سوی دیگر نیز دشمنان و ضد قهرمانان جدیدی علاوه بر "میوتانت برادر هود (برادری جهش یافتگان)" نیز به این مجموعه اضافه شدند که از میان قدرتمندترین آنها می توان به "سنتینلز (دیده وران)- Sentinels"، "آپوکالیپس (آخرالزمان)- Apocalypse"،‌"میستر سینستر (آقای شوم)- Mister Sinister"،‌ "مارودرز (غارتگران)- The Marauders"،‌"آکولیتز (دستیار همراه)- Acolytes"، "هلفایر کلاب (باشگاه آتش جهنمی)- The Hellfire Club"، "مردان یو- U-Men" و "پوریفرز (تصفیه کننده)- Purrifers" اشاره کرد.


مردان ایکس چگونه آغاز شد



اوایل سال 1963 بود که با موفقیت داستانهای "مرد عنکبوتی- Spider-Man" در "فانتزی شگفت انگیز- Amazing Fantasy" و همچنین "هالک- The Hulk"، "ثور- Thor"،‌ "مرد آهنین- Iron Man" و "چهار شگفت انگیز- The Fantastic Four"،‌ استن لی خالق داستانهای مطرح آن زمان مارول با طرح اولیه داستان مردان ایکس به نام "جهش یافتگان- The Mutants" نزد "مارتین گودمن- Martin Goodman" رفت. در گفتگوهای میان آن دو این موضوع مطرح شد که خوانندگان آیا می دانند "جهش یافتگان" چه هستند؟ حتی با وجود آنکه در داستان به پرفسور ژاویر و ژن ایکس موجود در افراد جهش یافته اشاره می شد باز هم این عنوان نمی توانست موضوع را به خوبی منعکس کند،‌ به همین علت به "مردان ایکس" تغییر نام داد و طرح داستانی که در بالا به آن اشاره گشت، برای این داستان در نظر گرفته شد.


تاریخچه

دهه 1960


کامیک بوکها و داستانهای مردان ایکس در این دهه بود که آغاز گشت. در این دوران مسائل مربوط به ابتدا و اوایل داستان مردان ایکس مطرح شد، معرفی دشمنی بزرگ به نام مگنتو و تاسیس گروه "برادری با شر- Brotherhood of Evil" که شامل افرادی چون "مستر مایند (متمرکز)- MasterMind"، "کوئیک سیلور (جیوه)- QuickSilver"، "اسکارلت ویچ (جادوگر سرخ)- Scarlet Witch" و "تود (وزغ)- Toad" بود. این داستانها در آن دوران متمرکز شده بود بر روی یک موضوع مشترک انسانهای خوب در مقابل بد بود و پس از آن موضوعات جدیدی افزده شد، موضوعاتی از قبیل تعصب و نژاد پرستی، که همه آنها را در مجموعه های دیگری ادامه می داد. در این داستانها بود که به علت بیزاری و تنفر مگنتو از انسانهای عادی و چرایی مبارزات او با مردان ایکس اشاره شد. ماجرا از آنجا شروع می شد که در زمان جنگ جهانی دوم او که به اردوگاه کار اجباری نازیها برده شد،‌ مادرش را از دست می دهد. مورد اذیت و آزار بسیار افرادی قرار می گیرد که در پی سوء استفاده از قدرت او بودند. او که به سختی از آنجا جان سالم به در برده بود از انسانها متنفر شده و به دنبال گرفتن انتقام بود. پیروان اصلی و اعضای کلیدی او عبارت بودند از کوئیک سیلور، اسکارلت و "روما (جیپسیس- کولی)- Roma". بعدها یک عضو جدید به نام "میمیک (تقلید)- Mimic" و با نام اصلی "کلوین رانکین- Calvin Rankin" نیز به آنها اضافه شد، اما به زودی او را به سبب از دست دادن موقت قدرتش از دست دادند.
در سال 1969 بود که دو کاراکتر جدید به نام "هاوک- Havok" با نام اصلی "الکس سامرز- Alex Summers" و "لوما دین- Loma Dane" با نام مستعار "پولاریس (ستاره قطبی)- Polaris" به این داستانها اضافه شدند.
در این سال ها بود که مارول تصمیم به توقف تولید داستانهای جدید خود تا شماره 66 گرفت و پس یک وقفه بسیار کوتاه با چاپ مجدد تعدادی از کامیکهای قدیمی از شماره 67 تا 93 دوباره بازگشت.

