- سه شنبه ۱۲ بهمن ۹۵
- ۱۴:۱۹
تابستان داغ (ابراهیم ایرجزاد)
(در بخش کوتاهی از این مطلب، بخشی از گره فیلمنامهای تابستان داغ لو میرود. این قسمت به وسیله هشدار مشخص شده است).
تابستان داغ – مهمترین فیلم نمایش داده شده در برج میلاد در دو روز اول جشنواره سی و پنجم فجر – بر خلاف سه فیلم قبلی از تلاش برای حقنه کردن دیدگاههای اجتماعی ضربه نمیخورد. مشکل فیلم، دقیقاً به لایه رویی داستان و شخصیتپردازی اثر برمیگردد. برای این که بدانیم هر فیلم فرصت محدودی برای جلب نظر تماشاگر دارد، نیازی نیست تئوریهای سید فیلد، رابرت مککی و لیندا سیگر را خوانده باشیم. فقط کافی است تجربه دیدن چند فیلم را در زندگیمان داشته باشیم. در چنین شرایطی، گره فیلم تابستان داغ تازه حول و حوش دقیقه 40 ایجاد میشود. البته تا قبل از دقیقه 40 هم با گرههایی همچون اختلاف یک زوج – با بازی علی مصفا و مینا ساداتی – برای ماندن در تهران یا رفتن به شهرستان و همچنین اختلاف زوج دیگری – با بازی پریناز ایزدیار و صابر ابر – در زندگی شخصی روبهروییم. اما این گرهها کارکردی بیش از «رد گم کنی» ندارند و بعد از ایجاد گره اصلی به حاشیه رانده میشوند. پس عملاً در 40 دقیقه ابتدایی با فیلمی «بیگره» روبهروییم. بعد از تحمل این 40 دقیقه، ریتم فیلم بهتر میشود و بهانهای برای دنبال کردن داستان وجود دارد. اما مشکل بزرگتری فیلم را نابود میکند: این گره بر اساس رفتارهایی بسیار احمقانه شکل گرفته است در حالی که وانمود میشود با سیر طبیعی رویدادها روبهروییم. (هشدار: در این قسمت بخشهایی از فیلم لو میرود) یک مادر، حتی در بدترین شرایط روحی، میداند که منطقیتر از این است که هنگام تنها گذاشتن فرزندش در خانه، او را به خانه همسایه ببرد تا این که فرزند را در خانه تنها بگذارد و به سراغ همسایه رفته و از او خواهش کند که به خانه رفته و به فرزندش غذا دهد. همین مادر، وقتی برای پی بردن به شرایط برادرش – که تصادف کرده – به بیمارستان میرود و بعد از فهمیدن این که خطری برادرش را تهدید نمیکند، نه تنها برای حفاظت از فرزندش به خانه بر نمیگردد بلکه در بیمارستان میخوابد! (پایان خطر لو رفتن فیلم). البته که میتوان شاهکارهایی با حضور شخصیتهایی احمق و اساساً با محوریت رفتارهای احمقانه آنها ساخت. (مگر برادران کوئن در بهترین فیلمهایشان چه میکنند؟) اما وقتی که نه آنها بپذیرند که دارند کارهای ابلهانهای انجام میدهند و نه فیلمساز به این گزاره اعتقادی داشته باشد، تمام بحرانهای ناشی از آن گرهها هم احمقانه به نظر میرسند. شاید اجرای تابستان داغ سر و شکلی داشته باشد و ریتم فیلم بعد از گرهافکنی مناسب باشد، اما همه اینها روی «هیچ» بنا شدهاند و همین، تابستان داغ را به یک فیلم «سر کاری» تبدیل میکند.