- جمعه ۱۵ بهمن ۹۵
- ۱۵:۲۹
فِراری (علیرضا داوودنژاد):
- سید آریا قریشی: فیلمسازان ایرانی سوراخ دعا را در امکانات تکنولوژیک جدید پیدا کردهاند و این گونه به شکلی مارکسیستی از فرد سلب مسئولیت میکنند. آدمهای فیلمهایی همچون فِراری، جاندارانی مسخ شده توسط تکنولوژی هستند و هر دیوانهبازی غریبی هم که انجام دهند، تمام کاسه کوزهها سر اینستاگرام و شتاب بالای ماشین فِراری شکسته خواهد شد. آدمهای خوب هم که سوار پیکان میشوند و لباسهای کهنه میپوشند و بیخود و بیجهت دلشان به حال یک دختر نوجوان سوخته و روز خود را صرف یک غریبه میکنند. در سال 1395 زندگی میکنیم یا ابتدای دهه 60؟ شاید شکلی از آشفتگی در جامعه امروز که داوودنژاد در فِراری نشان میدهد خیلی هم از واقعیت دور نباشد. اما ضربه زمانی به فیلم وارد میشود که قرار است با ریشهیابیِ این آشفتگی روبهرو شویم. دیدگاه دوگانهساز و کهنه فیلمساز اینجا است که خودش را نشان میدهد.
- آریان گلصورت: آقایان داوودنژاد و پرتوی انگار هنوز رستگاری را در پیکان میبینند. آن هم پس از آنکه چند سال از متوقف شدن تولیدش میگذرد و آن تعدادی هم که در شهر میبینیم، نقش قابل توجهی در آلودگی هوا دارند! باورش سخت است که در این دوران، همچنان یک فیلمساز فیلمی با چنین نگاه عقبماندهای می سازد. دختر بیگناه از شهرستان به تهران میآید و پولدارها آدمهایی بدیاند که میخواهند از او سوءاستفاده کنند و این وسط یک رزمنده سابق شهرستانی با پیکانش از راه میرسد تا اون را نجات دهد. واقعا مسخره است. جامعه ایران روز به روز دارد پیچیدهتر میشود، اما سینماگران ما همچنان دنبال دغدغههای دوران جوانیشان هستند! از همه اینها بگذریم، فراری شکل دیگری از وقتکشی را برای ما به نمایش میگذارد. این که چطور داستانی را که میتوانیم در بیست دقیقه بگوییم با استفاده از ترفندهای سریالهای مناسبتی تا این حد کش بدهیم.