دهه 1970


در اولین شماره از سری داستانهای کامیک "مردان ایکس- اندازه های غول آسا- Giant- Size X-Men" به نویسندگی "لن وین- Len Wein" و تصویرگری "دیو کوکروم- Dave Cockrum" تیم جدید معرفی شد. این تیم جدید تا حدود زیادی با اولین مردان ایکس خلق شده متفاوت بودند. برخلاف تیم قبلی،‌ این تیم جدید از افراد جوان و نوجوان تشکیل شده بود، ‌آنها هرکدام از کشورها متفاوت و دارای عقاید و فرهنگ متفاوتی بودند و همچنین کاملاً آشنا با قدرتهای خود و با تجربه در مبارزه. این شخصیتهای جدید متفاوت از "مردان ایکس" بودند و توسط سایکلوپس از تیم اصلی برده و جدا شدند. این افراد عبارت بودند از: کلوسوس از اتحاد جماهیر شوری،‌ نایت کراولر از آلمان غربی،‌ استورم از کنیا، ‌تاندبرد از قبیله آپاچی آمریکا. به همراه 3 شخصیت که قبلاً‌ معرفی شده بودند به نامهای: "بنشی (روح)- Banshee" از ایرلند، "سان فایر (آتش خورشید)- SunFire" از ژاپن و مهمترین همه آنها "ولورین-Wolverine " از کانادا که در نهایت تبدیل به اصلی ترین و مهمترین شخصیت مردان ایکس شد. و در این شرایط شخصیت "جین گری- Jean Grey" نیز به زودی به آنها پیوست و افراد خاص دیگری از قبیل "فونیکس (ققنوس)- Phoenix"، آنجل، هیولا، هاوک و همچنین پولاریس نیز به آنها پیوستند و مهمان داستانهای این تیم بودند.
این مجموعه که توسط کوکروم احیا شده بود با تلاشهای "جان بایرن- John Byrne" و "کریس کلرمونت- Chris Claremont" ادامه یافت. کلیرمونت از افرادی بود که مدت طولانی با این مجموعه سر و کار داشت و در این مدت آثارش با استقبال و تحسین منتقدان همراه شد. این مجموعه در اوایل انتشارش با مرگ تاندربرد،‌ ظهور فونیکس (ققنوس)، بازگشت سنتینلز (دیده وران)،‌ مبارزه برای کنترل "کریستال ام کاران- M'Kraan Crystal"،‌ ظهور "گاروک- Garokk"، "آلفا فلایت- Alpha Flight" و "حماسه "پروئتوس- Proteus" همراه بود و همچنین در این مدت چند شخصیت دیگر از قبیل "آماندا سفتون- Amanda Sefton"، "مرد چندگانه- Multiple Man"، "میستیک (مرموز)- Mystiqu" و "مویرا مک تارگت- Moira MacTarget" با مرکز تحقیقات ژنتیکی در "جزیر مویر- Muir Island" نیز به داستان اضافه شدند.

دهه 1980


دهه 1980 مصادف با بهترین و شناخته شده ترین داستانهای کامیک مردان ایکس "حماسه ققنوس سیاه- Dark Phoenix Saga" بود. شخصیت ققنوس توسط "مستر مایند" شعبده باز قدرتمند مورد دستکاری ذهنی قرار می گیرد و شخصیت "ققنوس سیاه"‌ برای تخریب و شرارت با قدرتی باور نکردنی متولد می شود. دیگر داستان های مهم آن دوران شامل "روزهای آینده گذشته- Days of Future Past"، "داستان پرنده مرگ و پرورش نوزادان- Saga of Deathbird and The Brood"، "اکتشاف مورلاک ها- Discovery of Morlocks" و "دادگاه مگنتو- Trial of Magneto" بودند.
در اوایل دهه 80 داستانهای مردان ایکس در صدر فروش کامیک های مارول قرار داشتند. محبوبیت رو به رشد "مردان ایکس غیرطبیعی- Uncanny X-Men" و ظهور فروشگاه های اختصاصی کامیک بوکها باعث شد تا به سرعت اسپین آف هایی از این عنوان اصلی در دست تولید قرار گیرد. اولین عنوانی که منتشر شد "جهش یافتگان جدید- The New Mutants" بود و پس از آن به سرعت عناوینی چون "پروژه پرواز آلفا- Alpha Flight"، "ایکس فاکتور- X-Factor"، "اکسکالیبور- Excalibur"، و عناوین انفرادی چون "ولورین- Wolverine" انتشار یافتند. زمانیکه کلیرمونت تصمیم به طراحی داستان "قتل عام جهش یافتگان- The Mutant Massacre" گرفت و آن را در ماهنامه مردان ایکس به چاپ رساند، سردبیر وقت "لوئیس سیمونسون- Louise Simonson" تصمیم گرفت به علت طولانی بودن داستان،‌ آن را با چند کتاب دیگر از داستانهای مردان ایکس ترکیب کند. و زمانیکه در آینده داستان "خزان جهش یافتگان- Fall of the Mutants" را به همین شکل منتشر کرد، ‌موفقیت مالی بزرگی برای شرکت به وجود آمد. و در همان زمان بخش بازاریابی اعلام کرد این ترکیب و تداخل را حفظ می کند.
در طول این دهه مردان ایکس بیشتر توسط کلیرمونت نوشته شده و طراحی شده است. همچنین افراد شاخصی چون جان بایرن،‌ دیو کوکروم، "پائول اسمیت- Paul Smith"، "جان رومیتا جونیور- "John Romita Jr و "مارک سیلوستری- Marc Silvestri" نیز به تیم نیسندگی و طراحی اضافه شدند. همچنین در ای دوران شخصیت های جدیدی چون "شدو کت (سایه گربه- بچه گربه)- Shadowcat" با نام اصلی "کیتی پراید- Kitty Pryde"، "دزلر- Dazzler"، "فورج (آهنگری)- Forge"، "لانگ شات- Longshot"، "پایلوک- Psylocke"، "روگ- Rogue"، "راشل سامرز- Rachel Summers" ایفاگر نقش "ققنوس- Phoenix" و "جوبیلی (جشن)- Jubilee" نیز خلق شدند. همچنین در اقدامی غیر منتظره پرفسور ژاویر به همراه "لیلاندرا- Lilandra" و "مجیستریکس- Majestix" از امپراطوری "شیل ار- Shil'ar" به فضا فرستاده شد و مگنتو به عنوان جایگزین ژاویر وارد گروه مردان ایکس شده و ریاست جهش یافتگان را بر عهده گرفت. این دوره همچنین شامل حضور "باشگاه آتش جهنمی- Hellfire Club"، ورود مرموزانه "مادلین پریور- Madelyne Pryor" بود و ضد قهرمانانی قدرتمند چون آپوکالیپس، مستر سینیستر، "موجو- Mojo" و "سایبرتوث (دندان شمشیری)- Sabretooth" نیز سر بلند کردند.

دهه 1990


در سال 1991 سری دوم مردان ایکس راه اندازی شد که عناوین ساده ای چون "مردان ایکس- X-Men"، " بازگشت ژاویر- Return of Xavier" و "سرچشمه مردان ایکس- Original X-Men" داشتند. گروه مردان ایکس آن دوران به دو گروه تقسیم شده بودند. تیم آبی به رهبری سایکلوپس و تیم طلایی به رهبری استورم و با نیروهای شورشی و اعتصابگر مبارزه می کردند.
کتاب کامیک منتشر شده آن دوران توسط کریس کلیرمونت و "جیم لی- Jim Lee" توانست بیش از 8.1 میلیون نسخه فروش داشته و به پرفروش ترین کتاب کامیک تاریخ در کتاب رکوردهای گینس تبدیل شود.
یکی از کتابهای جدید منتشر شده در آن زمان "ایکس فورس (نیروی ایکس)- X-Force" بود که از شخصیتهای جدید معرفی شده در آن می توان به "کابل- Cable" که رهبری گروه را بر عهده داشت اشاره کرد که توسط "راب لیفیلد- Rob Liefeld" و "فابیان نیسیزا- Fabian Nicieza" نوشته و خلق شد. در آن دوران اختلافاتی بین تیم های طراحی به وجود آمد که در اقدامی عجیب و کاملاً‌ بحث برانگیز کلرمونت پس از 16 سال حضور از این کار کناره گرفت.
در دهه 90 تعداد بیشتری از کتابهای مردان ایکس منتشر شد. عناوینی چون "دستورالعمل ایکس تینکشن- The X- Tinction Agenda" در سال 1990،‌ "حماسه جزیر مویر- The Muir Island Saga" در سال 1991،‌ "آواز ایکس کاشنر- X- Cutioner's Song" در سال 1992، "جاذبه های کشنده- Fatal Attraction" در سال 1993،‌ "سرباز موعود- Phalanx Covenant" در سال 1994، "لژیون مأموریت/ عصر آپوکالیپس- Legion Quest/ Age of Apocalypse" در سال 1995، "یورش- Onslaught" در سال 1996 و "عملیات: غیر قابل تحمل- Operation: Zero Tolerance" در سال 1997 در این دهه منتشر شدند.
اگرچه ترکیب و تداخل مکرر داستانها در این دوران توسط طرفدارن و منتقدین و همچنین هیات تحریریه مورد انتقاد گرفت، اما کماکان به علت داشتن سود بسیار و موفقیت مالی پایدار ماند.
در این دوره شخصیتهای موفقی چون "جوزف- Joseph"، "ماگوت- Maggott"، "مارو- Marrow"، "کابل- Cable"، "بیشاپ- Bishop"، "گمبیت- Gambit" که از معروفترین و محبوبترین شخصیتهای مردان ایکس می باشد، "سیسیلیا ریس- Cecilia Reyes" و "تاندربرد- Thunderbird" جدید خلق شدند. در کنار آنها ژاویر به همراه تیم جهش یافتگان جدیدش، و "نیروی ایکس- X- Force" نیز معرفی شدند. همچنین شخصیتهایی چون "اما فراست- Emma Frost" ضد قهرمان سابق که با نام "ملکه سفید- White Queen" شناخته می شد و "بنشی- Banshee" نیز به داستانها اضافه شدند. در سال 1998 بود که داستانهای "اکسکالیبور" و "نیروی ایکس" به پایان رسید و از داستان دوم شخصیتهایی چون کابل، بیشاپ، ددپول و گمبیت به مردان ایکس پیوسته و زنده ماندند و سری جدیدی منتشر شد.

سالهای 2000 دهه اول


در سالهای ابتدایی دهه اول 2000 کریس کلرمونت بار دیگر به کمپانی مارول بازگشت و سری مردان ایکس را به گذشته و همچنین دوران "انقلاب- Revolution" باز گرداند. او به سرعت دو عنوان شاخص آن دوران را حذف کرد و اسپین آف جدیدی به نام "ایکس تریم- X-Terme" را که مربوط به چند ماه پس از خروج او از شرکت می شد را آغاز کرد.
این دوران با تغییر نام مردان ایکس به "مردان ایکس جدید- New X- Men" و اضافه شدن نویسنده جدیدی به نام "گرنت موریسون- Grant Morison" ادامه یافت. که به "دوران موریسون" شهرت یافت. و علت آن تغییرات زیادی بود که او در ساخت مجموعه ای جدید با عنوان "ای برای انقراض- E is For Extinction" شروع کرد که در آن دشمنی قدرتمند و جدید به نام "کاساندرا نوا- Cassandra Nova" ظهور کرد. این شخصیت، گنوشا را از میان برده و شانزده میلیون جهش یافته را قتل عام می کند. موریسون همچنین ضد قهرمان سابق اما فراست را نیز با اصلاح و تجدید شخصیت به تیم اصلی مردان ایکس باز می گرداند. و درهای مدرسه نیز توسط پرفسوز ژاویر به روی کلیه جهش یافتگان جدید باز می شود. از دیگر تغییرات ایجاد شده می توان به طراحی مجدد لباسها اشاره کرد، که در آن لباسهای چرم سیاه و سفید جایگزین لباسهای قدیمی زرد، قرمز و آبی شدند.
در طول این دهه خائنانی چون سایبرتوث،‌ لیدی مسترمایند،‌ مایستیک و "جاگرنات- Juggrnaut" نیز به اعضای ایکس پیوستند و با آنها همکاری داشتند و همچنین مجموعه های مستقل و اسپین آف هایی برای شخصیتهایی چون اما فراست، ‌گامبیت، ‌مایستیک، نایت کراولر و روگ تولید شد. همچنین کتابی جدید به نام "تبعیدیان- Exiles" در سال 2007 نیز منتشر شد که در ماه دسامبر سال 2007 تصمیم گرفته شد تا با یک کتاب جدید ادامه یابد و اینگونه بود که در ژانویه سال 2008 عنوان "تبعیدیان جدید- New Exiles" توسط کلیرمونت منتشر شد. در این زمان، کتابهای شخصیتهای کابل و "ددپول- Dead Pool" نیز به صورت مستقل نوشته شدند.
این دوره همچنین شامل بازگشت افرادی چون کلوسوس و پایلوک و همچنین مرگی برای جین گری بود که بعدها در عنوان "مردان ایکس: ققنوس- آخرین آواز- X-Men:Phoenix- Endsong" به صورت موقت بازگشت. همچنین در این زمان بود که اما فراست پست معاونت پرفسور ژاویر در مدرسه را دریافت کرد و به عنوان جایگزین جین گری برگزیده شد.
در سالهای 2007-2008 شاهد تخریب موسسه ژاویر و انحلال مردان ایکس هستیم و در این زمان جلد جدیدی از داستانهای نیروی ایکس به رهبری ولورین و پیروی کابل از او منتشر می شود. همچنین مردان ایکس جلد دوم با تغییر نام خود به "میراث مردان ایکس- X-Men Legacy" و با تمرکز بر حضور ژاویر،‌ روگ و گامبیت ادامه می یابد. تیم اصلی مردان ایکس سپس با اصلاحاتی جدید در عنوان "مردان ایکس غیر طبیعی- Uncanny X-Men" شماره 500 باز می گردد و در پایگاه جدیدی در سانفرانسیسکو و تحت رهبری سایکلوپس به فعالیتهای خود ادامه می دهد.
در سال 2009 و در داستان "ملت ایکس- Nation X" شاهد خط داستانی جدیدی هستیم،‌ کینه جویی های قدیمی باز می گردد،‌ مگنتو به افراد ایکس باز می گردد و اقدام به فعالیتهایی برای ایجاد جامعه موافق با طرز فکر خود می کند. همین امر سبب می شود تا هیولا مردان ایکس را ترک کند.
در داستان "مردان ایکس: میراث روگ"، روگ به شخصیت اصلی مردان ایکس تبدیل می شود. مجموعه های نیروی ایکس،‌ جهش یافتگان جدید و مردان ایکس: میراث به انتشار خود ادامه داند. و در این بازه زمانی مجموعه نیروی ایکس تبدیل به داستانهای اصلی شده و خط اصلی داستانای را تشکیل می دادند.
در یک جمع بندی کلی مهمترین داستانهای این دهه را می توان "انقلاب- Revolution" سال 2000، "شامگاه انهدام- Eve of Destruction"، "ای برای انقراض- E Is For Extinction" سال 2001، "سیاره ایکس- Planet X"، "فردا به اینجا می آید- Here Comes Tomorrow"، "استعداد- Gifted" سال 2004، "مردان ایکس: ققنوس- آخرین آواز- X- Men:Phoenix- Endsong"، "خانه ام- House of M"، "نابودی- Decimation" سال 2005، "پیدایش کشنده- Deadly Genesis" سال 2005-2006، "گونه های در معرض انقراض- Endangered Species" سال 2007، "مجتمع مسیح- Messiah Complex" سال 2007- 2008، "ایستاده تقسیم شده ایم- Divided We Stand" سال 2008، "سرنوشت آشکار- Manifest Destiny" سال 2008- 2009، "ایکس جهنمی- X Infernus"، "جنگ مسیح- Messiah War"، "اتوپیا (آرمانشهر)- Utopia"، "ملت ایکس- Nation X" و "نکروشا- Necrosha" سال 2009. همچنین افراد ایکس در داستان "راز تهاجم- The Secret Invasion" با یکدیگر درگیریهایی نیز داشتند.

2010 تا به کنون


مهمترین نقطه عطف داستانهای این دوره شامل "دومین حضور- Second Coming" بود که بر اساس موضوعات و توطئه های داستانهای "مسیح موعود" و "خانه ام" و همچنین "عصر ایکس- Age of X" و "شکاف- Schism" شکل گرفت. و همچنین عنوان مهم "انتقام جویان علیه مردان ایکس- Avengers vs. X- Men" در سال 2012 بود. دوره ای که با داستانهای خانه ام و نابودی آغاز شد و با پروفسور ایکس و جهش یافتگان جدید به پایان رسید.
پس از سری شکاف،‌ مشکلات میان ولورین و سایکلاپس منجر به احیا و بازسازی عمارت اصلی مردان ایکس توسط ولورین گردید که از سوی کیتی پراید (شدوکت)،‌ مرد یخی (آیس من)، روگ و هیولا پشتیبانی میشد. مدرسه،‌ "مدرسه جین گری برای آموزش عالی" و مشخصه اصلی سری جدیدی بود که توسط "جیسون آرون" و با عنوان "ولورین و مردان ایکس- Wolverine and the X- Men" منتشر شد. آرون همچنین عناوین بسیار دیگری را نیز منتشر کرد که از آن جمله می توان به "مردان ایکس شگفت انگیر- Amazing X- Men" اشاره کرد که در آن بسیاری از اعضای اصلی مردان ایکس حضور داشتند.
در سال 2012 سری جدیدی منشر شد که توسط "ریک رمندر- Rick Remender" و "جان کاسیدی- John Cassaday" نوشته شد و عنوان "انتقام جویان غیرطبیعی- Uncanny Avengers" را بر خود داشت. که شامل یک تیم از انتقام جویان و یک تیم از مردان ایکس بود. که در ابتدا توسط "هاوک- Havok" ایجاد شد. چند هفته بعد مارول عنوانی جدید برای سری جدیدی را بیرون داد "همه مردان ایکس جدید- All New X- Men" که توسط "برایان مایکل- Brian Michael" و "استوارت ایمونن- Stuart Immonen" نوشته شد. در سری های جدید 5 شخصیت اصلی مردان ایکس قدیمی توسط هیولا و به منظور متوقف کردن سایکلاپس و تیمش منتشر شد. در حال حاضر اتفاقات "انتقام جویان علیه مردان ایکس" و رویدادهایی در جهت جمع آوری جهش یافتگان جدید در حالیکه قصد ایجاد انقلاب جهش یافتگان را دارد دنبال می شود.
در سال 2013 داستان متقاطع جدیدی شکل گرفت،‌ "نبرد اتم- Battle of Atom" داستانی بود که به مناسبت جشن 50 سالگی مردان ایکس شکل گرفت و شامل اعضای مردان ایکس بود که تصمیم می گرفتند چه چیزی برای دوره آنها و زمان آنها مناسب است و همچنین سفر در زمان گروهی از آنها که از آینده باز می گردند تا در خصوص تهدید 5 نفر از جهش یافتگان نوجوان به تیم مردان ایکس هشدارهای لازم را ارائه کنند.








#1
هر کس در دنیا باید یکی را داشته باشد که حرف های خود را با او بزند، آزادانه و بدون رودربایسی و خجالت.
Wolverine آواتار ها
وضعیت : Wolverine آنلاین نیست.
تاریخ عضویت : Sep 2013
محل سکونت : مشهد
نوشته ها : 1,799
سپاس ها : 3,969
سپاس شده 4,749 در 1,735 پست
یاد شده
در 15 پست
تگ شده
در 145 تاپیک

معرفی کاراکتر دِدپول "Deadpool"


Deadpool



مشخصات


نام اصلی: وید وینستون ویلسون
نام مستعار: دِدپول
ناشر: مارول کامیک
خالق: راب لی فیلد- فابین نیسیزا
توانایی و استعداد خاص: توانایی خود درمانی، استقامت بالا، مهارت بسیار در هنرهای رزمی و شمشیر زنی، توانایی بالا در تیراندازی و نشانه روی، سرعت عمل بالا
گروه هایی که در آنها حضور داشته: مردان ایکس، نیروی ایکس، شیلد، تاندربولت، اسلحه ایکس و...
نژاد : انسان جهش یافته
شغل : مزدور
اولین حضور: شماره 98 New Mutants
حقیقت جالب که احتمالاً نمی دانید: در یکی از داستانهای این کاراکتر سینمایی که فیلمی از او را نمایش میداد به همراه همه تماشاگران داخل آن منفجر کرد.


بیوگرافی



ا"وید ویلسون" یک مزدور و قاتل اجیر شده اما با قابلیتها، توانایی ها و مهارت بسیار بالا در هنرهای رزمی، شمشیرزنی و تیراندازی بود که در کودکی پدرش او را ترک گفته بود و خود او نیز برای آنکه سربار کسی نباشد، مادرش را ترک گفت و پس از سالها به ارتش ایالات متحده پیوست، اما از ارتش اخراج شد و سپس به نیرویی مخفی متشکل از مزدورانی پیوست که برای پروژه های مخفی از آنها استفاده می شد. مافوقش او را تایید می کرد و به او گفته بود که او مادرزاد یک مبارز حرفته ای و قاتل است. روزی او متوجه میشود که دچار سرطان است و برای درمان خود به مرکز طبی نیویورک می رود. زمانیکه نتیجه آزمایش به دستش رسید و متوجه پیشرفت خطرناک سرطانش شد، همه چیز در زندگی خود را رها کرده و به جاده زد! او تمام کسانیکه در زندگیش دوست داشت را رها کرد. تا اینکه در یکی از سفرهایش با مزدوری دیگر برخورد کرد که برای او از آزمایشی مخفیانه که در کانادا برگذار میشد گفت. در خصوص این آزمایش به او گفته شده بود که موفقیت آن نسبی بود، اما در صورت به سرانجام رسیدن او به توانایی خود درمانی دست می یافت. او در آزمایش شرکت کرد، اما همه چیز به خوبی پیش نرفت. آزمایش وید را از شکل و قیافه انداخت، پوست او به شکل خطرناکی آسیب دید و در عین ناباوری مسئولین آزمایش برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع پوست او، وی را آتش زدند. آتش باعث شد که روند از میان رفتن پوست او متوقف شود. اما در این آزمایش او به چیزی که می خواست رسید، اکنون او توانایی خود درمانی را پیدا کرده بود. برای ادامه آزمایشات او را زندانی کردند، اما او با زیرکی از سلولش گریخت و موفق به فرار شد. پس از فرار او با طراحی لباسی عجیب که چهره از بین رفته او را می پوشید، خود را پشت نقابی مخفی کرد. و لقب "ددپول- Deadpool" را برای خود برگزید که تا حدودی اشاره به استخری دارد که در موقع آزمایش او به درونش رفت. پس از فرار نیز به عنوان یک مزدور فعالیت خود را ادامه داد.


دِدپول از کامیک بوک تا سینما


کامیک بوک:

"وید ویلسون" یک شخصیت داستانی، یک مزدور و ضد قهرمان بود که برای اولین بار توسط "راب لیفیلد- Rob Liefeld" و "نیسیزا فابین- Nicieza Fabin" در شماره 98 از "جهش یافتگان جدید" در فوریه سال 1991 ظاهر شد. او مزدوری بی ریخت، با ذهنی ناپایدار و حس شوخ طبعی بسیار زیاد بود که به عنوان یک تبهکار در این داستان حضور یافت. و پس از آن به داستانهای "نیروی ایکس- X- Force" راه یافت و آنجا با حضور شخصیت کابل و بعدها آنجل و ولوورین تیمی خطرناک را تشکیل دادند. او یکی از معدود کاراکترهایی است که تا به حال از سوی نویسندگان خلق شده و موفق به شکستن دیوار چهارم شده است. اصطلاح دیوار چهارم به این اشاره دارد که کاراکتر درون کتاب مستقیما با خواننده گفتگو کند. این شیوه طنز آمیز، در کنار جذابیتهای شخصیتی این کاراکتر باعث شد تا ددپول به سرعت نزد خوانندگان داستانهای کمیک محبوب شود.


او قاتلی با ویژگیهای خاص است، بسیار چابک، با مهارت بالای رزمی و شمشیرزنی. اما چیزی که در خصوص این کاراکتر مورد اهمیت است این است که او در واقع یک شوخی با کاراکتر محبوب "دسث استروک- Deathstrok" از کمیک های شرکت "دی سی- DC" است حتی نام آنها شباهت بسیاری به یکدیگر داد. نام اصلی دسث استروک، "اسلید ویلسون" بوده و شخصیتی بسیار جدی و کم حرف دارد او دارای مهارتهای بسیار بالای رزمی و تیراندازی و شمشیرزنی بود و به عنوان یکی از ضدقهرمانان قدرتمند دنیای بتمن شناخته میشد. نویسندگان داستانهای کمیک در دنیای مارول "وید" را خلق کردند تا یک شوخی با این شخصیت باشد، اما این کاراکتر با محبوبیت ناگهانی اش باعث شد تا در دنیای مارول ماندگار شود.


در اولین داستانش، "ددپول" استخدام شد تا با حمله به کابل و اعضای تیم جهش یافتگان جدید، کابل ار بین ببرد. پس از آن او در برهه زمانی ای به تیم نیروی ایکس پیوست و در کنار کابل حضور یافت. زمانیکه نویسندگان داستانهای کمیک به محبوبیت این کاراکتر پی بردند او را در دیگر داستانهای کمیک مانند "انتقام جویان" و "مردان ایکس" حضور یافت.

نقطه عطف داستانهای ددپول، حضور در کامیک های مردان ایکس و در کنار کاراکتر فوق محبوب ولوورین بود. برخی تشابهات این دو شخصیت با یکدیگر در کنار تضاد بیش از اندازه آن دو باعث شد تا گاها تیم جذابی را در کنار یکدیگر خلق کنند. این دو در نیمی از اوقات دشمنان خونی یکدیگر و در نیمی دیگر همکار بودند و رابطه آن دو همیشه دارای پیچیدگی های بسیار بود. ولوورین شخصیتی بسیار جدی و کم حرف داشت که به اصول خاصی در انجام ماموریتهایش پایبند بود، اما وید نقطه مقابل او بود، شخصیتی پرحرف و شوخ که به هیچ قانون و قاعده ای پایبند نبود. همین مسئله باعث میشد تا آن دو دائما با یکدیگر در حال مشاجره باشند.


ددپول همیچنین در یکی از معروفترین داستانهایش که به شکلی طنزآمیز اشاره به یکی از داستانهای مشهور مرد عنکبوتی دارد نیز با شخصیتی نزدیک به این کاراکتر حضور می یابد. حتی طراحی روی جلو این داستان یک تقلید فوق العاده از همان داستان است.


نکته ای که در خصوص داستانهای این کاراکتر قابل توجه است، این است که نویسندگان داستانها هیچ گاه در صدد آن نبوده اند که داستانهای جدی و پرمحتوایی برای این شخصیت خلق کنند و او اکثر اوقات دارای داستانهای فرعی و طنزآمیز است. تنها زمانیکه این شخصیت در کنار کاراکترهای اصلی دنیای مارول از قبیل مردان ایکس، انتقام جویان، ولوورین، مردعنکبوتی و... قرار می گیرد داستانها تمی جدی و جذاب پیدا می کنند. و این باعث شده تا ددپول هیچگاه به عنوان یک شخصیت اصلی و اورجینال در دنیای مارول مطرح نباشد.

قدرت و توانایی ها:
اولین توانایی که در این کاراکتر به چشم می خورد، توانایی خود درمانی اوست. عاملی شبیه به آنچه که شخصیت ولوورین از آن بهره می برد. توانایی خود درمانی او باعث شد تا سرطان او از میان برود و او نسبت به هر آسیب و بیماری مصون بماند. همچنین این امر باعث میشود تا سلولهای اون همیشه سلام و جوان باقی بماند که نتیجه آن این شده که او پیر نمی شود. سلولهای مغری او نیز هیچگاه از میان نمی رود، حتی اگر سر او را قطع کنید، او می تواند با نزدیک نگه داشتن سر خود بر روی گردنش بار دیگر آن را پیوند بزند. این عوامل همچنین باعث شده تا او نسبت به انواع سموم و بیماری ها نیز مقاوم باشد. اما می توان او را با داروهایی نظیر آرام بخشها تحت تاثیر قرار داد.


گذشته از این مزایا، او یک مزدور و قاتل حرفه ای است. او مهارت بالایی در هنرهای رزمی و شمشیرزنی دارد و همچنین توانایی بسیاری در تیراندازی و نشانه روی. همچنین او دارای حافظه انعکاسی نیز می باشد، یعنی اینکه او می تواند با استفاده از ذهن خود، سبک و نوع مبارزه حریف را شناسایی کرده و از آن کپی برداری نماید. او دارای یک کیف مدرسه ای کوچک است که همه مهماتش را که شامل گلوله ها و انواع بمبها می باشد را درون آن می گذارد. او همچنین توانایی صحبت به زبانهای انگلیسی، آلمانی، اسپانیایی و ژاپنی را نیز دارد.

اما در کنار همه این داستانهای کمیک، ددپول چند داستان اختصاصی جذاب نیز دارد.
"Deadpool Kill Marvel Universe" که در آن این شخصیت آنقدر از لحاظ ذهنی آسیب می بیند و درمانده می شود که تصمیم می گیرد به سراع تنی چند از کاراکترهای مهم مارول رفته و آنها را به قتل برساند.


"Deadpool vs. Carnage" از دیگر داستانهای مطرحی است که برای این کاراکتر نوشته شده است. به احتمال فراوان همه می دانید که کارنیج یکی از مهمترین ضدقهرمانان داستانهای مردعنکبوتی بوده و بسیار قدرتمند است. در قدرتمندی این کاراکتر همین بس که مردعنکبوتی برای شکست دادن او دست کمک به سوی "ونوم" دیگر دشمن قدرتمندش دراز نماید.


مهمترین متحدین:
Spiderman
Wolverine
Domino
Mr. Toliver
Cable

مهمترین دشمنان:
Wolverine
Sabretooth
X- Men

مهمترین تیم هایی که در آنها حضور داشته:
X- Men
X- Force
Shield
Weapon X





انیمیشن:
علی رغم محبوبیت بالا ددپول هیچگاه انیمیشن اختصاصی نداشته است. اما در قسمتهایی از انیمیشن های مهمی نظیر "مردان ایکس- X-Men" سال 1992- 1997، "ولورین و مردان ایکس- Wolverine and the X- Men" سال 2008 و "مرد عنکبوتی نهایی- Ultimate SpiderMan" سال 2012 حضور یافته است. مهمترین دلیل عدم حضور او در انیمیشن های اختصاصی این است که این کاراکتر هیچگان نتوانسته داستانهای جدی، با خط روایی مناسب و متداوم داشته باشد، به نوعی او هیچگاه یک کاراکتر اصلی و نقش اول نبوده. اما به عنوان یک کاراکتر با نقش فرعی در انیمیشن هایی حضور داشته است که در بالا مثال زده شد.

سریال و شوهای تلویزیونی:
همانطور که گفته شد این کاراکتر در دنیای انیمیشن و تلویزیون تاکنون جایگاهی به عنوان یک شخصیت با نقش اصلی نداشته است و به همین علت هیچگاه در فیلمهای یا سریالهای تلویزیونی دنیای کمیک نیز حضور نداشته است.

سینما:
سال 2009 فیلم "سرچشمه های مردان ایکس: ولوورین" به کارگردانی "گوین هوود" ساخته شد که در آن کاراکتر "وید ویلسون" با بازی "رایان رینولدز" حضور یافت که در پایان فیلم شاهد تغییر یافتن او به شخصیت ددپول بودیم. اما متاسفانه در همین فیلم نیز از این کاراکتر استفاده مناسبی نشد و جز به عنوان ضدقهرمان قدرتمند انتهای فیلم و کمی حضور مفرح و پرکنایه در ابتدای فیلم اثری از این کاراکتر در طول فیلم مشاهده نشد. همچنین شخصیت پردازی ضعیف از یکسو و طراحی چهره نامناسب و بد این کاراکتر دست به دست هم داد تا تصویر مناسبی از این کاراکتر محبوب در اذهان طرفدارانی که از شروع ساخت این اثر بی صبرانه منتظر دیدن این کاراکتر بودند حک نشود.


اکنون شایعاتی به گوش میرسد که البته توسط کمپانی مارول تا حدودی تایید شده است. گویا قرار است فیلمی اختصاصی با بازی رایان رینولدز بر اساس این کاراکتر ساخته شود. "تیم میلر- Tim Miller" نیز به عنوان کارگردان این اثر انتخاب شده، اما تاکنون اطلاعاتی نظیر سال اکران و یا سایر بازیگران از این فیلم به بیرون درز نکرده است. اما به نظر میرسد که همانند داستانهای نوشته شده بر اساس این کاراکتر شاهد پرحرفی های او در طول فیلم و از همه مهمتر صحبتهای او با تماشاگر خواهیم بود.



دِدپول










ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
مجله اینترنتی سیمرغ شهر اخبار بازیگران بیوگرافی بازیگران اخبارسینمای ایران اخبار سینمای جهان اخبار تلوزیون ایران اخبار تلوزیون جهان اخبار موسیقی ایران اخبار موسیقی جهان


مجله اینترنتی سیمرغ شهر حذف
اخبار روز حذف
اخبارسینما حذف
اخبار موسیقی حذف
اخبارتلویزیون حذف
اخبار فناوری مصالب طنز وسرگرمی حذف
بیو گرافی بازیگران حذف
اخبار داغ سلبریتی های ایرانیx
بیوگرافی بازیگران سینما و تلویزیون ایرانx
فرهنگ وهنر ایران
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
نویسندگان
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan